شورش بورژوازی درشیلی - 1

سالوادور آلنده در جریان مبارزات انتخاباتی توانست بر رقیب خود پیروز شده و سوسیالیسم را به یکی از کشورهای قدیمی و نیرومند آمریکای لاتین هدیه کرد. حکومت آلنده با ملی کردن صنایع به ویژه صنعت مس که رگ‌وپی اقتصاد این کشور بود، خشم رهبران آمریکا را برانگیخت. مبارزه با آلنده که سرانجام با کودتای پینوشه منجر به قتل آلنده شد از تظاهرات خیابانی شروع شد. درباره انقلاب آلنده و ضد انقلاب پینوشه ده‌ها کتاب نوشته شده است که «انقلاب خلع سلاح شده شیلی» به قلم گابریل اسمیرنو یکی از آنها است. نوشته حاضر بخشی از این کتاب است که به شورش بورژوازی پرداخته است.

دوران بین آوریل ۱۹۷۱ و اکتبر ۱۹۷۲ شاهد یک تعادل ناپایدار میان نیروهایی بود که عناصر عمده آنها را دولت خلق و حزب دموکرات مسیحی تشکیل می‌دادند. در طی این مرحله دولت عمدتا بر مشروعیت اصل و قانونیت عملکردهای خود در گرفتن بخشی از قدرت اقتصادی امپریالیسم و بورژوازی بزرگ شیلی متکی بود. گروه‌های اخیر که در ابتدا پراکنده بودند به طور قابل ملاحظه‌ای نیروهای خود را تقویت و بخش‌های مختلف را علیه خطراتی که سلطه سنتی آنها را تهدید می‌کرد متحد کردند و به وسیله مکانیزم‌هایی که قانون اساسی در اختیار کنگره، دادگاه‌ها و دفتر بررسی و مشاوره قرار داده بود، اقدام به سد کردن فرآیند انقلاب نمودند. دولت پیشرفت خود را کند کرد. به دفعات در پی ایجاد یک پایه توافق با بورژوازی متوسط از طریق گفت‌‌وگو با دموکرات مسیحی‌ها برآمد و در نتیجه از پتانسیل انقلابی بی‌پایان توده‌های شیلی استفاده گهگاه و موقتی نمود. در عین حال مبارزه طبقاتی در شهر و روستا در غیاب استفاده سنتی از مکانیزم‌های سرکوب حکومتی به نقطه اوج نزدیک می‌شد.

در پایان سپتامبر ۱۹۷۲ اوضاع به نسبت آوریل ۱۹۷۱ به میزان قابل توجهی تغییر یافت. اکنون این دولت بود که موضع دفاعی داشت. بورژوازی به شکل قابل ملاحظه‌ای وحدت خود را تحکیم بخشیده بود. ظرفیت خود را در بسیج توده‌های مردم افزایش داده بود، قدرت بهره‌برداری از نهادهای مسلط و موجود را بهبود بخشیده و بر بخش بزرگی از رسانه‌های گروهی کنترل پیدا کرده بود. در همان حال اقتصاد در روند نزولی قرار گرفت. تورم به مرحله لجام‌گسیخته می‌رسید و گروه‌‌های سرمایه‌داران بزرگ که سیستم توزیع را تا اندازه زیادی کنترل می‌کردند به بورس و سفته‌بازی روی آوردند تا آنجا که احتکار و کمبود کالاهای مصرفی ضروری کارگران را هر روز برمی‌انگیخت.

در این شرایط بورژوازی که در تبدیل کابینه آلنده به یک دولت جدید رفرمیست - خلقی شکست خورده بود، زمان را برای رویارویی تعیین کننده از طریق اعمال فشار به وسیله تمام قدرت اقتصادی، نهادهای تحت کنترل و نمایندگان سیاسی‌اش مناسب دید. بورژوازی فکر می‌کرد یک حمله همه‌جانبه از طریق کلیه این اهرم‌ها می‌تواند جامعه شیلی را چند پاره کند. بورژوازی امیدوار بود تا نیروهای مسلح را موظف به سرنگونی دولت نماید یا حداقل آن را به عقب‌نشینی از مواضعی که تاکنون حفظ کرده بود، وادارد. گرایشات داخلی اپوزیسیون از آنجایی که دموکرات مسیحی‌ها از موضع بی‌تصمیمی و عوام‌فریبی به یک موضع ارتجاعی سخت علیه ابتکارات رییس‌جمهور تغییر مکان داده بودند. به کودتا نزدیک می‌شد و پیشنهادات دولت و تضمین‌های حزب کمونیست برای دستیابی به وحدت و تفاهم کافی نبود.

پس از شکست مذاکرات ژوئن که دوام‌ناپذیری خط‌میانه و اصلاح‌طلبانه در شیلی را نشان داد بخش‌های رهبری‌کننده بورژوازی متوسط پشت بورژوازی بزرگ و هدف‌های آن قرار گرفتند و این عمل به نزدیک‌تر شدن صفوف رهبری حزب دموکرات مسیحی حول سیاست‌های ادوارد و فری کمک کرد. در عین حال در اواخر ماه اوت هنگامی‌که شورش کارفرمایان در حال پاگرفتن بود، فونتالبا سناتور دموکرات مسیحی به دولت اخطار کرد که نمی‌تواند از کارابینروها Carabineros (پلیس) و نیروهای مسلح برای سرکوبی تظاهرات دست راستی‌ها (دانشجویان و تجار که هر روز اعمالشان تحریک‌آمیزتر و خشونت‌بارتر می‌شد) استفاده کند. بنابراین حزب دموکرات مسیحی نه فقط هدفش خنثی کردن دولت در مبارزه رو به تشدید طبقاتی بود، بلکه رسما و آشکارا از نیروهای مسلح می‌خواست تا از برنامه عمل حزب حمایت کند. این امر تصادفی نبود، زیرا افسران سطوح بالا در آن زمان به طور روزافزونی برای تحریک به تظاهرات داخلی علیه دولت تحت فشار قرار می‌گرفتند. دموکرات مسیحی‌ها همان طور که در عدم حمایت از ژنرال کانالس نشان دادند در آن زمان قصد کودتا نداشتند، اما زمینه را برای منع استفاده از ارتش و پلیس به وسیله دولت (که قانونا حق استفاده از آنها را داشت) در آستانه به پا شدن آشوب و توقف تولید از سوی کارفرمایان در ماه اکتبر، فراهم می‌کردند. در این راه دموکرات مسیحی‌ها از طریق رهبری «مترقی» خود به حمله پیش‌بینی شده بورژوازی به پرولتاریا دست مساعدت دادند. در حالی که منتظر بودند تا در زنجیره رویدادها نظرشان را در مورد کودتای نظامی معین کنند.

از آنجایی که ثابت شد توافق‌های لوکارو نه تنها فریبنده، بلکه غیرقابل انجام بودند (زیرا هر چه امتیاز بیشتری به «طبقات متوسط» داده می‌شد. موضع حزب دموکرات مسیحی سخت‌تر می‌شد) اتحاد خلق در موضع دفاعی قرار گرفت و به دنباله‌روی از دولت پرداخت و دولت هیچ سیاستی نداشت که دنبال کند: فقط می‌توانست در انتظار فرارسیدن لحظه‌‌ای که عوامل جدید فرصت ابتکار را برای آن فراهم کند، بنشیند. تا آنجایی که به توده‌های زحمتکش مربوط می‌شد، به آنها به چیزی مثل طرف مراجعه برخورد می‌شد که برای برپایی تظاهرات و مراسم سالگرد قابل استفاده بودند آن هم تحت یک نظمی که یادآور کرال بود مدرسه فراگرفتن تسلیم‌طلبی در مقابل تصمیمات پدرانه چهره‌های عالیرتبه اتحاد خلق و دولت. در یک فرایند انقلابی هیچ چیز حیاتی‌تر از این نیست که توده‌ها به جای اینکه به صورت غیرفعال تحت کنترل طبقات حاکم و نیروهای اقتصادی درآیند با مشارکت فعالانه در تمام جبهه‌ها و لحظه‌ها به عوامل تعیین‌کننده در دنیای مادی و اجتماعی خود تبدیل شوند.