چگونگی انحلال اتحادیه کارگران چاپخانه‌ها

اولین دستگاه تلگراف

پس از اعتصاب چهار روزه کارگران کارخانه چرم‌سازی در سال ۱۲۸۷، دومین اعتصاب تلگراف چی‌ها نیز دو سال پس از آن صورت گرفت و سپس کارگران چاپخانه‌ها دست به اقداماتی زدند که توانستند در آن دوره تاریخی برخی از حقوق‌ قانونی خود را مطرح کنند. اما به دلیل اینکه بسیاری از رهبران این اقدام که با حزب دموکرات ایران ارتباط داشتند و توانستند با رژیم «جدید» به سازش سیاسی برسند، دیگر به دستاوردهای پیشین خود توجهی نکردند و در نتیجه این حقوق قانونی کارگران چاپخانه‌ها نیز منحل و به دست فراموشی سپرده شد. خسروشاکری، در بخش دیگری از کتاب خود تحت عنوان «جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دموکراسی» به تاثیر اجتماعی- اقتصادی و اجتماعی- سیاسی این رویداد پرداخته است که در شماره امروز تقدیم خوانندگان محترم می‌شود.

افزون بر دومین اعتصاب تلگراف‌چی‌ها در ۱۲۸۹، معروف‌ترین اقدام کارگران در این دوره مربوط به کارگران چاپخانه‌ها بود که تمام روزنامه‌ها را به جز نشریه خود تعطیل کردند. خواست‌های آنان که در نشریه‌شان اعلام شد، چنین بود:

۱ - هیچ کارگری نباید بیش از نه ساعت در روز در چاپخانه کار کند؛

۲ - حداقل دستمزد برای کارگران حروفچین نباید کمتر از سه تومان در ماه باشد؛ کارگرانی که تاکنون بین سه تا پنج تومان در ماه می‌گرفتند باید به دستمزدشان ۱۵ درصد اضافه شود؛ کسانی که ۵ تا ۱۰ تومان، ۱۰ تا ۱۵ تومان، ۱۵ تا ۲۰ تومان و ۲۰ تا ۲۵ تومان می‌گرفتند، باید به ترتیب ۱۲، ۱۰، ۸ و ۵ درصد به دستمزدشان اضافه شود؛

۳ - به هر کارگری که بدون دلیل اخراج شود باید از طرف کارفرما براساس سابقه اشتغال به کارش خسارت پرداخت شود؛ برای شش ماه، دستمزد ۱۵ روز، بیش از یک سال، یک ماه دستمزد، بیش از دو سال، یک ماه و نیم دستمزد، بیش از سه سال، دو ماه دستمزد؛

۴ - کارفرما تنها در صورتی می‌تواند کارگری را بی‌دلیل اخراج کند که پانزده روز جلوتر به او اطلاع داده باشد؛

۵ - رفتار با کارگران نباید برخلاف ضوابط ادب و احترام باشد؛

۶ - برای کار اضافی و شبانه باید ۱۵۰ درصد نرخ دستمزد معمولی پرداخت شود؛ چاپخانه‌هایی که کار شبانه دائمی دارند باید کارگرانی را برای این شغل خاص استخدام کنند؛

۷ - علاوه‌بر تعطیلات عمومی، هفته‌ای یک روز استراحت به عنوان حق هر ملتی شناخته می‌شود؛

۸ - دستمزد هر کارگر بیماری باید پرداخت شود و او حق داشته باشد به سر کار سابقش باز گردد؛

۹ - هر چاپخانه‌ای باید پزشک مخصوص خود را داشته باشد؛

۱۰ - هر کارگری که در حین کار آسیب ببیند باید تا زمان بهبودی حقوق کامل خود را دریافت کند که سقف آن سه ماه خواهد بود؛

۱۱ - به هر کارگری که در حین کار آسیب دائمی ببیند باید بابت ضرر و زیانش خسارت پرداخت شود؛ میزان خسارت را باید کارفرما و کارگران مشترکا تعیین کنند؛

۱۲ - در صورت مرگ یک کارگر بر اثر کار باید به همسر و فرزندانش خسارت پرداخت شود؛ میزان آن را باید کارفرما و کارگران مشترکا تعیین کنند؛

۱۳ - هر چاپخانه‌ای باید یک رییس داشته باشد؛

۱۴ - هر چاپخانه‌ای باید مقررات اداره خود را براساس توافق بین مالکان و نمایندگان کارگران تعیین کند.

البته این خواست‌ها برای ایران که در آن زمان اکثر مزدبگیرانش در صنایع سنتی مشغول کار بودند و هنوز تحت تاثیر فرهنگ سیاسی سنتی‌شان قرار داشتند، خیلی مدرن و پیشرفته بود. بنابراین تنظیم و ارائه چنین خواست‌هایی نه تنها نشانه درجه بالای آگاهی اجتماعی - سیاسی کارگران چاپخانه‌ها بود، بلکه همچنین نمایانگر آرزوهایی بود که انقلاب مشروطیت در میان تعداد کمی از کارگران مدرن در جامعه‌ای برانگیخته بود که در بحبوحه گذار دردناک از نظام سنتی به سامانی مدرن بود. خالی از لطف نیست که خاطرنشان شود تایمز لندن، در حالی که مخالف اعتصاب‌ها به طور کلی و اعتصاب کارگران چاپخانه‌ها بالاخص بود، چاره‌ای نداشت جز اینکه خواست‌های کارگران چاپخانه‌های ایران را «فی‌نفسه جالب توجه و نشانه گسترش تدریجی عقاید غربی در تهران» ارزیابی کند. در واقع، همان طور که در اثر کلاسیک براون خاطرنشان شده، هم این اعتصاب و هم روزنامه اتفاق کارگران «اهمیت تاریخی خاصی» داشت، ‌«تا به آن حد که نخستین نمودهای یک جنبش جمع‌گرا و سوسیالیستی» تلقی می‌شد. هیچ یک از اعتصاب‌های پیشین که در بالا به آنها اشاره رفت، به علت سازگاری با فرهنگ سیاسی سنتی‌ای که به آن تعلق داشت، دارای خصلت مدرن نبودند، آنها در روش‌های سنتی ریشه داشتند و دارای خواست‌های نظام‌مند یا چشم‌اندازهای روشن نبودند. با آنکه درباره سرنوشت اتحادیه کارگران چاپخانه‌ها اطلاعات اندکی وجود دارد، از گزارش سلطان‌زاده در می‌یابیم که این اتحادیه به زودی منحل یا ناگزیر به انحلال شد، چه با حزب دموکرات ایران ارتباط داشت که رهبرانش با رژیم «جدید» به سازش سیاسی رسیدند و پست‌های وزارتی گرفتند.

حتی پیدایش و گسترش سریع صنعت مدرن نفت که در سال ۱۲۸۷ تحت کنترل سرمایه انگلیس در جنوب غربی ایران آغاز به کار کرد، در عرصه کار تغییری سیاسی به بار نیاورد، زیرا اکثریت کارگران ایرانی در صنعت نفت عشایر بختیاری و عرب‌های خوزستانی بودند که به کارهای پست اشتغال داشتند که به هیچ گونه تخصصی احتیاج نداشت. کارهای فنی به کارگران خارجی اختصاص داشت که از طرف انگلستان از هندوستان یا سایر مستعمرات بریتانیا آورده می‌شدند. ظهور خواست‌های سیاسی و اقتصادی کارگران در صنعت نفت باید دو دهه دیگر با مداخله سیاسی حزب کمونیست ایران تحقق می‌یافت.