علی وکیلی در بخش دیگری از خاطرات خود تحت عنوان «داور و شرکت مرکزی» به سفرهای خود به بخش‌هایی از ایالت‌های ایران و گران‌فروشی قندوشکر و چای و همچنین تنزل قیمت آنها اشاره می‌کند. ادامه خاطرات وکیلی در دوره تصدی وزارت اقتصاد علی‌اکبر داور در شماره امروز تقدیم خوانندگان محترم می‌شود. استکان چای

وقتی که به مشهد می‌رفتم در بین راه در چند قهوه‌خانه توقف کردم تا چای بخورم، متوجه شدم که اغلب زوار و مسافرین از قهوه‌چی آب گرم گرفته خودشان چای درست می‌کنند یا چای تلخ گرفته خودشان از کیسه قند بیرون می‌آورند. تعجب کردم. تحقیق کردم، دیدم چای شیرین را در قهوه‌خانه‌های سر راه به قدری گران می‌فروشند که یکمن قند قریب بیست تومان به فروش می‌رسد.

در تهران میان صحبت‌ها این موضوع را به‌داور گفتم. دیدم یادداشت می‌کند.

دو روز بعد در روی میز او چند استکان دیدم. پرسیدم «آقا» اینها چیست؟ گفت: تو مرا متوجه کردی حسن خان را فرستادم از قهوه‌خانه‌های تهران استکان آورده و امتحان می‌کنیم به قیمتی که به مردم چای می‌فروشند چند تمام می‌شود و چقدر استفاده می‌کنند. ضمن صحبت گفت: تا اینجا نکته تعجب‌آوری کشف شده، قیمت چای شیرین را مدت‌ها است تغییر نداده‌اند، ولی استکان‌ها را به مرور زمان کوچک کرده‌اند و کار به جایی رسیده که ظرفیت استکان‌ها نسبت به چند سال قبل نصف شده است:

پس از امتحان‌های متعدد و حساب و منظور کردن منافع قابل‌ملاحظه به قهوه‌چی‌ها دستور داده شد استکان‌های بزرگ‌تری سفارش دهند و به این موضوع توجه کنند.

تنزل قیمت قند و شکر

چندین دفعه من به‌داور گفتم که قیمت قند و شکر گران است باید تنزل داد.

یک روز در راهرو مجلس شورای ملی با ایشان کنار بخاری ایستاده بودیم من این موضوع را دوباره عنوان کردم.

جواب داد: بدون اجازه شاه نمی‌شود تغییر داد چون ممکن است به درآمد خزانه و حقوق انحصاری راه‌آهن صدمه وارد گردد.گفتم: شما اجازه موقتی برای مدت سه ماه بگیرید من یقین دارم مقدار فروش اضافی این تفاوت را جبران کند.

چند روز بعد صبح زود داور تلفن کرد و مرا به وزارت دارایی خواست. گفت: اجازه گرفته‌ام که هر یک من سه ریال (کیلویی یک ریال) برای مدت سه ماه ارزان کنید، اگر اضافه فروش شد دوباره ارزان‌تر می‌کنیم.همان روز تا ظهر تلگرافی موجودی‌های تمام شهرها را معین نموده، از فردای آن روز قند و شکر کیلویی یک ریال ارزان‌تر شد. در سه ماه مقدار فروش قریب ۳۰ درصد اضافه گردید، به همین سبب دوباره یک ریال دیگر اجازه دادند پایین بیاید. در حقیقت قیمت قند و شکر از کیلویی ۶ ریال به ۴ریال رسید و فروش روبه‌ازدیاد گذاشت تا جایی که از یکصد هزار تن تجاوز نمود.

تفاوت کاغذ

روزی در بازار می‌گذشتم در مغازه سقط فروشی چند کله قند مال سال‌های قبل را آویزان دیدم که رنگ کاغذ آبی آنها به کلی پریده بود یکی از آنها را خواستم و خریدم تا ببینم کله‌قندهای قدیم با تازه چه تفاوتی دارد.کاغذ سفید و آبی آن را با ترازوی داروخانه وزن نموده و چند کاغذ آبی و سفید کله قندهای جدید را نیز وزن کردیم. معلوم شد کاغذ قندهایی که تازه به کشور وارد شده بود ضخیم‌تر از کاغذ قندهای قبلی است.

به نمایندگی بازرگانی شوروی گفتم: کاغذ قندهای جدید شما ضخیم‌تر و در نتیجه چند گرم سنگین‌تر است و این تفاوت وزن در جمع کل ۴۵ هزار تن که ۱۶۲۰۰۰۰ کله قند باشد ضرر دولت ایران است، این تفاوت را باید حساب نموده بپردازید و یکصد و بیست هزار تومان تفاوت مطالبه کردم. اول زیر بار نمی‌رفتند. با گفت‌وگو تا حدودی راضی شدند که جبران کنند. روزی در اطاق داور وزیر دارایی رییس نمایندگی بازرگانی شوروی از این بابت چکی به مبلغ هفتاد هزار تومان در وجه اداره کل گمرک تسلیم دکتر سجادی نمود.

سفر شوروی

یک روز صبح که به وزارت دارایی رفتم نامه‌ای از وزیر دارایی به من دادند. نوشته بود هیاتی به ریاست مظفر علم، رییس کل تجارت به کشور اتحاد جماهیر شوروی دعوت شده‌اند و من از طرف وزارت دارایی به اتفاق محمود فاتح مهندس کشاورزی معین شده‌ایم تا همراه عده دیگری از دوایر مختلف به شوروی برویم. دو روز بعد حرکت کردیم. در بندر پهلوی سپهبد زاهدی (آن روز سرتیپ بود) به اتفاق سه افسر دیگر به این هیات محلق شدند. جمعا ۱۶ نفر بودیم مدت ۳۰ روز مهمان دولت جماهیر شوروی بودیم. چند روز در مسکو، چند روز در لنین‌گراد و بعضی از شهرهای دیگر از ما پذیرایی نمودند. کارخانه‌های متعدد و تاسیسات الکتریکی و آبیاری را نشان دادند. شوشتاک، رییس نمایندگی بازرگانی شوروی در تهران و مترجم ایشان (که یک نفر مستشرق بود و در زبان فارسی تبحر زیادی داشت) همراه ما بودند. باید گفت در تمام این مدت تا برگشتن به بندر پهلوی آنچه لازمه مهمان‌نوازی بود به جا آوردند.

دوستی من با سپهبد زاهدی در این سفر پیدا شد. قبل از آن آشنایی نزدیک به ایشان نداشتم در این سفر قسمی پیش آمد که با ایشان یگانگی و دوستی صمیمی به وجود آمد که تا پایان عمر او ادامه داشت و من هم تا زنده‌ام خاطره دوستی او را از یاد نخواهم برد.

سیلو

آنچه در این سفر مشاهده کردم و آنچه به نظرم رسید پس از مراجعت به تهران شفاها به داور تذکر دادم.

داور هم را با دقت گوش داده اغلب یادداشت می‌کرد.

یکی از اموری که جلب توجه مرا کرده و به داور گفتم موضوع سیلوهای مخصوص نگاهداری گندم بود که در بادکوبه و چند جای دیگر دیدم. داور خودش قبلا در فکر ساختن سیلو بود.

جدا این کار را تعقیب کرد و بعدا قرارداد ساختن ۲۱ سیلو، یک دستگاه بزرگ در تهران و ۶ دستگاه متوسط در شهرهای بزرگ مانند شیراز- تبریز و غیره و ۱۴ سیلوی کوچک‌تر در شهرهای دیگر با نمایندگی بازرگانی شوروی منعقد نمود.

ساختمان سیلوی تهران و شش شهر در زمان وزارت دارایی داور شروع شد. ولی قرارداد ۱۴ سیلوی دیگر پس از فوت داور لغو گردید، در صورتی که از هر جهت برای جمع‌آوری و حفظ گندم بسیار لازم بود.ساختمان سیلوی تهران همان موقع تمام شد و شاه آن را افتتاح کرد، ولی ساختمان سیلوی شش شهر دیگر ناقص ماند و سال‌ها طول کشید تا تمام شد.