اجرای طرح مارشال در ایتالیا

هیتلر و موسولینی

ایتالیای تحت قیمومیت موسیلینی از پایه‌های جنگ جهانی دوم و همدست هیتلر بود. در این سلسله از نوشتارها که از کتاب تاریخ جهان نوشته ژان پیرن اخذ شده است،‌ تحولات ایتالیا پس از جنگ جهانی دوم را خواندید. در آخرین بخش از این نوشته علاوه بر رفتار ایتالیا پس از جنگ جهانی دوم، تحولات کشورهای اسکاندیناوی نیز به طور مختصر مورد توجه واقع شده است.

در واقع راه‌حل منحصر و موثر تامین حیات عده کثیر کارگران باهوش و فعال ایتالیایی این است که در اروپای غربی به رویشان باز شود و به همین جهت کشور ایتالیا قبل از همه ممالک غربی درک کرد که راه علاج بیماری مزمن بیکاری در عقد اتحاد و الفت اروپای غربی است و کابینه گاسپاری آن را در راس برنامه خود قرار داد. مذاکرات دامنه‌داری با فرانسه برای ایجاد اتحاد گمرکی به عمل آمده، ولی ناچار شدند آن را رها کنند، زیرا صنایع دو کشور نه تنها مکمل یکدیگر نیستند، بلکه رقیب هستند و نمی‌توانند به صورت بازار متحدی درآیند.

نتیجه این شد که به کمک طرح مارشال در سرزمین ایتالیا اقدامات دامنه‌دار حیاتی آغاز شد. به موجب طرح مارشال تا ۱۹۵۰ جمعا ۱۱۶۷میلیون دلار کمک بلاعوض به ایتالیا صورت گرفت. کارهای بزرگ ساختمانی آغاز شد. در ظرف چند سال شبکه راه آهن نه تنها دوباره تجدید شد، بلکه در قسمت اعظم آن برقی شد. سطح زندگانی عامه را برای مبارزه علیه کمونیست بالا بردند. معذالک مطلب مسلم این است که این فعالیت مادام که اتحادیه اروپای غربی به صورت عمل در نیاید، نتیجه کافی عاید نخواهد شد لذا گاسپاری، در راه عملی شدن فدراسیون اروپایی جزو پیشقدمان جدی محسوب و دست از فعالیت برنداشته است.

ممالک اسکاندیناوی بین جبهه بی‌طرف و تمایل به اروپای غربی

در نتیجه جنگ کاملا تغییر وضع دادند. فنلاند که پس از پیمان آلمان و شوروی تنها ماند گرفتار حمله روسیه شده و حتی پس از هجوم آلمان‌ها به روسیه در صف ممالک شرقی باقی ماند.

دانمارک که دارای قوای دفاعی نبود قادر به دفاع از خویش نبوده ناچار در تحت اشغال قوای آلمان درآمده، طوق اطاعت آن کشور را به گردن نهاد و تا پس از متزلزل شدن و درهم ریختن شالوده رایش سیم به همان وضع باقی ماند.

کشور نروژ علیه هجوم نازی‌ها شجاعانه از خود دفاع کرد ولی چون متفقین نتوانستند به موقع به کمکش بشتابند ناچار در تحت اشغال آلمان‌ها درآمد و مانند هلند در تمام دوران جنگ در تحت استیلای آلمان‌ها باقی ماند.

این کشور، پس از پایان جنگ و انتخابات ۱۹۴۸ که سوسیالیست‌ها روی کار آمدند به ملی کردن صنایع طبق سیاست کارگری انگلستان اقدام نمود.

و اما کشور سوئد که در زمان جنگ مقادیر زیادی آهن به آلمان فروخت، با اتحاد شوروی نیز رویه بی‌طرفی محترمانه پیش گرفت. فنلاند پس از اینکه شجاعانه در برابر هجوم روس‌ها با موفقیت از حیات خویش دفاع نمود، کوشید پس از پایان جنگ وضع بی‌طرفی بین شرق و غرب اختیار نماید. از نظر سازمان پارلمانی و سیستم حکومتی به مغرب زمین متمایل بود، ولی می‌کوشید که با روس‌ها که با وجود از دست دادن قسمتی از اراضی، حاکمیت خود را معتبر و مصون نگهداشته بود، روش دوستانه در پیش گیرد تا بهانه هجوم و مداخله مجددی ندهد تا بالاخره در ۲۶ آوریل ۱۹۴۸ با مسکو پیمان عدم تعرض و کمک متقابل امضا نمود.

از کشور دانمارک جزیره ایسلند در ۱۹۴۴ جدا شده جمهوری مستقلی تشکیل داده، سیاست کاملا متمایل به انگلستان پیش گرفت. در ازای آن در اواخر جنگ با مراجعه به آرای عمومی ناحیه شمالی «شلوز ویک» ضمیمه کشور شده با انگلستان قرارداد اقتصادی امضا و متعهد شد که ۹۰‌درصد محصولات فلاحتی خود را به آن کشور بفروشد و عملا در حلقه سیاست اقتصادی انگلستان درآمد.

اتحاد کشورهای اسکاندیناوی

از آنچه که ذکر شد معلوم می‌شود کشورهای نروژ، دانمارک و ایسلند متمایل به سیاست غربی، فنلاند معطوف به شرق و سوئد سیاست بی‌طرفی پیش گرفتند. ولی این تشتت سیاسی مانع از همکاری و اتحاد نزدیک معنوی آنان نگردیده و عملا نیز در ۱۹۴۶ کمیسیون ارتباط معنوی بین ۵ کشور تشکیل گردید که هر یک دارای یک نماینده و مرکز شهر اوسلو است. در ۱۹۴۸ کمیسیون روابط معنوی حدود فعالیت خود را به امور اقتصادی نیز بسط داده و کمیسیون اقتصادی در کپنهاک تشکیل گردیده و وزرای دارایی ۵ کشور در آن مشارکت دارند.