روابط ایران و انگلیس -مداخلات تاریخی انگلیس در امور ایران-۴
ترکمنچای و ورشکستهشدن اقتصاد ایران
۱۸۱۴م (۱۲۲۹ه.ق): انگلیسیها برای آنکه بتوانند در مفاد توافق سال ۱۸۱۲ تغییراتی را ایجاد کنند، سرگور اوزلی را از ایران خارج کرده و به جای وی سفیر جدیدی به نام «هنری آلیس» را به همراه «جیمز موریر» راهی ایران کردند.
عکس:عباسمیرزا
۱۸۱۴م (۱۲۲۹ه.ق): انگلیسیها برای آنکه بتوانند در مفاد توافق سال ۱۸۱۲ تغییراتی را ایجاد کنند، سرگور اوزلی را از ایران خارج کرده و به جای وی سفیر جدیدی به نام «هنری آلیس» را به همراه «جیمز موریر» راهی ایران کردند. آلیس و موریر ماموریت داشتند تا برخی از بندهای قرارداد ۱۸۱۲ را که به نفع ایران بود تغییر دهند که در این مهم نیز توفیق یافتند. از جمله مواردی که از این قرارداد حذف شد میتوان به آموزش ارتش ۵۰هزار نفری برای ایران، اعزام یک عده صاحب منصب جهت کمک به ارتش ایران و همچنین کمک سالیانه ۲۰۰هزار تومانی اشاره کرد. این قرارداد نقش مهمی در سرنوشت ایران داشت، زیرا در دوره دوم جنگهای ایران و روسیه بار دیگر انگلیسیها از پشت به ایران خنجر زده و عملا هیچ کمکی به ایران نکردند. سیاست انگلیسیها در این سالها تضعیف و حفظ ایران بود؛ به گونهای که روسها نتوانند بیش از این وارد ایران شده و خطری برای هند ایجاد کنند.
۱۸۱۶م (۱۲۳۲ه.ق): انگلیسیها در ادامه سیاستهای تفرقهافکنانه خود در ایران به تحریک شاه خلیلالله رهبر اقلیت اسماعیلیه در کرمان اقدام کردند که نامبرده توسط مردم کرمان کشته شد و آقاخان فرزند او جای پدر نشست. وی نیز در دوره محمدشاه شورش کرد.
۱۸۲۶م (۱۲۴۲ه.ق): در مذاکراتی که میان ایران و عثمانی برای تعیین حدود مرزی پس از جنگ دو کشور در جریان بود، بار دیگر انگلیسیها دخالت کردند. سرهنری ویلاک کاردار سفارت انگلیس در تهران در این مذاکرات اختلاف به وجود آورد. او کار را به جایی رساند که فتحعلی شاه، میرزا صالحخان شیرازی را راهی اروپا کرد و از وی به دربار لندن شکایت برد.
۱۸۲۷م (۱۲۴۳ه.ق): انگلیسیها که در دور دوم جنگهای روسیه علیه ایران، عملا کمکی به ایران نکرده بودند، از پیشروی ژنرال آریستوف روس در خاک ایران نگران شده و مکدونالد وزیر مختار این کشور در تهران به اردوی فتحعلی شاه رفت و تقاضای میانجیگری کرد که مورد قبول شاه قرار گرفت و از آن طرف روسها نیز این درخواست را پذیرفتند. این میانجیگری نتیجهاش قرارداد ننگین ترکمانچای بود که استقلال و تمامیت ارضی ایران را گرفت و باعث شد تا اقتصاد ایران ورشکسته شود.
۱۸۳۳م (۱۲۴۹ ه.ق): به دستور عباسمیرزا ولیعهد که برای تمشیت اوضاع خراسان راهی این منطقه شده بود. محمد میرزا فرزند وی ماموریت مییابد تا شهر هرات را به تصرف درآورد که این امر از طرف انگلیسیها برتابیده نشد و آنها سفیر خود در تهران به نام مکنایل را به دنبال عباس میرزا راهی خراسان میکنند. وی که با عباس میرزا دوستی داشت شروع به تهدید و ترغیب وی برای عدم حمله به هرات میکند، اما تنها مرگ نابهنگام عباس میرزا و کمک انگلیسیها به کامران میرزا حاکم هرات، ایرانیها را از به دست آوردن مجدد هرات بازداشت. با مرگ ولیعهد دوره تازهای از دخالتهای انگلیسیها در ایران شروع شد.
۱۸۳۴م (۱۲۵۰ ه.ق): در دورهای که دیگر ایران و جایگاه آن برای انگلیسیها ارزشی نداشت، آنها به جای یک دیپلمات از لندن، یکی از کارگزاران شرکت هند شرقی را از هند به عنوان سفیر راهی تهران کردند. این شخص که یک نظامی به نام سروان جان کمپل بود دربار ایران را به شدت آزرده کرد و رفتارهای او به هیچ عنوان دیپلماتیک نبود. از شانس خوش وی، فتحعلی شاه درگذشت و او تلاشهای گستردهای برای بر تخت نشستن محمدشاه فرزند ارشد عباس میرزا کرد. این امر باعث شد تا در سال اول سلطنت محمدشاه او موقعیت مناسبی داشته باشد.
جنگ هرات و حمله نظامی انگلیسیها به ایران: شاید بتوان مهمترین مورد از دخالت انگلیسیها در امور ایران در دوره قاجار و به عبارت بهتر در قرن نوزدهم را حمله نظامی این کشور و اشغال برخی از مناطق ایران در پی حمله ارتش ایران به هرات دانست. ایران چند بار در طول این قرن تلاش کرد تا هرات را بار دیگر به کشور بازگرداند و هر بار با فشارهای شدید انگلیسیها مواجه شد. ایران که پس از مرگ عباس میرزا و فتحعلیشاه نتوانسته بود هرات را تصرف کند، در دوره محمدشاه دست به اقدام زد و به همراه قشون خود راهی هرات شد، اما در هرات کامرانمیرزا که به وسیله افسران انگلیسی حمایت میشد دست به مقاومت زد و حاضر به تسلیم نشد. مکنایل، سفیر انگلیس مانند دوره قبل راهی اردوی شاه در اطراف هرات شد و او را از ادامه محاصره شهر بر حذر داشت و هنگامی نیز که به عنوان میانجی وارد قلعه شهر شد، نه تنها میانجیگری نکرد، بلکه به شدت مدافعان را به دفاع ترغیب کرد. دخالت سفیر انگلیس در امور داخلی ایران تا بدانجا رسیده بود که اخبار اردوی ایران را به افسران انگلیسی میرساند و چون این امر کشف شد، سفیر از اردوی شاه اخراج شد، مکنایل با فراخواندن افسران انگلیسی که در ارتش ایران خدمت میکردند، راهی تهران شد و قطع روابط را اعلام کرد. این اقدام مهمترین گام برای جدایی هرات در وهله اول و افغانستان در وهله دوم از ایران بود و انگلیسیها با این کار خود عملا کامران میرزا را تحتالحمایه خود کردند و او نیز دیگر به دولت مرکزی ایران خراج نپرداخت.
ارسال نظر