علم و شریف امامی برخلاف شاه داوری کرده‌اند

اسدا... علم

محمدرضا شاه پس از اینکه خلع ید شد و از ایران فرار کرد در کتاب «پاسخ به تاریخ» تلاش کرد، چهره‌ای مثبت از خود نشان دهد. مسعود رضایی که نوشته‌اش در سایت دفتر بررسی و مطالعات تاریخ ایران درج شده در انتقاد از داوری‌های شاه و با استناد به گفته‌های یاران نزدیک شاه نشان می‌دهد که او خلاف حقیقت را یادآور شده است. بخش آخر این نوشته، نقد اقتصاد دوران محمدرضا است که می‌خوانید:

توجه به این نکته ضروری است که علم در پایان سال ۱۳۵۴، یعنی در اوج درآمدهای نفتی و بلندپروازی‌های شاه، چنین نظری را ابراز می‌دارد، حال آن که اگر به مطالب شاه در کتاب «پاسخ به تاریخ» راجع به این برهه زمانی رجوع کنیم، ملاحظه می‌شود که او بهترین شرایط را در کشور به تصویر می‌کشد و رشد اقتصادی بالاتر از ژاپن را در تصورات خود به ثبت می‌رساند!

جالب این که دقیقا مقارن با این اظهار نگرانی علم از وضعیت اقتصادی کشور، براساس یک سند برجای مانده از ساواک، جعفر شریف‌امامی که او نیز از بلندپایگان رژیم پهلوی و از برجسته‌ترین عناصر فراماسون در کشور محسوب می‌شد، اوضاع را «در حد انفجار» توصیف می‌کند: «شخص مطلع و برجسته‌ای می‌گفت دو روز قبل در جلسه‌ای با شرکت شریف‌امامی رییس مجلس سنا بودیم و خیلی جلسه خصوصی بود. رییس سنا می‌گفت من اوضاع را خیلی بد می‌بینم. تمام مردم ناراضی در حد انفجار هستند. من که همه چیز دارم، می‌بینم وضع به نحوی است که شخص وقتی به خود می‌اندیشد، عدم رضایت در باطن او مشاهده می‌شود و اضافه می‌کرد خیلی احساس وضع غیرعادی و آینده‌ای مبهم می‌کنم. در مورد نفت هم شریف‌امامی می‌گفت وضع را روشن نمی‌بینم و فایده‌ای هم ندارد که ۲۴ میلیارد دلار به ما پول دادند. بیست میلیارد آن را که پس دادیم و حتی به انگلستان وام دادیم و چهار میلیارد بقیه هم به دست عوامل اجرایی از بین می‌رود و می‌خورند. اگر پولی نمی‌دادند بهتر بود. لااقل دلمان نمی‌سوخت و می‌گفتیم یک روز بالاخره پول وصول می‌شود. یعنی نفت به فروش می‌رسد و می‌توانیم با پول آن کاری برای مردم و مملکت انجام دهیم.» (سند ساواک- ۱۷/۱۰/۱۳۵۴؛ به نقل از: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، صص۴۰۷-۴۰۶)

با توجه به انبوهی از این‌گونه اظهارات مقامات رژیم پهلوی که از نزدیک با واقعیات جامعه در تماس بودند، پرواضح است که وقتی شاه از رشد اقتصادی ۱۳ و ۲۴ و ۴۲ درصدی سخن به میان می‌آورد، فارغ از این که ذکر چنین اعداد و ارقامی برای رشد اقتصادی حکایت از عدم درک صحیح وی از معنا و مفهوم «رشد اقتصادی» دارد، در تصورات شاهانه خویش مستغرق است. اسدالله علم در یادداشت روز ۱۵/۶/۱۳۴۸ خود با زیرکی تمام، به گونه‌ای کنایه‌آمیز دلایل و زمینه‌های شکل‌گیری این‌گونه تصورات نزد شاه را برای آیندگان به یادگار نهاده است: «سر شام شاهنشاه فرمودند بانک مرکزی گزارش می‌دهد ۲۲ درصد رشد اقتصادی در سه ماهه اول سال بالا رفته است. از من تصدیق خواستند. فرمودند آیا واقعا‌ تعجب نمی‌کنی؟ عرض کردم تعجب نمی‌کنم [و] باور [هم] نمی‌کنم. این گزارشات دروغ است. چون در حضور دیگران بود، شاهنشاه خوششان نیامد. من هم فهمیدم جسارت کرده‌ام، ولی دیر شده بود! ماشاالله شاه آن قدر علاقه به پیشرفت کشور دارد که در این زمینه هر مهملی را به عرض برسانند قبول می‌فرمایند و به همین جهت گاهی دچار مشکلات مالی و مشکلات دیگر می‌شویم.» (یادداشت‌های اسدالله علم، جلد اول، ص۲۵۷).

بی‌تردید بخش قابل توجهی از مشکلات اقتصادی کشور در آن دوران، به صرف هزینه‌های کلان در امور نظامی بازمی‌گشت. این نکته بر صاحب‌نظران پوشیده نیست که در یک برنامه‌ریزی سنجیده به منظور دستیابی به توسعه و پیشرفت، باید تعادل میان حوزه‌های مختلف رعایت شود. طبیعتا حوزه نظامی نیز برای یک کشور از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است که بی‌توجهی به آن، می‌تواند امنیت ملی آن جامعه را در معرض خطرات جدی قرار دهد؛ بنابراین اگر شاه در قالب یک برنامه متعادل، درآمدهای ارزی کشور را به مصرف می‌رسانید، ضمن آن که در زمینه توسعه و تجهیز نظامی کشور گام‌های مؤثری برمی‌داشت، وضعیت اقتصادی بهتری را نیز برای جامعه رقم می‌زد، اما عملکرد رژیم پهلوی در این زمینه کاملا نامتعادل و نامعقول بود. علینقی عالیخانی به صراحت به این مساله اشاره دارد: «هزینه نظامی ایران در سال‌های واپسین شاهنشاهی به راستی سرسام‌آور بود و در ۱۹۷۷ (۵۶-۱۳۵۵) به ۶/۱۰ درصد تولید ناخالص ملی رسید. در حالی که این درصد در فرانسه ۹/۳، در انگلستان ۸/۴، در ترکیه ۵/۵ و در عراق ۷/۸ بود. در آن سال ایران با همه همسایگان خود- از جمله عراق- روابط دوستانه‌ای داشت و مورد هیچ‌گونه خطر مستقیم از هیچ سو نبود و در نتیجه چنین هزینه چشمگیر نظامی را به هیچ وجه نمی‌توان توجیه کرد.» (یادداشت‌های اسدالله علم، جلد اول، ص۸۴)

این در حالی است که شاه برای توجیه هزینه‌های سرسام‌آور نظامی، در کتابش عنوان می‌کند: «معنی سیاست دقیق استقلال ما این بود که به تسلیحات و ارتش احتیاج داشتیم. می‌خواستیم طوری مسلح شویم که امنیت ما در آن بخش از جهان اقتضا می‌کرد.» (ص۲۶۱)