تاریخ اروپا
استقرار اقتصاد آزاد در ایتالیا-۱
پس از جنگ جهانی دوم، حزب کمونیست شوروی تلاش کرد تا به رهبری استالین، ایدئولوژی خود را در جهان، حتی در میان کشورهای غربی القا کند تا به این نحو حکومت خود بر جهان را گسترش دهد، اما رقابت شوروی و آمریکا با یکدیگر در این دوره باعث شد تا کشورهای فرانسه و انگلستان پس از مدتی چالش با تفکر کمونیست در سیاست و اقتصاد دولتی خود؛ بر آن چیره شوند و به سمت تفکر سرمایهداری آمریکا گرایش پیدا کنند.
موسولینی،رهبر حزب فاشیست ایتالیا
پس از جنگ جهانی دوم، حزب کمونیست شوروی تلاش کرد تا به رهبری استالین، ایدئولوژی خود را در جهان، حتی در میان کشورهای غربی القا کند تا به این نحو حکومت خود بر جهان را گسترش دهد، اما رقابت شوروی و آمریکا با یکدیگر در این دوره باعث شد تا کشورهای فرانسه و انگلستان پس از مدتی چالش با تفکر کمونیست در سیاست و اقتصاد دولتی خود؛ بر آن چیره شوند و به سمت تفکر سرمایهداری آمریکا گرایش پیدا کنند.
ایتالیا نیز در این دوره که تحت رهبری موسولینی از حزب فاشیست بود، اما اقتصادش با معضلات پس از جنگ جهانی دوم مواجه شده بود. ژان پیرن در کتاب «تشکیل بلوک شوروی و پیمان آتلانتیک» به شرح این بخش از تاریخ سیاسی- اقتصادی جهان پرداخته است که بخش نخست آن تقدیم خوانندگان محترم میشود.
وقتی زمام امور دولت به دست «باری» افتاد، موضوع رژیم مشروطه در درجه اول اهمیت قرار گرفت. چرچیل که درصدد بود در اقطار مختلف سدی در برابر توسعه نفوذ کمونیستها ایجاد شود از سلسله «ساوآ» جانبداری مینمود، ولی در نتیجه به روی کار آمدن کابینه کارگری در انگلستان در ژویه ۱۹۴۵، زمینه مساعدی برای پیشرفت طرفداران جمهوری در ایتالیا فراهم گردید و میتوان گفت این پیشامد سبب شد که فاتحه رژیم سلطنتی در ایتالیا خوانده شود.
در کشور ایتالیا، پس از نجات از دست آلمانها هیچگونه ارگان انتخاباتی و مقننه وجود نداشت، بلکه مانند فرانسه یک مجمع مشاوره موقت تاسیس گردید و کنت اسفورزا که قهرمان مبارزه ضدفاشیست شده بود به ریاست آن منصوب گردید. (۲۵سپتامبر ۱۹۴۵) وضع دولت به علت احزاب مختلف که در آن مشارکت داشتند و هریک تمایل مخصوص و مرام جداگانه داشتند بسیار مفلوک و متشنج بود، عاقبت وزرا آزادیخواه پیشنهاد نمودند که بهتر است کابینه مرکب از اشخاص غیرسیاسی تشکیل گردد و خود مستعفی شدند. استعفای ایشان موجب سقوط دولت در نوامبر گردید. وضع بسیار درهم و آشفته بود. انتقال و سیر اقتصاد آمرانه و دیریژیسم فاشیستی به اقتصاد آزاد، با وجود فشار کمونیستها در ملی کردن صنایع که در کابینه «بونومی»، شهرت یافته بود، استقرار نظم اقتصادی را بسیار دشوار نموده بود به خصوص که دولت کنترل بسیار دامنهدار و سختی در امور بانکها نموده و فشار میآورد که ارباب حرف، حتی خارج از حدود ضرورت، صرفه خود را در دست داشته باشند، تا از وقوع بیکاری جلوگیری شود.
با وجود همه این تمهیدات، تعداد بیکاران در طی سالیان پس از جنگ هیچگاه از دو میلیون نفر تقلیل نیافت.
با این مقدمات پرواضح است که وضع اقتصادی تا چه درجه نکبت بار و متزلزل بود، میزان پول در جریان به چهارصد میلیارد لیر رسید، کسر بودجه از ۴۰۰ میلیارد تجاوز نمود، قرض عمومی به ۱۲۰۰ میلیارد رسید که ۸۰۰ میلیارد آن متحرک بود. بدین قرار بهبود وضع اقتصادی منحصرا بسته به کمک آمریکاییها و انگلیسیها بود.
باری تشکیل دولت دچار مشکلات عدیده شد. تا اینکه در دسامبر ۱۹۴۵ «گاسپری» عضو حزب دموکرات مسیحی کابینه جدید را با مشارکت و ائتلاف دموکراتهای مسیحی، افراد حزب اکسیون، آزادیخواهان، سوسیالیستها، کمونیستها تشکیل داد. اولین موضوعی که مطرح شد و عقاید عامه تشتت فراوانی داشتند، رژیم سلطنتی بود. در واقع کمونیستها و سوسیالیستها و حزب اکسیون شدیدا علیه آن بودند، در صورتیکه بین آزادیخواهان و دموکرات مسیحی نفاق و تشتت وجود داشت. «دون استورزو» که در دوران فاشیستها به ممالک متحده کوچ نموده و از محبوبیت سرشاری برخوردار بود و در راس حزب دموکرات مسیحی قرار داشت، شدیدا علیه رژیم سلطنتی قیام نمود. از این روز واضح شد که برای پادشاه دیگر امید موفقیتی باقی نیست. همه او را متهم مینمودند که با فاشیستها وارد معامله و مصالحه شده است. در گرداب احساسات شهوتبار و متناقض سالیان پس از جنگ، نمیتوانستند به این مطلب پی ببرند که نجات مردم کشور از پنجه فاشیستها و موسولینی، به دست پادشاه صورت گرفت والا چه بسا که اگر به موقع و با سرعت و اراده قهاری دیکتاتور را محبوس و مخلوع نمیساخت و مانند آلمانها در پنجه هیتلر، تا آخرین نفس مجبور بودند مقاومت کنند و تار و پود همه چیز از هم پاشیده میشد. دولت برای فرو نشاندن آتش خشم مساله برقرار ماندن رژیم سلطنت را به آرای عمومی مراجعه داد و قرار شد در ۲ ژوئن ۱۹۴۶ رفراندوم صورت بگیرد. این تاریخ مقارن بود با شدت موج افراطیون جناح چپ که سرتاسر افق اروپای غربی را پوشانده بود.
در تاریخ نهم ماه مه ۱۹۴۶، ویکتور امانوئل سوم که فرماندهی ارتش را به پسرش در ژوئن ۱۹۴۴ واگذار نموده بود، از سلطنت کنار گرفت و به مصر رفت. هومبرت اول بر اریکه سلطنت جلوس نموده و اعلام داشت که مطیع رفراندوم و دوم ژوئن است. مقارن همین ایام میبایستی انتخابات مجلس موسسان انجام پذیرد. عقاید مردم به نحو بسیار عمیقی دچار تشتت بود. بیش از ۵۶ حزب مختلف وارد مبارزه شدند. بالاخره در نتیجه رفراندوم ۱۲.۷۱۷.۹۲۳ برای استقرار جمهوری و ۱۰.۷۱۹.۲۸۴ به نفع رژیم سلطنتی شد و ۱.۴۹۸.۱۳۶ رای نیز از طرف انجمنهای نظارت باطل گردید. طرفداران رژیم مشروطیت بیهوده علیه وضع نامنظمی که در اخذ رای وجود داشت اعتراض کردند، شاه و خاندان سلطنت کشور را ترک نمودند و خاندان ساوآ که وحدت ایتالیا را عملی نموده بود، فدای رژیم فاشیست شده، سقوط کرد.
ارسال نظر