تاریخچه و ریشههای اتحاد در اروپا-۲
جنگهای جهانی و رفتار اروپاییها
جنگ جهانی اول که تمام شد، اروپا به لحاظ تقسیمبندی قدرت سیاسی میان احزاب و گروههای سیاسی و رشد تمایلات ناسیونالیستی با دگرگونیهای قابلتوجهی مواجه شد. در کتاب «جامعه اقتصادی اروپا» که به وسیله موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی در مهرماه ۱۳۷۴ منتشر شده، تحولات کشورهای اروپایی برای تشکیل اتحادیه تشریح شده است که میخوانید.
جنگ جهانی اول نقشه سیاسی اروپا را تغییر داد و کشورهای جدیدی را وارد عرصه نمود. این جنگ که میباید موجب تسریع همکاریهای اقتصادی و سیاسی میگردید، بالعکس، با تهییج افکار ناسیونالیستی و خودگردانی، خود به عاملی علیه همکاری و یکپارچگی مبدل گشت. شکست آلمان نیز بر جدایی و بیثباتی بیشتر افزود. کشورهای جدید بر حق استقلال خود پافشاری نموده و حاضر به چشمپوشی از آزادیهای اقتصادی و سیاسی خود نبودند. مشکلات اقتصادی نیز مزید بر علت شده و موجب کاهش نقش اقتصادی اروپا در جهان گشت. مشخص بود که در چنین شرایطی، کشورهای اروپایی به سمت برقراری موانع بیشتر گمرکی گام بر خواهند داشت و محدودیتهای وارداتی خود به اقدامی همگانی مبدل خواهد شد.به طور کلی شروع جنگ جهانی اول ۱۹۱۴ بر وجود و تحکیم ایده دولت مهر تایید زد. دولتی که در داخل مرزهای خود به اتحاد رسیده، به کمک یک مرکز تصمیمگیری واحد که از تمامی اتباع خود استفاده به عمل میآورد اداره شده و هدف خود را افزایش نسبی قدرت خود به کمک تمامی ابزار قرار داده است. با این وجود، امضای «معاهده ورسای» در سال ۱۹۱۹ بار دیگر این موضوع را تایید نمود که جنگ و پیروزی نمیتواند قانونی پایدار به حساب آید. از همان ابتدا نیز برای کسانی روشن بود که جهت حفظ ثبات اروپا و در نتیجه ثبات جهان میباید از ساختار دیگری استفاده به عمل آید.
«لرد بوریج» که بعدها لقب معمار دولت رفاه ملی پس از جنگ را از آن خود ساخت - به کمک افرادی چون «پی.اچ.کر» مبادرت به برپایی جنبشی تحت عنوان «اتحادیه فدرال» را نمود. برای طرفداران این جنبش، موضوع اصلی همان اجتماع کشورها به صورت فدرال بود. آنها بر این عقیده بودند که برای جلوگیری از شروع جنگ تنها میهنپرستی و مبادرت به مقاومت منفی کافی نیست. «کر» به این نتیجه رسیده بود که تلاش در راستای تفوق ملی آن هم به کمک حمایتگرایی تجاری و نیز جستوجو برای بازارهای جدید، هم توسط کشورهای سرمایهداری و هم کشورهای سوسیالیستی دنبال میشود و بنابراین حتی جنبش سوسیالیسم بینالمللی نیز نمیتواند مانع از بروز جنگ شود و تنها راهحل همانا ایجاد اجتماعی فدرال از کشورها است.دهه ۱۹۳۰ شاهد جنگ تجاری و اقتصادی در بین کشورهای جهان، تعطیل بازارها، تلاش در جهت خودکفایی، ظهور اقتصادی دستوری رایش سوم و فروپاشی تجارت جهانی بود. این امر وضعیتی را نشان میداد که در آن دولتها در جستوجوی تفوق ملی خود به هیچ گونه دستاوردی دست نمییافتند.
با شروع جنگ جهانی دوم، تمامی توجهات معطوف به مساله جنگ گردید و مرگ و زندگی و پیروزی و شکست جزو مبرمترین مسائل تمامی کشورهای درگیر در جنگ قرار گرفت. اکثر سیاستمداران کشورهای متفقین تنها به پیروزی در جنگ و نیز برنامه آمریکا و انگلیس برای دوران پس از جنگ و سازماندهی جهان توسط این دو کشور میاندیشیدند. در عین حال، کسانی نیز در اروپا - خاصه در کشورهایی که دچار خسارات شدیدی شده بودند - دنبال یافتن جوابهایی برای سوالات خود در زمینه نظام سیاسی و اقتصادی اروپای غربی بودند. در لندن، دولتهای در تبعید هلند، لوکزامبورگ و بلژیک مباحثاتی را در زمینه همکاری و برنامههای بینالمللی مطرح کردند که این خود منجر به پیدایش سازمان «بنلوکس» گردید. «آلتیئرو اسپنیلی» - ضد فاشیست و اروپاییگرای برجسته - در دوران بازداشت خود در ایتالیا در سال ۱۹۴۱، مانیفست یک اروپای متحد و آزاد را مینگاشت. تم اصلی این مانیفست همانا نتایج وحشتناک و غیرقابل اجتناب وجود دولتهای جدا و مستقل بود که وقوع جنگ جهانی را سبب میگردید.
به طور کلی جنگ جهانی دوم زمینهای مساعد برای شکوفایی افکار مرتبط با اتحاد اروپا فراهم نمود. پس از اختتام جنگ، بهرغم وجود احساساتی حاکی از درماندگی، فرسودگی و زوال، چنین احساس میشد که نقطه عطف مهمی در تاریخ اروپا رخداده و میباید منتظر شروع واقعیتی جدید بود. اقتصاد اغلب کشورهای اروپایی دچار تخریب گردیده و نظامهای سیاسی قدیمی به دلیل عدمپاسخگویی به شرایط اقتصادی دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ یا تحمل صدمات زیادی از جانب رژیم هیتلر و همپیمانان او، عدمکارآیی خود را آشکار ساخته بودند. بسیاری از مردم بر این باور بودند که اروپا میباید دوران جدیدی را آغاز نماید که موید نظم اقتصادی و سیاسی جدیدی باشد و در آن، ناسیونالیسم و حاکمیت سیاسی و اقتصادی نظم قدیم نقش غالبی نداشته باشد. بسیاری طرفدار آن بودند که به عوض نظم قدیم میباید نوعی اتحاد سیاسی یا نوعی فدراسیون از کشورهای اروپایی ایجاد گردد که مفهوم هماهنگی مابین کشورهای اروپایی را مجددا زنده نماید. ضمنا در دوران جنگ نیز بیشترین میزان حمایت از اتحاد و یکپارچگی اروپا، از جانب جنبشهای مقاومت صورت گرفته بود.
ارسال نظر