شکست کمونیست‌ها در ایتالیا

ویرانی‌های جنگ دوم جهانی

سیر رویدادها در تاریخ معاصر جهان در حالی توسط ژان پیرن تالیف شده است که وی با تفکیک کشورهای اروپایی از یکدیگر به نحوه شکل‌گیری اقتصاد آزاد در این کشورها پس از جنگ جهانی دوم و به‌خصوص مبارزه با نفوذ تفکر کمونیست پرداخته است. ایتالیا نیز به عنوان یکی از کشورهای درگیر در جنگ جهانی دوم که از این امر مستثنی نبوده است، مورد توجه این نویسنده قرار گرفته است که بخش دیگری از سرگذشت تاریخ سیاسی - اقتصادی آن در شماره امروز تقدیم خوانندگان محترم می‌شود . بنابراین مقدمات اکثریت قاطع ضد کمونیستی سازمان کشوری را برقرار ساخت. رییس‌جمهور کشور «دونیکلا» قانون اساسی جدید را در ۲۷ دسامبر ۱۹۴۷ امضا نمود. در مجلس کلیه احزاب جمهوری طلب، نفاق و اختلالات سابق را کنار گذارده به قانون اساسی جدید رای دادند، من‌جمله کمونیست‌ها. به این قرار ۴۵۳ از مجموع ۵۱۵ نفر رای‌دهنده رای موافق دادند، فقط مشروطه‌طلبان در مخالفت خود باقی ماندند.

به موجب قانون اساسی جدید دو مجلس، قوه مقننه کشور را در دست دارند. مجلس از طریق آرای مستقیم عمومی و در انتخابات سنا دو ثلث اعضا از طریق آرای عمومی و ثلث دیگر از شوراهای محلی انتخاب می‌شد. رییس‌جمهور برای مدت هفت سال از طرف دو مجلس که جلسه واحدی تشکیل می‌دهند به اکثریت دو ثلث برگزیده می‌شود.

ابتکار وضع قوانین با مجلسین، رییس‌جمهور و قاطبه مردم است.پیشنهاد لایحه از طرف هر کس مجاز است، مشروط بر اینکه لااقل پنج هزار نفر آن را امضا نموده باشند (از سازمان کشوری سوئیس اقتباس شده است) رییس‌جمهور حق دعوت یا انحلال مجلسی را دارا بوده و دولت در برابر آنها مسوول است. ایالات دارای استقلال داخلی متناسب با اوضاع جغرافیایی و محلی است بدون اینکه خدشه به وحدت ملی وارد شود. بالاخره در قانون اساسی جدید پیمان لاتران با دربار واتیکان مورد تایید قرار گرفته است؛ بنابراین سازمان کشوری ایتالیا به عکس فرانسه که قدرت را در کف مجلسین قرار داده، به رییس‌جمهور اختیار و ابتکار فراوان داده و ملت را نیز به سهم خود با شروطی در قوه مقننه شریک نموده است، بالاخره رژیم پارلمانی براساس لیبرالیسم استوار است.

در انتخابات ۱۹۴۸ مجلسین کمونیست‌ها و سوسیالیست‌ها برای ربودن گوی سبقت با یکدیگر ائتلاف نموده و لیست واحدی از کاندیداهای موردنظر خود را انتشار دادند و از این رو از سیستم شوروی‌ها در ارائه لیست واحد پیروی نمودند. در برابر جبهه موتلف کمونیست‌ها فقط یک حزب بزرگ یعنی دموکراسی مسیحی وجود داشت. برنامه این حزب اخیر در مرحله اجتماعی متکی به برنامه مترقی بود، در صورتی که در زمینه اقتصادیات لیبرال مانده از طرح مارشال تبعیت می‌نمود، یعنی از سیاستی پیروی می‌کرد که به نزدیکی با آمریکا منتهی می‌شد.

در نتیجه انتخابات دموکرات‌های مسیحی جمعا ۸/۴۸ درصد و ۳۰۷ کرسی و جبهه عامه ۷/۳۰ درصد و ۱۸۲ کرسی به دست آوردند، به عبارت اخری افراطیون جناح چپ شکست فاحشی متحمل شدند، زیرا در ۱۹۴۶ در حدود ۶/۳۹ درصد آرا را در اختیار داشتند. حزب «اکسیون» که در مبارزه علیه فاشیست‌ها پیشقدم بود آرای بسیار محدودی به دست آورد.

عقاید عمومی بر گرد هسته اصلی یعنی له و علیه کمونیست‌ها متمرکز بود.

اما با وجود این شکست کمونیست‌ها هنوز به عنوان حریف خطرناکی تهدید می‌کردند. لیدر کمونیست‌ها «توگلیاتی» در مسکو تربیت یافته بود. حزب کمونیست‌ دارای ۲.۵۰۰.۰۰۰ نفر و بلافاصله از حیث نفرات در ردیف دوم پس از شوروسیا قرار داشت. علاوه‌بر این تنها حزبی بود که دارای تشکیلات نظامی و مسلح بود که یادگار ایام مبارزه و مقاومت مسلحانه که در اصل ۲۰۰ هزار نفر بودند، محسوب می‌شد، با دست اتحاد با سوسیالیست‌ها، نفوذ فوق‌العاده بر سندیکاها داشتند.

اولین اقدام مجلسین انتخاب رییس‌جمهور بود. «دونیکلا» از طرف جبهه عامیون، کنت اسفورزا از طرف حزب اکسیون و قسمتی از دموکرات‌های مسیحی کاندید بودند. در اخذ آرای جلسه دهم ماه مه هیچ یک از کاندیداها اکثریت دو ثلث را احراز ننمودند، در مرحله بعدی دموکراسی - مسیحی یک نفر لیبرال یعنی «اینودی» را کاندید نمود که از طرفداران اقتصاد آزاد بود. در یازدهم ماه مه اینودی به مقام ریاست‌‌جمهور انتخاب گردید.

ایندوی که دوگاسپاری را مامور تشکیل کابینه نمود و دولت جدید با اشتراک دموکرات‌های مسیحی و گروه ساراگات و جمهوری‌خواهان و لیبرال‌ها تشکیل یافت، در برنامه دولت جدید اتحاد گمرکی با فرانسه، تامین سازمان‌های دموکراتیک، اصلاحات کشاورزی، توزیع اعتبارات مهم، حق‌ اعتصاب کارگران با محدودیت‌های قانونی قرار داشت.

نکته جالب توجه این است که در ایتالیا با وجود قدرت و نفوذ افراطیون جناح چپ سیاست اتاتیسم پیش گرفته نشد، به طوری که می‌دانیم در نتیجه وقایع بعد از جنگ، انگلستان و فرانسه سیاست اتاتیسم و دیریژیسم پیش گرفتند. در صورتی که اساسا و پیوسته به سیاست و قدرت لیبرالیسم متکی بودند. در صورتی که ایتالیا که با رژیم فاشیست شدیدا سیاست اقتصاد مداخله داشت، سیاست لیبرال را برای خود انتخاب نمود. به عبارت اخری هر یک از کشورهای مذکور رژیم قبل از خود را مسوول عواقب وخیم و هرج‌و‌مرج‌های اقتصادی خود می‌دانستند و آن را عوض کردند. بلافاصله پس از پایان جنگ، کمونیست‌ها وعده داده بودند که صنایع مهم را ملی نمایند، ولی اجرای این مواعید عملی نشد.