نقد کتاب «خاطرات علی امینی»-۳
انتخاب میان تحقیر و هرجومرج
فقدان فضای مناسب برای نقد تصمیمها و رفتار سیاسیون بلندپایه در ایران در زمان حیات آنها و انحصار اطلاعات نزد نهادهای حکومتی موجب میشود داوریها با تفاوتهای بنیادین درباره یک نفر اظهار شود. در حالی که برخی از جمله علی امینی و هواداران امروز و دیروز او معتقدند کاری که او در قرارداد کنسرسیوم انجام داد را باید در ظرف زمان و مکان خاص خود یک اقدام مترقی دانست. شمار قابلتوجهی از پژوهشگران از جمله پژوهشگر دفتر مطالعات تاریخ ایران باور دارند که قرارداد کنسرسیوم به زیان ایران بوده است. بخش دیگری از نقد کتاب خاطرات علی امینی را میخوانید.
فواد روحانی
فقدان فضای مناسب برای نقد تصمیمها و رفتار سیاسیون بلندپایه در ایران در زمان حیات آنها و انحصار اطلاعات نزد نهادهای حکومتی موجب میشود داوریها با تفاوتهای بنیادین درباره یک نفر اظهار شود. در حالی که برخی از جمله علی امینی و هواداران امروز و دیروز او معتقدند کاری که او در قرارداد کنسرسیوم انجام داد را باید در ظرف زمان و مکان خاص خود یک اقدام مترقی دانست. شمار قابلتوجهی از پژوهشگران از جمله پژوهشگر دفتر مطالعات تاریخ ایران باور دارند که قرارداد کنسرسیوم به زیان ایران بوده است. بخش دیگری از نقد کتاب خاطرات علی امینی را میخوانید. اما امینی به طور قطع در کنار جاذبههای رشوه، تعهدات سیاسی و وابستگیهای تشکیلاتی نیز دارد که به سهولت نمیتواند از آنها سر باز زند. تحلیل خیانتی که در جریان امضای قرارداد کنسرسیوم بر ملت ایران روا داشته شد، بدون در نظر گرفتن این وابستگیها اصولا ممکن نیست.
نقطه آغاز این وابستگیها جذب شدن اعضای هزار فامیل حکومتکننده بر ایران آن دوران به محافل مخفی یهودی در ایام دانشجویی در خارج کشور بود.
آنچه اعتراض همگان را به عملکرد آقای علی امینی در جریان امضای قرارداد کنسرسیوم به دنبال داشت علاوه بر مفاد این قرارداد، اعطای غرامت و عدمالنفع به انگلیسیها بود. این الطاف ویژه به بیگانگان حتی اعتراض عبدالرحمن فرامرزی (سردبیر روزنامه کیهان) را در مجلس برانگیخت: «در همین موقع مرحوم فرامرزی پیشنهاد مسکوت ماندن لایحه نفت را داد و این پیشنهاد هم تقریبا همان حکایتی را داشت که استیضاح مرحوم حائریزاده در مجلس داشت. مرحوم فرامرزی پس از ذکر مقدمهای درباره پیشنهاد سکوت لایحه نفت گفت که منظورم ذکر مطالبی در اطراف غرامت و عدمالنفع است. در اینجا ناطق داستانی به این شرح بیان کرد: یک وقت یک مرد کلیمی عاشق زنی کلیمی شد و به او اظهار علاقه کرد.
زن گفت اگر مرا میخواهی باید هزار لیره بدهی و اگر میخواهی بدهی باید تا فردا صبح بدهی. مرد کلیمی رفت هزار لیره تهیه کرد و به زن داد. عصر آن روز شوهر آن زن بهخانه آمد و به زنش گفت: آیا هزار لیره را از آن شخص گرفتی؟ زن خیلی دست پاچه شد که چطور شوهرش از راز او و مرد کلیمی سردرآورده و با ناراحتی گفت: بله گرفتم. شوهرش با تعجب گفت، واقعا فلانی عجب مرد پاک و درستی است، او دیروز هزار لیره از من قرض کرد که امروز صبح به تو بدهد و حالا معلوم میشود که آدم راستگو و پاکی است. و نتیجه گرفت که پرداخت غرامت تداعی یک چنین داستانی است و گفت کنسرسیوم غرامت را از ما میگیرد و به شرکت سابق میپردازد.
مرحوم فرامرزی پس از بیان این قضیه گفت: من پیشنهاد خود را پس میگیرم، بهشرطی که آقای وزیر دارایی درباره غرامت به شرکت سابق انگلیس قدری بیشتر توضیح بدهد. (زندگی سیاسی علی امینی، نگارش و تالیف جعفر مهدینیا، تهران، انتشارات پاسارگاد، سال ۱۳۶۸، صص۱۸-۱۱۷) هرچند مرجع ضمیر را در این حکایت مرحوم فرامرزی مشخص نمیسازد؛ اما به خوبی ماهیت کسانی را که هم پول میدهند و هم ناموس کشور را به حراج میگذارند، روشن میکند.
آقای علی امینی برای پنهان داشتن واقعیتها به گونهای سخن میگوید که گویا با تمام وجود در مذاکرات از حقوق ملت ایران دفاع کرده است. وی برای مستند کردن ادعای خود روایتی به نقل از آقای فواد روحانی بیان میدارد: «در وهله اول انعکاس گفتههای من در فواد روحانی که مسوولیت ترجمه آن را به عهده داشت، مشهود گردید؛ به طوری که ایشان بیانات را با عصبانیت و تاثر به اطلاع طرفهای ما میرسانید و در این ابراز نیز به سختی دچار احساسات گردیده و اگر وضع به همان نحو ادامه مییافت، بعید به نظر نمیرسید که به حال گریه درآید. خوشبختانه یک سکوت موقت فرصتی به من داد که با دستور جای مسیر مذاکرات را عوض کنم تا جایی که هیات انگلیسی خواستار ختم جلسه گردید تا فرصت بیشتری برای تعمق به دست آورد. از فرصت استفاده کرده به آقایان گفتم: آنچه که مربوط به من است، فکر دیگری باقی نمانده و چنان که راهی باید انتخاب شود که مذاکرات ادامه یابد، وظیفهای است که از این پس به عهده خود آقایان واگذار میگردد. چون از فکر تغییر حال فواد روحانی بهدر نمیرفتم پس از خروج آقایان علت را از ایشان سوال کردم، گفت: «من میخواستم به بیانات تند و صریح شما تبریک بگویم و اگر دیگران هم در مقابل خارجیها با بیان صریح و با صداقت صحبت میکردند، قطعا احترام ما زیادتر میشد و به مشکلات امروز دچار نمیشدیم.» (خاطرات علی امینی، به کوشش یعقوب توکلی، انتشارات حوزههنری، تهران، سال ۱۳۷۷، ص۸۹)
برای روشن شدن واقعیت امر و نوع تعامل آقای علی امینی با بیگانگان مناسب است به خاطرات مستقیم آقای فواد روحانی مراجعه شود. وی در کتاب خود در این زمینه مینویسد: «در جلسه روز ۴ فروردین، دکتر امینی شخصا از ریبر [نماینده آمریکا] راجع به روشی که دولت باید اتخاذ کند، نظر خواست. ریبر اظهار کرد که ایران میتواند یکی از سه راه را انتخاب کند: یکی اینکه بنا را بر معامله با شرکتهای مستقل و کوچک بگذارد و با وام گرفتن از این و آن، عملیات صنعت نفت را خود انجام دهد و مقدار کمی نفت به فروش برساند، ولی در این صورت معلوم نیست چطور از عهده پرداخت غرامت کافی و فوری به شرکت سابق برخواهد آمد؟ راه دوم این است که با گرفتن وام از محلی، غرامت شرکت را بپردازد و خود به مرور وسایل کار را تا مرحله توزیع فراهم سازد و شرکت ملی نفت ایران شرکت تمام عیاری بشود، ولی این کار مستلزم چند سال وقت و زحمت و خرج هنگفت است که تحمل آن برای ایران بسیار دشوار خواهد بود و راه سوم، سازش با شرکتهای بزرگ است. دکتر امینی گفت که ما به این کلیات توجه داریم، ولی از شما که مشاور ما هستید انتظار اظهار نظر داریم و مراجعه ما به شما مانند مراجعه بیمار به پزشک است. ریبر جواب داد که مثال خوبی آوردید. ما پزشک معالج شما هستیم و به علت درد شما پی بردهایم و نسخهای که برای مداوا به شما میدهیم، عبارت از قبول شرایط کنسرسیوم است. حال شما مثل هر بیماری یا باید به نسخه عمل نمایید یا پزشکتان را عوض کنید. دکتر امینی تجویز ریبر را معقول تشخیص داد و در گزارشی که برای تقدیم به هیات وزیران تهیه کرد، نظریات ریبر را منعکس کرد و پیشنهاد نمود که دولت بر همان اساس به هیات نمایندگی ایران برای مذاکره با کنسرسیوم دستور اختیار دهد.» (تاریخ ملی شدن صنعت نفت، نوشته فواد روحانی، سال ۱۳۵۳، صص۳۰-۴۲۹)
البته کسانی که ملت خود را در ازای دریافت مبلغی میفروشند، بهحق بیمارند. متاسفانه تاریخ معاصر ایران به استثنای برخی شخصیتهای نادرش سراسر جولانگاه سیاستمدارانی است که روح و روان خود را به بیگانگان فروختهاند. جز فردی بیمار، ملت را در برابر بیگانه اینگونه خفیف و خوار نمیسازد. آقای ایرج امینی ناگزیر است این تحقیر ملت را به نوعی با نقل قولی از فتحالله نفیسی بپذیرد: «فتحالله نفیسی که عضو هیات نمایندگی ایران در مذاکرات کنسرسیوم بود، درباره قرارداد فروش نفت میگوید: «ایران مجبور بود بین شیطان و آبهای عمیق دریای آبی، بین هرج و مرج و تحقیر یکی را انتخاب کند و تصمیم گرفت، تحقیر را به هرج و مرج که احتمالا به کمونیسم منجر میشد ترجیح دهد.» هرچند نتیجه مذاکرات کنسرسیوم به زیان ایران و به سود غرب تمام شد، ولی یک مساله تغییر یافت و آن پایان حضور طولانی شرکت نفت در ایران و کاهش نفوذ دولت بریتانیا در کشور بود. نظر شخص دکتر امینی درباره قرارداد نفت، در چهل و سومین جلسه دوره هجدهم مجلس شورای ملی به تفصیل بیان شده است. او در آن جلسه از جمله میگوید: ما مدعی نیستیم که راهحل ایدهآل مشکل نفت را پیدا کردهایم و قرارداد فروشی که بستهایم همان چیزی باشد که ملت ایران آرزو میکند. این حقیقت را من به سمت ریاست هیات نمایندگی ایران در پیشگاه ملت صریحا اظهار میکنم؛ زیرا راهحل ایدهآل برای ملت ایران روزی به دست خواهد آمد که ما آن قدرت، ثروت و وسایل فنی را پیدا کنیم که قادر به رقابت با کشورهای بزرگ باشیم. روزی ما میتوانیم نفت خودمان را با وسایل فروش خودمان به مقادیر زیاد در اکناف عالم به فروش برسانیم که بازارهای فروش در انحصار شرکتهای بزرگی که از طرف قدرتهای بزرگ بینالمللی پشتیبانی میشوند در دنیا وجود نداشته باشد و بشر دوستی آنها به آن درجه برسد که فقط به خاطر حقیقت و کمک به باز کردن راه کسب و کار یک ملت بدون در نظر داشتن منافع مادی و مجرد از مبارزات اقتصادی و تحصیل سود بازرگانی به کمک یکدیگر بشتابند؛» (بربال بحران، نوشته ایرج امینی، انتشارات ماهی، سال ۱۳۸۸، ص۱۰۸).
در این زمینه باید یادآور شد، اولا بعد از کودتا از کدام هرج و مرج سخن به میان آورده میشود، در حالی که آمریکا و انگلیس توانستهاند با سرکوبی گسترده به حاکمیت مطلق دست یازند و خفقانی شدید بر کشور حاکم شده است؟ به راستی کدام نگرانی از حاکم شدن کمونیسم بر کشور آن هم در شرایط یاد شده، موجب پذیرش این تحقیر و خفت میشود؟ ثانیا کاهش نفوذ انگلیس در ایران چه ارتباطی به قرارداد خفتبار کنسرسیوم داشت؟ مشارکت موثر آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ علیالقاعده سهم این کشور را در تاراج منابع ملی ایران افزایش میداد؛ به عبارت دیگر، آمریکاییها با هزینه کردن در کودتا حضور سلطهگرانه خود را در ایران رسمیت بخشیده بودند؛ بنابراین به طور طبیعی از سهم چپاول نفت و سایر منابع در این کشور توسط انگلیس کاسته میشد و در اختیار رقیب تازه نفس قرار میگرفت. ثالثا آقای علی امینی به جای طرح فرضی بشر دوستی دولتهای غربی درآینده به خاطر حقیقت و کمک به باز کردن راه کسب و کار یک ملت بدون در نظر گرفتن منافع مادی ای کاش خود در خدمت کودتاگران حد و مرزی میشناخت؛ زیرا این وعده که قدرتهای زیادهخواه و سلطهگر به منافع ملتها بیندیشند از جمله محالاتی است که تاکنون محقق نشده است و در آینده نیز ممکن نخواهد شد. اما اگر امثال آقای امینی کمترین پایبندی به مصالح این ملت داشتند آیا انگلیس میبایست به ایران به خاطر دزدی رسمی نفت طی سالهای طولانی غرامت میداد یا ملت مظلوم این دیار عدمالنفع!؟ به لندن پرداخت میکرد: «شرکت سابق علاوه بر آنچه از بابت استهلاک تاسیسات دریافت نمود (۹۷ میلیون لیره) مبلغ عمدهای نیز به عنوان پذیره یا سرقفلی (در حقیقت عدمالنفع) از سایر شرکتهای عضو کنسرسیوم به دست آورده است، به این صورت که ضمن تعیین شرایط تشکیل کنسرسیوم شرکتهای مزبور مبلغ ۹۰ میلیون دلار نقد به شرکت سابق پرداختند و تعهد کردند که در ازای هر بشکه نفت تولیدی در آتیه ۱۰ سنت تا معادل ۵۱۰ میلیون دلار به شرکت مزبور بپردازند که به این ترتیب کلا مبلغ ۶۰۰ میلیون دلار عاید شرکت شود و تصفیه این حساب در سال ۱۹۷۰ پایان پذیرفت...» (تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران، نوشته فواد روحانی، سال ۱۳۵۳، ص۵۰۳).
ارسال نظر