اصل چهارم ترومن در ایران به روایت اسناد – 1

حسین علاء سفیر ایران در آمریکا در سال۱۳۲۵

نتیجه جنگ جهانی دوم در سطح جهانی، برآمدن دو ابرقدرت «ایالات‌متحده آمریکا» و «اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی» بود.

این دو امپراتوری برکشیده از ویرانه‌های جنگ جهانگیر دوم، نظام‌های سیاسی و اقتصادی کاملا متضادی را تجربه می‌کردند.

ایالات‌متحده آمریکا، اقتصاد آزاد و روش تکامل‌یافته‌تر دموکراسی را تعمیق بخشیده و پرچمدار دنیای آزاد به حساب می‌آمد.

اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی اما، روش تک‌حزبی مبتنی بر اراده‌گرایی حزب کمونیست و اقتصاد متمرکز برنامه‌ریزی شده را ترجیح می‌داد. غرب اروپا متحد و همراه آمریکایی‌ها شد و رهبران کمونیست حاکم بر کشورهای شرق اروپا از سر اجبار یا اکراه همدست رهبران شوروی (سابق) شدند. این دو روش اداره جامعه‌ها،‌ تلاش و مسابقه‌ای نفس‌گیر برای گسترش نفوذ معنوی - فکری و مادی خود بر سایر کشورها به ویژه در آسیا را شروع کرده و از همه توانایی‌ها، امکانات و هنر تبلیغاتی خود برای پیدا کردن متحد در کشورهای آسیایی استفاده می‌کردند. ایران به عنوان کشوری که مرزهای طولانی با غول کمونیست جهانی داشت، در وضعیت خاصی قرار گرفته و طمع آمریکا و شوروی را برانگیخته بود.

فضای سیاسی داخلی ایران نیز گونه‌ای بود که نوعی تعادل و توازن قوا میان روشنفکران و تکنوکرات‌ها و شهروندان در گرایش به روش مملکت‌داری مبتنی بر تک‌حزبی شدن دموکراسی‌خواهی هدایت شده و اقتصاد آزاد (به طور نسبی) و اقتصاد متمرکز دولتی وجود داشت. رهبران ایالات‌متحده آمریکا در سال ۱۹۴۵ گزارشی از اورل هریمن، سفیر خود در مسکو دریافت کردند که در آن به نفوذ فزاینده شوروی در کشورهای بیرون مانده از دو اردوگاه اشاره صریح شده و خواستار کمک ایالات‌متحده آمریکا برای در امان نگهداشتن این دسته از کشورها را پیشنهاد می‌کرد. بر پایه این پیشنهاد بود که ابتدا طرح مارشال برای کمک به متحدان آمریکا در اروپا تصویب شد و پس از آن به موجب قانونی که «هری ترومن»، رییس‌جمهور وقت آمریکا تصویب شد، دولت آمریکا اجازه کمک‌های اقتصادی، فنی و نظامی به کشورهای تهدید شونده به وسیله کمونیسم جهانی را پیدا کرد. ترکیه، یونان، کره جنوبی و فیلیپین ۵ کشوری بودند که توسط رهبران آمریکایی مجاز به استفاده از این قانون شدند. در ۲۷ مهر ماه ۱۳۲۹، هنری گریدی، سفیر کبیر و نماینده تام‌الاختیار ایالات متحده آمریکا در ایران و حاجیعلی رزم آرا، نخست‌وزیر وقت قراردادی برای استفاده ایران از اعتبارات اصل ۴ ترومن منعقد کردند. از زمانی که موضوع اصل ۴ ترومن مطرح شد و تا زمانی که این طرح راکد و متوقف شد حدود ۲۰ سال (۱۳۲۵ تا ۱۳۴۶) زمان برد. مرکز اسناد ریاست‌جمهوری ایران در مجموعه‌ای دو جلدی با عنوان «اسنادی از اصل چهار ترومن در ایران»، اسناد مرتبط با این مقوله را جمع‌آوری کرده است.

با توجه به اهمیت اجرای این اصل و پیامدهای آن - که البته درباره مثبت یا منفی بودن آن اختلاف‌نظر وجود دارد- در اقتصاد ایران، گوشه‌هایی از اسناد جمع‌آوری شده در این کتاب را برای علاقه‌مندان به تاریخ اقتصاد ایران درج خواهیم کرد. در نخستین بخش از این مجموعه اسناد، نامه منسوب به حسین علاء که در ۱۳۲۵ سفیر کبیر ایران در آمریکا بود و از اصل یاد شده باخبر شده بود را می‌خوانید. در این نامه، علاء کوشیده است برخی تحولات پدیدار شده در آمریکا به ویژه در حوزه فعالیت‌های اقتصادی را تشریح و ضمن مقایسه این فعالیت‌ها با ایران، توجه مسوولان سیاسی را به قانون یاد شده برانگیزد.

رونوشت گزارش سفارت ایران در واشنگتن به وزارت دارایی

چندی بود که در نظر داشتم گزارشی به آن وزارت نوشته و چون موضوع آن مربوط به اوضاع عمومی و اصلاحات کشور است، تقاضا کنم مقرر دارند آن را به طور پیامی از طرف این جانب به استحضار عموم برسانند. متاسفانه وقایع اخیر طوری ساعات کار این جانب را گرفته بود که تا به حال به انجام این مقصود توفیق حاصل نکرده و به علاوه موقع مناسبی هم پیدا نمی‌کردم. چند روز است کتابچه حاوی اطلاعات راجع به کوچک‌ترین یا یکی از کوچک‌ترین کشورهای عالم به دستم افتاده است که هر قدر آن را بیشتر مطالعه می‌کنم بر تاثراتم راجع به اوضاع ایران می‌افزاید. می‌خواستم ضمن تشریح کتابچه مزبور عقاید و نظریات خود را توسط آن وزارت به سمع عموم ایرانیان برسانم.

در مجاورت آمریکای مرکزی مجمع‌الجزایری است موسوم به «آنتیل» که یکی از آن جزایر موسوم است به جزیره سان دومینیکو و کشور مورد بحث این جانب عبارت است از مساحت سه ربع شرقی جزیره مزبور و کلیه اراضی آن از ۱۹۳۳۲ میل مربع تجاوز نمی‌کند. تاریخ این جزیره با تاریخ قاره جدید شروع می‌شود و کاشف آمریکا در مسافرت اول خود به این جزیره پای نهاده است. جمعیت این مملکت عبارت از ۱.۸۰۰.۰۰۰نفر می‌باشد و از همان زمان کشف آمریکا این جزیره نیز در تسلط اسپانی درآمده و در حکم یکی از مستعمرات دولت مزبور به شمار می‌رفت و در نتیجه نهضت‌های استقلال‌طلبانه ممالک آمریکای جنوبی گاهی مستقل و گاه باز تحت رقیت دول دیگر می‌آمد تا بالاخره [در سال] ۱۹۲۴ استقلال کامل داخلی و خارجی پیدا کرد. این کشور مانند سایر کشورهای آمریکای جنوبی، جمهوری است و تشکیلات حکومتی و سازمان داخلی آن نیز شبیه کشورهای همسایه او می‌باشد.

شرحی که در بالا راجع به جمعیت و مساحت و اصل مشروطیت این کشور ذکر کردم برای این است که خواننده بتواند حجم این کشور را با مال ایران درست تطبیق کرده و ارقامی را که ذیلا می‌نویسم و حاکی از ترقیات عجیب این کشور در بیست سال اخیر است، بهتر در ذهن بماند.

مطابق آمار صحیح دولتی در سال ۱۹۴۵ تعداد ۲۲۶۹۸۷ شاگرد در مدارس این کشور کوچک مشغول تحصیل بوده‌اند. عده مدارس دولتی و ملی موجوده در این کشور در همان سال بالغ بر ۲۳۰۰ و عده معلمین ۴۴۲۸ نفر و هزینه[ای] که در بودجه مملکتی برای معارف پیش‌بینی و خرج می‌شود عبارت‌است از ۲۳۰۷۷۵۹ پزو [که] با سیزده درصد از کل بودجه مخارج کشور برابر است. مطابق مندرجات کتابچه مزبور به موجب قوانین جاریه مقرر است در هر مورد به مجرد اینکه مامورین دولت در هر یک از نقاط کشور از وجود بیست نفر طفل قابل‌تحصیل استحضار حاصل کنند، مکلفند مراتب را به دولت مرکزی اطلاع داده و دولت مزبور اگر در نزدیکی آنجا مدرسه نباشد، موظف است معلمی برای آن عده اطفال اعزام یا یک مدرسه جدیدی را در آن ناحیه کار بگذارد. قانون فرهنگ به دولت اجازه افتتاح تا پنج هزار از این قبیل مدارس فوق‌العاده را داده است.

دولت مرکزی این کشور برای بهبود حال مردم مطالعاتی کرده بالاخره دریافته است که در مرحله اول چون کشور مزبور کشور زراعتی است باید در آبادانی و عمران اراضی آنجا بکوشد. نقشه‌های سریع و اساسی برای آبیاری سرتاسر این کشور طرح و قسمت اعظم مملکت را که غیرقابل کشت بوده به وسیله ایجاد سدها و آوردن آب، اکنون آباد و زیر زراعت آورده‌اند. اراضی غیرآباد مزبور بیشتر متعلق به ملاکین بزرگ بوده و آنها با کمال رغبت حاضر شده‌اند قسمتی از املاک خود را به دولت واگذار کرده و در مقابل دولت سایر قسمت‌های ملک آنها را مشروب نماید. پس از آنکه دولت به این وسیله اراضی حاصلخیزی را مالک شد، شروع به تقسیم آن بین رعایای دهات نمود که تا آن وقت در دهات به طور مزدور مشغول کار بوده‌اند. این خرده‌ مالکین جدید پس از آنکه زمین را متعلق به خود دیده و از دولت کمک‌های مادی از قبیل بذر و مساعده و ماشین‌آلات فلاحتی گرفتند، یک باره در سرتاسر کشور شروع به زراعت و آبادانی نمودند. به این وسیله رعایای مزدور خانه به دوش سرتاسر کشور مبدل به دهاقین خرده مالک گردیدند. تا به حال دولت مزبور موفق شده است بین ۴۱۰۶۴ خانواده رعیت، به طریق فوق اراضی خود را تقسیم نماید. تا به حال ۲۸ مجرای آب در کشور احداث شده و به وسیله آن ۸۵۰۰۰ [هکتار] زمین قابل زرع گردیده است.

در سال ۱۹۳۰ کشور مزبور مجبور بود برای خوراک مردم خود مقداری برنج وارد کند و در اثر این نقشه وسیع فلاحتی، در سال ۱۹۴۵ قادر شده است تمام احتیاجات خود را مرتفع کرده مقداری هم برنج به خارجه حمل نماید. در خلال اجرای این نقشه‌های فلاحتی، از طرف دولت کوشش بسیار در ایجاد صنایع داخلی نیز به عمل آمد و در سال ۱۹۴۵ تعداد ۲۵۶۵ کارخانه در کشور مزبور با سرمایه ۷۵۴۳۹۵۰۰ پزو احداث گردید که در سال ۴۶۳۸۲۹۸۲ پزو محصول خود را به فروش می‌رسانند و جمعا ۴۱۹۷۷ کارگر در این کارخانجات مشغول کار بوده و ۸۰ درصد سرمایه این کارخانجات متعلق به خارجی‌ها است. احصائیه صادرات و واردات این کشور نشان می‌دهد که در سنوات بین ۱۹۳۶ تا ۱۹۴۵ واردات این کشور از ۱۰.۰۰۰.۰۰۰ پزو به ۱۸.۵۰۰.۰۰۰ ترقی کرده، یعنی فقط ۸۵ درصد زیاد شده در صورتی که صادرات آنها از ۱۵.۰۰۰.۰۰۰ به ۶۰.۰۰۰.۰۰۰ رسیده، یعنی سیصد درصد علاوه شده است.

۵۷ درصد صادرات این کشور به انگلستان وارد می‌شود، قلم عمده آن قند و مواد قندی است.

این بود اطلاعات مختصری از وضع جغرافیایی و سیاسی و اقتصادی یک کشور کوچک آمریکای مرکزی که تازه بیست سال است قدم به عرصه استقلال نهاده است. برای تهیه این پیام نخواستم از ترقیات کشورهای بزرگ یا متوسط دیگر گزارش دهم، مخصوصا یکی از کوچک‌ترین کشورها و عقب‌مانده‌ترین ملل را خواستم با ایران مورد مقایسه قرار دهم که جای هیچ گونه ایرادی باقی نماند. زیرا این کشور نه منابع ثروتی سرشاری داشته که بتوان گفت این ترقیات مرهون آن است و نه جمعیت قابلی دارد که بتوان آن را حاصل سعی و عمل آنها دانست و نه تاریخ مشعشع دارد که بتوان این ترقیات را زاده مدت‌ها تجربه آنها پنداشت.

مملکتی است واقع در وسط اقیانوس، در بدترین نقاط دنیا از حیث آب‌و‌هوا و به طوری که ملاحظه می‌فرمایند طبیعت هم به آبادی آن مساعدتی نکرده و تنها به دست بشر توانسته‌اند وسایل آبادانی آن را فراهم کنند. خلاصه آن که هر یک از ارقام فوق را که بخواهیم با ارقام نظیر آن در ایران تطبیق کنیم جز تاثر نتیجه دیگری نخواهد داشت.

در این پیام روی سخن این جانب با هیات دولت حالیه یا کابینه‌های اخیر و یا مجلس شورای ملی این دوره یا دوره سابق نیست. روی سخن من با یک عده پنج یا ده هزار نفری است که اقوال و افعال آنها در سرنوشت ملت ایران و در طرز زندگی مردم کشور و بالاخره در بود و نبود استقلال ایران مدخلیت دارد. روی سخن من با آن عده اشخاصی است که در تهران یا در خارج یک عده کارگر و فلاحین ایران عملا اختیار خود را به دست آنها داده و هرچه آنها بگویند و بکنند خواه‌ناخواه مورد قبول این دسته اکثریت قطعی ملت واقع می‌شود.

امروز با بودن وسایل نقلیه و وسایل مخابرات که هنوز کابینه وزرا از شرفیابی حضور ملوکانه فراغت حاصل نکرده و به منازل خود مراجعه نکرده‌اند و تمام جراید دنیا از جریان تشکیل کابینه ایران اطلاع دارند و قبل از مامورین رسمی ایران مردم کشورها از وقایع ایران استحضار حاصل می‌کنند. امروز که طرق ارتباطی به قدری وسیع شده که در ظرف یک هفته یک مرتبه می‌شود از اقصی نقاط دنیا به ایران رفته و مراجعت کرد. امروز که جراید و رادیو رکن چهارم هر کشوری را تشکیل داده و علاوه بر قوه مقننه و قوه مجریه و قوه قضاییه، یک قوه دیگری به نام مطبوعات در دنیا ایجاد شده و دیگر روزنامه‌نویسی و روزنامه‌خوانی و رادیو از تجمل گذشته و جزو احتیاجات مردم دنیا شده است، دولت و مردم ایران نمی‌توانند تنها برای خود زندگانی کنند و همان سیره چندهزار سال قبل را نگاهدارند. امروز روزی نیست که فلاح اقصی بلاد آمریکا نداند به فلاح ایران و چین چه می‌گذرد و کارگر ایرانی از وضع زندگی و سطح معیشت کارگر سایر ملل اطلاع نداشته باشد. در مملکت ایران کوچک‌ترین اقدامی از طرف جامعه ایرانی برای بهبود حال مردم نشده و هر کس ایران را در صد سال قبل دیده باشد حالیه باز مراجعت کند، گذشته از مقداری ابنیه ظاهری در بعضی از شهرها وضع معیشت مردم و موقعیت اجتماعی توده ایرانی را به همان حال سابق خواهد یافت. درست است که هر دولت مستقلی هر چه مناسب با وضعیات مردم خود بداند اجرا می‌کند و دیگران را حقی برای مداخله در کار او نیست، ولی دنیا به قدری کوچک و کشورها به قدری به هم نزدیک شده‌اند که خواه‌ناخواه مردم از وضعیات یکدیگر اطلاع حاصل کرده و دولت‌ها ناچارند زندگی ملت خود را با سایر ملل حتی‌‌المقدور در یک سطح نگاهدارند. امروز هیچ دولتی نمی‌تواند به خود اجازه دهد در باب ملت خود به طور فعال مایشاء رفتار کرده و ملت را از نعمات تمدن و مخصوصا از بهره برداشتن ثروت‌های طبیعی خود در کشور محروم سازد. همان طور که ملت ایران تعهداتی نسبت به آب و خاک و دولت خود دارد، در مقابل حقوقی نیز از دولت و پیشوایان خود داشته و انتظار دارد که این حقوق به تمام معنی به او برسد. تا کی ملت ایران می‌تواند با سطح زندگی کنونی به سر برده لباس نو را موقع عید نتواند برای اطفال خود تهیه کند و هزاران سنگ آب رودخانه‌های ایران به دریا ریخته و دولت به فکر استفاده از آب‌های هرز شده نیفتد. تا کی می‌توان نگریست که اراضی نفت‌خیز ایران دستخوش سیاست اجانب بوده و دولت ایران چاره‌[ای] برای استخراج و فروش آن و آوردن سرمایه خارجی و بالا بردن سطح زندگی نمی‌کند. تا کی باید مردم شهرها و دهات انتظار آن داشته باشند دولت مامور صالحی برای اداره امور داخلی شهرها و دهات آنها بفرستد و مامورین غیرصالح هستی آنها را گرفته و به جز کاغذ‌نویسی خدمت دیگری تحویل آنها ندهند. تا کی رعایای دهات می‌توانند ببینند که اراضی عریض و طویلی در کنار آنها قرار گرفته و صاحب اسمی آن در شهرها به کارهای دیگر مشغول بوده و حاصل دسترنج آنها از طرف مباشرین او به شهرستان فرستاده می‌شود. تا کی مردم شهرها و دهات و بالاخره تمام ایران باید مبتلا به امراض عفونی حاصل از کثافت آب شده و دولت‌ها کوچک‌ترین اقدامی برای آوردن آب سالم تنها برای آنها نکنند و بالاخره تا کی ملت ایران باید آرزوی داشتن صحیه صحیح و اطبای سیار و دوا و پرستار را داشته باشد. اینها مطالبی است که دولت‌ها تا به حال فروگذار کرده و کوچک‌ترین اقدام عملی برای آن نکرده‌‌اند.

بدیهی است تمام مسوولیت را به عهده چند نفر اعضای دولت‌ها نمی‌توان گذاشت بالاخره یک عده پنج الی ده‌هزار نفری ایران را اداره می‌کند و تمام مسوولیت متوجه آن عده است. این عده باید بدانند که آخرین ساعات فرصت آنها فرارسیده و اگر به موقع نجنبند دیگر دیر شده و بعدا هم چاره در دست آنها نخواهد بود.

تا که دستت می‌رسد کاری بکن

پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

این عده و دولت‌های وقت باید هم خود را صرف آن کنند که اولین مجلسی که در آتیه تشکیل می‌شود وکلای حقیقی (و) واقعی ملت ایران باشند. دولت نباید در انتخابات مداخله کرده، بلکه تمام هم خود را صرف آن کند که کوچک‌ترین اعمال نفوذی از طرف سرمایه‌داران و صاحبان نفوذ در هیچ یک از حوزه‌های انتخابیه به عمل نیاید. همین که مجلس ایران نماینده حقیقی ملت ایران شد، اولا دولت ناصالحی روی کار نمی‌آید و اگر دولت صالحی روی کار‌ آمد نقشه‌های حیاتی و اساسی مملکت را پیشنهاد کرده، مجلس مزبور با دولت‌ها همکاری کرده و کار دولت را فلج نخواهد نمود.

در این جا لازم می‌دانم چند جمله در باب احزاب سیاسی که در واقع پشتیبان نمایندگان پارلمان و هادی آنها می‌باشند بیان کنم. بدوا باید بگویم که این جانب به آزادی عقیده کاملا ایمان داشته و اعتقاد دارم وجود احزاب از لوازم [و] اصول دموکراسی است و بدون وجود احزاب اقلیت که ناظر عملیات حزب اکثریت‌اند سازمان مشروطیت کامل نبوده، احزاب دست چپ و راست لازم و ملزوم یکدیگر می‌باشند، ولی نکته [ای] که اظهار آن حتما ضروری است آن است که احزاب وقتی در سازمان مشروطیت محترم و مفیدند که عقیده خود را واقعا آزادانه اظهار و تکیه‌گاهی جز ایمان و عقیده به مرام خود نداشته و کوچک‌ترین بستگی به اجانب نداشته باشند. از نظر این جانب تکیه به خارجی‌ها چه از طرف دست چپ و چه از جانب دست راست یکسان و هر دوی آنها را یک نوع به حال کشور مضر دانسته و یقین دارم عقیده هر قدر پسندیده‌ و به صلاح مملکت باشد اگر از راه اجانب به ایران تزریق شود به حال مملکت و ملت مضر بوده و بر افراد ایرانی واجب است صاحبان این عقیده را از خود طرد کرده و پیشوایان هر دو دسته را از میان خود برانند. خارجی هر قدر هم به حال ایران ظاهرا دلسوزی کند و هر قدر مصالح او با مصالح ایران توام باشد باز خارجی است و بستگی احزاب به اجانب، مملکت را به سوی نیستی سوق خواهد داد.

مجلس‌هایی که اکثریت آن را سرمایه‌داران و نمایندگان تحمیلی یا منتسبین به اجانب اشغال کرده باشد، چگونه حاضر می‌شود نقشه‌های ممتد دولت‌ها را قبول کرده و مالیات‌های سنگین بر سرمایه‌داران یا ملاکین بزرگ تحمیل نماید. اگر مجلس شورای ملی ایران از نمایندگان حقیقی ملت تشکیل شود هیچ‌گونه نقشه اصلاحی برای رفاه ملت در کمیسیون‌های مجلس در حال بی‌تکلیفی نخواهد ماند. اگر مجلس شورای ملی نماینده حقیقی ملت ایران باشد هیچ کابینه یا عضو کابینه ناصالحی روی کار نیامده اگر هم بیاید باقی و برقرار نخواهد ماند. وظیفه اول دولت و آن عده هادی و راهنمای ملت این است که در انتخابات آتیه نهایت دقت را نمایند و وکلای صالح به معنای حقیقی کلمه برای مجلس انتخاب شود.