رایزنی ایدن با سفیر ایران در لندن

والتر گیفورد سفیر آمریکا در انگلستان

آنتونی ایدن، وزیر امور خارجه انگلستان در حالی که تلاش می‌کرد توافق آمریکا را علیه دکتر مصدق در خصوص ملی‌شدن صنعت نفت ایران به دست آورد، اما با چالش‌هایی در این زمینه روبه‌رو شد. از همین روی برای رایزنی نزد سفیر ایران در لندن رفت تا نظر وی را در خصوص حکومت دکتر محمد مصدق جویا شود. در شماره امروز شرح گفت‌وگوی وی با سفیر وقت ایران در انگلستان که از کتاب «خاطرات ایدن» برداشته شده است، تقدیم خوانندگان ارجمند می‌شود. من، در مورد سفرای کبار آمریکا که می‌بایستی با آنها کار می‌کردم، همیشه شانس آوردم. در این زمان، «والتر گیفورد» سفیر کبیر آمریکا در دربار انگلستان بود و در آنجا خود او و بانو گیفورد نمایندگان قابل‌تحسینی بودند. آقای گیفورد در کارهای سیاسی تجربه قبلی نداشت. وی در «کمپانی تلگراف و تلفن آمریکا» سابقه درخشانی داشت. به ریاست یکی از بزرگ‌ترین کمپانی‌های جهان رسیدن، از آن گونه فعالیت‌ها است که در آمریکا بیش از هر چیز مورد ستایش ما است.

هیچ کس نمی‌توانست بدون ‌استعدادهایی که مشابه این کوشش و فعالیت باشد، به چنین مقامی برسد. والتر گیفورد آن اندازه خردمند بود که راه خود را با حزم و احتیاط بپیماید. او با دقت، هر موقعیتی را که به دست می‌آورد تحکیم می‌کرد و تا سومین سال سفارتش، اثبات کرده بود که سفیر کبیر برجسته و ممتازی است. سوابق گیفورد، با تجارب فراوانی که از تماس با مردم و کارها داشت، به او آموخته بود که با انگلیسی‌ها چگونه رفتار کند. او به زودی احترام ما و به دنبال آن محبت ما را جلب کرد. به خاطر دارم که پس از مباحثه‌ای که در آن شرکت کردم و نمایندگان بسیار عالی‌مقام آمریکا حضور داشتند. وقتی مباحثه تا اندازه‌ای تند شده بود، والتر گیفورد با این سخن کوتاه ناگهان حرف حضار را برید: «این کاری است که مربوط به انگلیسی‌ها است و حالا که ما حرف‌های خودمان را زده‌ایم، فکر می‌کنم بهتر است بگذاریم آنها هر طور که مناسب می‌دانند به این کار برسند.» ما، از عزیمت آقای گیفورد و بانو، متعجب و متاسف شدیم. همه کسانی که به واقعیت دشوار روابط انگلستان و آمریکا علاقه‌مند بودند نیز همین حال را داشتند.دریافتم که چه مبارزه سختی در پیش داریم، به این معنا که هم می‌بایستی عقاید انگلستان و آمریکا را موافق و هماهنگ سازیم و هم ایرانی‌ها را متقاعد کنیم که منافع حقیقی آنها در کجا است. ولی احساس می‌کردم کاری را آغاز کرده‌ایم که ممکن است «امواج بلند و شوم و پرکشش سیاست، واگذاری اوضاع و احوال به پیشامدها و سپس تسلیم» را سد کند.

پس از بازگشت به لندن، تصمیم گرفتم عقاید خود را درباره وضع داخلی ایران، با نظریات سفیر ایران در انگلستان، محک بزنم و بیازمایم. سفیر ایران، از دوستان ثابت‌قدم قدیمی ما بود. پس از اندک بحث کلی که درباره اوضاع و احوال، از جمله درباره دخالت بانک بین‌المللی کردیم، سفیر گفت اکنون معتقد است که «وضع دکتر مصدق به استحکام سابق نیست». او آشکارا بر این عقیده بود که این، خبر بدی نیست. زیرا در جریان بحث اظهار داشت که بدبختانه نخست وزیر کنونی ایران از لحاظ خصوصیات روحی و فکری و اخلاقی، اساسا و ذاتا منفی است. من به سفیر گفتم صمیمانه مشتاقم که تمام اختلافات خودمان را با ایران حل و فصل کنم، ولی البته برای آنکه این آرزو تحقق یابد، بایستی کمک‌هایی به من بشود.سفیر گفت از احساسات من به خوبی آگاه است و او نیز رفتار اخیر ما را تصویب و تایید کرد. وقتی گفتم فکر می‌کنم خوب نیست که در کارها عجله کنیم، و این ضرب‌المثل فارسی را یادآوری کردم که شکیبایی کار خداوند و شتاب کار شیطان است، حضرت اشرف (سهیلی) گفته مرا کاملا تصدیق کرد.از سفیر ایران پرسیدم آیا این فکر من درست است که در میان مردم ایران دشمنی واقعی وجود ندارد؟ شخصا نمی‌توانستم باور کنم که چنین خصومتی در میان مردم ایران وجود داشته باشد گر چه بین دسته‌های خاصی از جامعه ایران جوش و خروش فراوان دیده شود.سفیر گفت مطمئن است که این قضاوت، درست است و افزود اگر ما (انگلیسی‌ها) فقط بتوانیم بر این مشکلات آنی فائق آییم، همه کارها دوباره درست خواهد شد. گفتم امیدوارم ایرانی‌ها به قراردادی که ما با شیخ کویت داریم، توجه کرده باشند. این یک بدبختی بزرگ است که ایران نظیر کویت از افزایش درآمد نفت برخوردار نیست. سفیر، از روی همدردی باما، ناله‌ای برآورد و اطمینانی را که به من داده بود تکرار کرد و گفت هر وقت که بخواهیم، کمک شخصی او در اختیار ما خواهد بود.جلسه «ناتو» (سازمان پیمان آتلانتیک شمالی) که ماه فوریه در «لیسبون» (پایتخت پرتغال) تشکیل شد، برای گفت‌وگوی مفید دیگری با آقای آچسن، فرصتی به دست داد. در این وقت، سیاست‌های ما و آمریکا در مورد ایران هماهنگ شده بود. دولت آمریکا، در پاسخ دولت ایران که از او تقاضای کمک مالی کرده بود، گفته بود که تا وقتی با ما (انگلیسی‌ها) توافق نکند، از آمریکا کمکی دریافت نخواهد کرد. واضح است، این موضوع ما را موظف کرد که هیچ پیشنهاد معقولی را رد نکنیم. من توانستم آقای آچسن را مطمئن سازم که به هیچ وجه قصد نداریم چنین کاری بکنیم، ولی از طرف ایرانی‌ها هیچگونه پیشنهادی به ما داده نشده است.