اصل چهارم ترومن در ایران به روایت اسناد – ۴
تبلیغات مسکو علیه طرحهای اقتصادی آمریکا در ایران
اصل چهار ترومن که نشات گرفته از سیاستهای گوناگون اقتصادی رییسجمهور وقت آمریکا بود، در ۲۰ ژانویه ۱۹۴۹ در کنگره آمریکا اعلام شد. در ابتدا ترکیه و یونان در گروه اول و کره جنوبی، فیلیپین و ایران در گروه دوم کشورهای دریافت کننده کمک قرار داشتند.
ایستاده: ویلیام ای . وارن (رییس هیات عملیات اقتصادی آمریکا در ایران)
اصل چهار ترومن که نشات گرفته از سیاستهای گوناگون اقتصادی رییسجمهور وقت آمریکا بود، در ۲۰ ژانویه ۱۹۴۹ در کنگره آمریکا اعلام شد. در ابتدا ترکیه و یونان در گروه اول و کره جنوبی، فیلیپین و ایران در گروه دوم کشورهای دریافت کننده کمک قرار داشتند. ولی سرانجام ایران، به لحاظ اهمیت بیشتر، از گروه دوم منفک و در گروه اول جای گرفت و اولین کمک اقتصادی آمریکا شامل وام ۲۵۰ میلیون دلاری برای اصلاحات عمرانی و پیشرفت امور اقتصادی ایران، مورد موافقت نمایندگان دو کشور قرار گرفت. سپس ویلیام وارن، رییس اصل چهار ترومن در ایران در سفری به تهران و در دیدار با محمدرضا پهلوی، خطوط اصلی تغییرات اجتماعی ایران را مشخص کرد. این امر در حالی صورت گرفت که روزنامه «ترود» چاپ مسکو تحت عنوان «وضع فلاکت بار زحمتکشان ایران» مقالهای نوشت. در این مقاله ضمن تشریح وضعیت اجتماعی- اقتصادی کارگران، به انواع معضلاتی که مردم ایران با آن روبهرو بودند، اشاره شده است.
این مطلب که برگرفته از کتاب «اسنادی از اصل چهار ترومن در ایران سال۱۳۴۶-۱۳۲۵» است، در بخش دیگری تقدیم خوانندگان ارجمند میشود.
روزنامه «ترود» چاپ مسکو تحت عنوان «وضع فلاکتبار زحمتکشان ایران» شرحی نوشته است که ترجمه آن از سفارت ایران در مسکو رسیده است.
وضع فلاکتبار زحمتکشان ایران
زرق و برق اتومبیلهای شیک و جعبه آیینههای مغازهها به هیچوجه وضع فلاکتبار ملت ایران را پردهپوشی نمینماید. در خیابانهای استانبول، شاهرضا و لالهزار و میدان توپخانه که مرکز تهران را تشکیل میدهند صدها و هزاران بیکار کنار دیوارهای خانهها کز کردهاند.
این بیکاران برای گدایی لقمه نانی از مغازهای به مغازه دیگر میروند و در خیابانها پس مانده دیگران را جمع میکنند، ولی برای اینکه بتوان به عمق بدبختی و تنگدستی که نصیب کارگران و کشاورزان ایران شده پی برد باید به میدان ایستگاه رفت و از آنجا از خیابانهای ناهموار به طرف اکبرآباد که در جنوب شهر واقع است، رفت. اینجا خواهید دید ایرانیای که فاقد وسیله معاش است چطور زندگی میکند. میدان ایستگاه راهآهن و خیابانهای اطراف آن پر از مردم بیکار است. زمستان که هوا سرد کرده بود پلیس هر روز اجساد عدهای را از این نقطه جمعآوری میکرد، ولی بهار هم هیچگونه فرجی نیاورد. کودکان گرسنه میان بیماران حصبه وول میزنند. زنهای چادری که به سنگهای سیاه قبرستانها شباهت دارند در این گورستان زندگان بدون حرکت مثل اینکه خشکشان زده باشد به نظر میرسند. هر روز بر تعداد خودکشی افزوده میگردد. بزرگان و کودکان در اثر نداشتن غذا از دست میروند. در محله کورهپزخانه که همیشه از پرده دود خفقانآوری پوشیده است، خیلی از کورههای آجرپزی غیرمستعمل وجود دارد. در این کورهها خانوادههای کارگران کارخانههای پارچهبافی اصفهان و تبریز پیشهوران ورشکسته منزل دارند، ولی این دخمهها هم دیگر جا ندارند. خیلیها ناگزیرند در دیوار خندق برای خود غارهای کوچکی حفر نمایند. خاکروبه شهر را به این محل حمل مینمایند، ولی هنوز گرد و غبار از بین نرفته که دستهای خشکیده کودکان با حرص و آز تمام این کثافت را زیر و روی میکنند و استخوان پاره و جعبه کنسرو بیرون میآورند. گلههای سگ هم انتظار میکشند تا آدمها بروند و نوبت به آنها برسند.
مطبوعات مرتجع ایران نمیتوانند نگرانی خود را از میزان عظیم بیکاری و فقر پنهان نمایند. مطبوعات مزدور از خود این فقر موحش متاثر نیستند، بلکه تاثر و اضطرابشان از این است که این مردم گرسنه و مستاصل وجودشان هم برای خود آقایان ارباب جراید و علیالخصوص برای اربابان ایشان خطرناک میباشند. محافل زمامدار ایران نسبت به اعلام خطر جراید خودشان گوش شنوا دارند. بنابراین دولت بدون تسامح تصمیم گرفت بیکاران و کشاورزان گدا را از تهران تبعید نماید. پاسبانان این بیچارگان را به زور در کامیونها جا میدهند، به شهرهای دیگر میبرند و قدغن مینمایند که دیگر به تهران بازگردند. بارها این افراد رمق باخته را بدون آب و غذا در صحراهای لمیزرع پیاده میکنند. بیکاری عمومی و گرسنگی سرتاسر کشور را فراگرفته است. صنایع و کشاورزی دچار بحران سختی گردیده است. مطبوعات ناگزیرند اعتراف نمایند که از نیم قرن به این طرف کشور هیچگاه در چنین وضع موحشی نبوده است. بحران کنونی نتیجه مستقیم اعمال و تصرفان مالکانه امپریالیستهای آنگلوساکسون در کشور میباشد. امپریالیستها برای اینکه به سودی برسند صنعت و فلاحت ایران را مختل کردند. هزارها تن بنجل آمریکایی است که مرتب به بازارهای کشور ایران میرسد. هر قدم کهنهفروشان لباسهای کهنه و کثیف مردانه و زنانه، فرنجهای نظامی و کتهای زندانیان را میفروشند. سربازان، ژاندارمها و پاسبانهای ایرانی کفش آمریکایی پا میکنند. افسران همگی اونیفورم آمریکایی بر تن دارند. ارقام زیر که در مطبوعات ایران منتشر شده است به خوبی نشان میدهد که امپریالیستهای آمریکایی و انگلیسی تا چه حد خود را در بازارهای ایران ارباب و آقا احساس میکنند. در ۱۹۴۷ از آمریکا و انگلستان ۴۹۰۰ تن منسوجات و در ۱۹۴۸، ۴۶۰۰ تن به ایران وارد گردید. در ده ماهه سال ۱۹۴۹، ۱۱۷۸۰ تن منسوجات به ایران وارد و از این مقدار ۸۲۳۲ تن از آمریکا حمل شده است. آمریکاییان بازار ایران را از مصنوعات نیلونی و اجناس خرازی و سقز و کالاهای دیگر که مورد احتیاج ایرانیان نیست پر کردهاند. سوداگران آمریکایی بدون هیچگونه خجالتی مشروب کوکاکولا را هم به ایران میفرستند. سیل کالاهای خارجی موجب تقلیل صنایع محلی و بستن کارخانههای چرمسازی و پارچهبافی گردیده است. هزاران نفر بینان شدهاند و روز به روز بر عده بیکاران افزوده میگردد. آنهایی هم که هنوز کار دارند وضعشان خیلی بهتر نیست. بیکاری عمومی موجب تنزل دستمزد کارگران گردیده و کارفرمایان روبهروز سطح زندگی ناچیز کارگران را بیش از پیش تقلیل میدهند. در ایران اسما قانون هشت ساعت کار وجود دارد، ولی در هیچ بنگاه صنعتی این قانون رعایت نمیشود. کارگران و حتی کودکان روزی از ۱۲ تا ۱۶ ساعت کار میکنند. در ازای این کار کارگران روزانه از یک تا سه تومان مزد میگیرند. با این پول حتی یک نفر هم نمیتواند زندگی بخور و نمیری داشته باشد. مزد اطفال به مراتب ازاین مقدار هم کمتر است. وقتی کارگران در مقام اعتراض و عطف توجه دولت به احتیاجات خود برمیآیند سربازان و پاسبانان با قهر و غضب آنها را متواری میسازند. ۲۰ آوریل امسال پاسبانها کارگرانی را که در شاهی اعتصاب کرده بودند به تیر بستند. پاسبانها که به تفنگها و اسلحههای کمری آمریکایی مسلح بودند ۵ نفر را مقتول و ۵۳ نفر را مجروح نمودند. سرکوبی بیرحمانه کارگران در ایران کنونی از امور عادی محسوب میشود، کوچکترین عدم رضایت موجب توقیف و تبعید به جزایر میگردد.
بنا به میل آتشافروزان آمریکایی و انگلیسی، ایران به صورت اردوگاه نظامی درمیآید. در این مورد توجه مخصوصی به نواحی شمالی کشور که در جوار اتحاد شوروی قرار دارد مبذول میگردد. آذربایجان ایران به صورت مرکز اجتماع نظامیان، ژاندارمها و پلیس مخفی و آشکار درآمده است. برای اینکه بتوان به تبریز رسید باید از زنجیری از پستهای نظامی و ژاندارمری که در تمام راههای آذربایجان برقرار شده است عبور نمود. زحمتکشان ایران روزگار بس سیاه و سختی را حالا طی میکنند و در ورطه گرسنگی، فقر و ترور غوطه میخورند. به جای تاسیس مدارس و بیمارستانهای جدید، ساختن لوله آب و اماکن مسکونی و توسعه صنایع ملی، آقایان امپریالیستها به ایران توپ و مسلسل و تانک میدهند. افسران و ژنرالهای ایرانی تعلیمات رزمی را در تیراندازی به طرف ملت خودشان میآموزند.
هزاران کارگر از امراض عفونی تلف میشوند. در تهران اپیدمی حصبه وجود دارد. در کارگاههای قالیبافی بچههای ۱۰ الی ۱۲ ساله خون تف میکنند. در ایران مدارس، بیمارستان و زایشگاههای حسابی وجود ندارد. مقامات ایرانی اجتماع کارگران را قدغن کردهاند و با دقت مراقبت مینمایند تا روزنامه و مجلههایی که مهر آمریکا و انگلیس روی آنها نخورده است به دستشان نیفتد. مقامات نظامی و ژاندارمری بنا به دستوری که از خارجه رسیده است، نمایش فیلمهای شوروی را قدغن نموده است. دستگاه تبلیغاتی ایران از صبح تا شام طرز زندگی آمریکاییان را تبلیغ و تحسین مینماید. اسناد و مدارک جعلی از هر نوعی که باشد در سراسر کشور انتشار مییابد. در انتشار این اسناد و مدارک جعلی بیش از دیگران بهرام شاهرخ، رییس تبلیغات و رادیو، فاشیست معروف که طی جنگ اخیر زیرنظر گوبلس در رادیو برلن کار میکرد و ملت ایران را به باد فحش و ناسزا میگرفت اهتمام مینماید. مقامات ایران تظاهرات اول مه را امسال قدغن نمودند. در تمام شهرها واحدهای نظامی و ژاندارمری گشت میزدند.
ولی اول ماه مه با وجود تمام سختگیریهای دولت، زحمتکشان شمارههای روزنامهای «مردم» و «ظفر» را که غیرقانونی میباشند و در خفیه به مناسبت روز عید انتشار یافته بود، دریافت داشتند. توقیفهای فراوان که روز اول مه صورت گرفت، نتوانست مانع شود از اینکه فرزندان از خود گذشته ملت ایران این روزنامهها را توزیع کنند. امپریالیستهای آمریکا که زمام ارتش و ژاندارمری و امور اقتصادی ایران را در دست گرفتهاند از عدم رضایت ملت از آنها نگرانند و از محافل زمامدار هر روز توقیفهای بیشتری را خواستار میگردند. ترور وحشیانه و محرومیت از ابتداییترین حقوق سیاسی بر خشم و کینه زحمتکشان ایران و نیز بیکاران و کشاورزان آن کشور بر علیه طبقه زمامدار میافزاید. در عین حال خشم و غضب ملت ایران نسبت به امپریالیستهای آمریکا و انگلیس هم که به ایران از لحاظ مرکز مواد خام و تکیهگاه جنگی مینگرند افزایش مییابد. دهها و صدها واقعه را که حاکی از مقاومت روزافزون زحمتکشان ایران در برابر سیاست ترور و گرسنگی دولت میباشد میتوان ذکر کرد. در تهران روزنامه «مردم» ارگان حزب توده که در فوریه سال گذشته غیرقانونی شناخته شد، مرتبا انتشار مییابد. صدها خبر چین و جاسوس شهربانی چه ایرانی و چه آنهایی که از خارجه دعوت شدهاند بیثمر سعی دارند هیات تحریریه و چاپخانه مخفی را کشف کنند. «ملت» ارگان چاپی خود را که حق را میان مردم منتشر میکند و مسببین اصلی بدبختیهای زحمتکشان را نشان میدهد حفظ و صیانت مینماید. روزنامه بهرغم تهدیدات شهربانی خوانندگان خیلی زیاد داشته و در میان طبقات مختلفه مردم هم وزن و اعتبار دارد. در شهرهای ایران منظما اوراقی انتشار مییابد و در آنها از مردم دعوت میشود بر علیه استعمارطلبان و امپریالیستهای آمریکا و انگلیس مبارزه نمایند. در نقاطی که چاپخانه نیست اوراق با دست نوشته میشود و روی دیوارهای منازل با شعارهای مختلفی نقش میشود. دوم اکتبر سال گذشته در روز بینالمللی مبارزه برای صلح در سرتاسر تهران اوراقی با شعارهای «زندهباد اتحاد شوروی نگهبان صلح و دموکراسی»، «ملت ایران صلح میخواهد»، «ملت ایران هرگز بر علیه اتحاد شوروی نخواهد جنگید» انتشار یافت. کوچکترین حرفی در دفاع از صلح، به نظر دسته زمامدار، به منزله جنایت بزرگ سیاسی میآید. مطبوعاتی که با پول آمریکا اداره میشود مرتبا در اطراف اینکه جنگ احترازناپذیر است هیاهو راه میاندازند. زحمتکشان ایران به تجربه دریافتند که فغان و شیون درباره لزوم جنگ به قیمت سنگین تمام میشود.
خوب میفهمند که بیکاری و فقر نتیجه دخالت آمریکاییان و انگلستان طماع و یغماگر در امور داخلی ایران است و همچنین میدانند که جنگ جدید برای آنها بلایا و مصیبتهای بیشماری بار خواهد آورد. از این جهت است که در ایران با وجود سختگیریها و تهدیدات، افراد صدای خود را به دفاع از صلح در تمام دنیا روزبهروز بلندتر مینمایند. کمیته دائمی کنگره بینالمللی طرفداران صلح در ایران نماینده ندارد. دسته زمامدار فاشیست از وجود این نمایندگان هراس دارند، ولی زحمتکشان از این نهضت عظیم که تمام کشورهای جهان را فراگرفته آگاه میباشند و همگی از آن پشتیبانی مینمایند. اگر امپریالیستهای ایران و حامیان آنها فکر میکنند که خواهند توانست با اقدامات پلیسی از تمایل مردم به آزادی و استقلال جلوگیری نمایند در اشتباهند. حقیقت اوضاع اتحاد شوروی و پیشرفتهای این کشور و همچنین حقیقت اوضاع کشورهای دموکراسی مردم به گوش زحمتکشان ایران میرسد. این حقیقت تمام آنهایی را که واقعا ایران را دوست دارند به مبارزه بر علیه محرکین جنگ و دفاع از صلح و دموکراسی دعوت مینماید.
ارسال نظر