زغال‌سنگ و اختلاف کشورها

کارگران معادن زغال سنگ در انگلستان

وزارت بازرگانی ایران در اوایل دهه ۱۳۷۰ و در شرایطی که احتمال داده می‌شد مناسبات اقتصادی ایران با اروپا در مسیر رشدیابنده باشد، گزارشی از تاریخچه تاسیس اتحادیه اروپا را منتشر کرد که بخش‌هایی از آن را در چند شماره خواندید. بخش پایانی این نوشته به موضوع انرژی اختصاص دارد. در این دوران، وضعیت حاکم بر «ECSC»، چندان رضایت‌بخش نبود. در پایان دهه ۱۹۵۰، افزایش سریع در مصرف نفت موجب شد تا تقاضا برای ذغال‌سنگ دچار کاهش شود. شرکت‌های چندملیتی نفت نیز با موفقیت هر چه تمام‌تر مشغول فعالیت‌ بودند. ورود ذغال‌سنگ به کشورهای عضو «EEC» نیز با آنچنان قیمت‌های پایینی صورت می‌گرفت که تولیدکنندگان ذغا‌سنگ «EEC» قادر به رقابت با آن نبودند. در نتیجه مقالات بالای «ECSC» تصمیم گرفتند که وضعیت حاکم را بحرانی اعلام نموده و بر اساس مفاد معاهده مربوطه، خواستار تحدید میزان تولید «ECSC» و انجام تدابیری در رابطه با بازسازی صنایع ذغال‌سنگ گردیدند.

مع‌هذا بنا به دلایل مختلفی، کشورهای فرانسه، آلمان و ایتالیا با تصمیمات مذکور به مخالفت برخاستند. فرانسه بر این اعتقاد بود که وضعیت حاکم بحرانی نبوده و درثانی، تدابیری که جهت نوسازی تولید ذغال‌سنگ در نظر گرفته شده و تعطیلی معادن ذغال‌سنگ، از نظر اقتصادی و نیز سیاسی، غیرقابل قبول می‌باشد به ویژه آن که تصمیم آن از سوی یک نهاد خارجی اخذ شده باشد. در آلمان نیز به تدابیر مداخله‌گرایانه در بازار آزاد، اعتراض می شد و مقامات آلمان بر این اعتقاد بودند که خود بهتر می‌دانند که بهترین راه‌حل برای آنها چیست. از سوی دیگر، تولید‌کنندگان ذغال‌سنگ تقریبا در تمامی کشورهای عضو «ECSC» نیز به مقامات بالای این سازمان فشار وارد می‌آوردند که با اتخاذ تدابیر ملی در هر کشور موافقت نموده و پرداخت سوبسیدها را جایز به شمار آورند. این درخواست عملا در خلاف جهت یکپارچگی اروپا بود و آن را شدیدا به مخاطره می‌انداخت.«Euratom» نیز که زمانی امید بزرگ سازندگی در اروپا بود، به زودی با مشکلات خاص خود مواجه گشت. گرچه کشورهای اروپایی می‌پنداشتند که برای برپایی صنعت انرژی هسته‌ای آن هم برای مصارف غیرجنگی، به تشریک مساعی یکدیگر نیازمندند لکن در عمل به این نتیجه رسیدند که چشم‌انداز این اقدام چندان هم شوق‌انگیز نیست. مقامات بروکسل برای تخصیص قراردادهای تحقیقاتی مابین کشورهای عضو «Euratom» با مشکلات زیادی مواجه گردیدند؛ چراکه هر کشور در مورد میزان سهمیه عادلانه خود، نظرات جداگانه‌ای داشت. از آنجایی که تامین‌ هزینه‌های مالی این سازمان به عهده کشورهای عضو بود، لذا هر یک از این کشورها انتظار داشت که نسبت به سهمیه پرداختی، از مزایای آن نیز به همان نسبت برخوردار شد. در هر صورت، مشکلاتی که در رابطه با «Euratom» ایجاد شد سبب تضعیف این سازمان گردید و در نتیجه، ایجاد یک بازار مشترک آن هم به صورت «EEC» حایز اولویت نخست شد و «ECSC» و «Euratom» به موقعیت و اهمیت درجه دوم نزول نمودند.