چهرهها - علیاکبر داور و نقش او در دولتی کردن اقتصاد – ۱۰
۳۰کارخانه پنبه پاککنی خریداری شد
از دیگر کارهای تجاری که علیاکبر داور در زمان وزارت خود با همکاری علی وکیلی مبادرت به انجام آن کرد، رفع برخی از معضلات کشت، برداشت و نحوه پنبه پاککنی توسط کارگران بود. ضمن اینکه در این راستا تعداد محدودی از کارخانهها نیز به وسایل روز مجهز شدند. علی وکیلی در بخش دیگری از خاطرات خود تحت عنوان «داور و شرکت مرکزی» به این امر پرداخته است که در شماره امروز منتشر میشود.
پنبه پاککنی
از دیگر کارهای تجاری که علیاکبر داور در زمان وزارت خود با همکاری علی وکیلی مبادرت به انجام آن کرد، رفع برخی از معضلات کشت، برداشت و نحوه پنبه پاککنی توسط کارگران بود. ضمن اینکه در این راستا تعداد محدودی از کارخانهها نیز به وسایل روز مجهز شدند. علی وکیلی در بخش دیگری از خاطرات خود تحت عنوان «داور و شرکت مرکزی» به این امر پرداخته است که در شماره امروز منتشر میشود. مزد روزانه سی شاهی
روزی در سرکشی به شعبات شرکت در سمنان دیدم عده زیادی زن و بچه روی زمین نشسته وش پنبه پاک میکنند وضع اینها به قدری رقتآور بود که نتوانستم تحمل کنم و از رییس آنجا مواخذه کردم که این چه قسم کار کردن است؟ گفت: معمول این بوده و سالها است این رویه در پاک کردن وش جریان دارد.
فورا دستور دادم تعداد زیادی نیمکت و میز چوبی درست کنند و زنها و بچهها روی نیمکت نشسته و روی میز پاک کنند. این دستور در قسمتهای مختلف تدریجا معمول و اجرا گردید. از میزان مزد این اشخاص پرسیدم، گفتند: از روزی یک ریال و نیم و دو ریال بیشتر نمیشود. دستور دادم مزدشان را دوبرابر کنند و شرکت از این راه استفاده ننماید.
کارخانه پنبه پاککنی
تا آن زمان در تمام کشور بیش از چند کارخانه پنبه پاککنی کهنه و قدیمی وجود نداشت که اغلب پنبه را خوب پاک و عدلبندی نمیکردند.
بیش از سی کارخانه نو و آخرین مدل از کمپانی «مورا» آمریکایی خریداری کردیم و در محلهای پنبهخیز مهم نصب شد.
چهار نفر مهندس و متخصص آمریکایی هم با این کارخانهها آمدند تا تمام آنها را سوار کرده و به راه انداخته و تحویل دهند. کلیه مخارج این مهندسین با خود کمپانی بود (یک نفر از آنها مسلمان شد و زن ایرانی گرفت) ایجاد این کارخانهها ارزش پنبه ایران را بالا برد و خریداران خارجی متوجه مرغوبیت آن شدند.
همچنین در نتیجه یک دست و فشرده بودن عدلهای پنبه مبالغ عمده از جهت کرایه در داخله و در کشتی به صرفه شرکت تمام شد.
لفاف در بین گزارش نمایندهها، مطلبی درباره جمعآوری محصول پنبه جلب نظر نمود. زارعین در فصل جمعآوری پنبه از جهت ظرف در مضیقه بودند و اغلب با چادر شبهای زنها و یا سایر وسایل پنبه را از مزرعه جمع کرده به انبار میآوردند. ظاهر مطلب خیلی بیاهمیت جلوه میکرد، اما در باطن خیلی مهم بود.
ترتیبی اتخاذ شد که دو ماه قبل از جمعآوری محصول پنبه مقدار زیادی چتائی با عدلهای هزار متری به تمام شعبهها بفرستند تا در محل کیسههای بزرگی دوخته بهطور مجانی در اختیار زارعین گذاشته شود و از آنها سند بگیرند که بعد از پایان جمعآوری محصول پنبه عین کیسهها را به شرکت مسترد دارند ولو کهنه و پاره شده باشد. چون بعدا همان کیسهها را شکافته لفاف عدل پنبه منگنه شده میکردیم. اگر اتفاقا یک نفر کیسه کهنه را پس نمیداد آن وقت قیمت آن را از او مطالبه میکردند. این کار برای این بود که حتما کیسهها را پس بیاورند. مقدار این پارچه به چند میلیون متر چتائی میرسید. روی تمام کیسهها مهر مخصوصی به نام شرکت پنبه با حروف خیلی درشت زده بودند که به مصرف دیگری نرسد.
تهیه کیسه برای جمعآوری در تمام نقاط پنبهخیز کشور تاثیر بزرگی در حفظ محصول پنبه و رضایت زارعین به وجود آورد.
شعبات
برای خرید پنبه و پشم و پوست و استاندارد آنها ۱۴۳ شعبه در سرتاسر ایران تاسیس گردید که در تمام آنها تشکیل خرید داده شده بود: خرید پنبه- پشم- پوست- برنج- هرکدام نسبت به محل تولید و نوع جنس و جمعآوری معاملات ترتیبی مخصوص داشت.
مشکل این بود که برای این اجناس فروشندگان ثابت و باسابقه به مقادیر کافی وجود نداشت. صدها مولد و واسطه و دلال و زارع و مالک دخالت نموده و هرکدام برای نفع خود به عملیات مختلف متشبث میشدند و به قدری مشکلات در مقابل نمایندگان شرکتها پیش میکشیدند که قابل توصیف نیست.
از طرف دیگر کارمند با تجربه و فنی خیلی نادر بود بلکه پیدا نمیشد، به قسمی که شرکت مرکزی مجبور شد در تهران کلاس مخصوصی تاسیس کند که ظرف دو سه ماه اشخاص وارد و مطلع به کار تربیت نماید.
ارسال نظر