نقد کتاب -خاطرات جعفر شریف امامی-۵
ثروت افسانهای رضاخان
باز برای اینکه ارزش نقدینگی جمع شده نزد رضاخان مشخص شود خوب است به فرازی دیگر از خاطرات آقای شریفامامی توجه کنیم: «مثلا در زمان رضاشاه بودجه مملکت بود یکصد میلیون تومان، فقط یکصد میلیون تومان. آقای رییس مجلس که آن وقت دادگر بود نطق غرایی کرد و بودجه را طلایی نامگذاری کرد که بودجه طلایی مملکت یکصد میلیون تومان شده است.» (ص۱۱۶)
عکس: ژنرال آیرونساید
باز برای اینکه ارزش نقدینگی جمع شده نزد رضاخان مشخص شود خوب است به فرازی دیگر از خاطرات آقای شریفامامی توجه کنیم: «مثلا در زمان رضاشاه بودجه مملکت بود یکصد میلیون تومان، فقط یکصد میلیون تومان. آقای رییس مجلس که آن وقت دادگر بود نطق غرایی کرد و بودجه را طلایی نامگذاری کرد که بودجه طلایی مملکت یکصد میلیون تومان شده است.» (ص۱۱۶) بنابراین میتوان حدس زد که نقدینگی جناب رضاخان در آن زمان از چه حجم بالایی برخوردار بوده است، حال آنکه ثروت عمده پهلوی اول را جواهرات و املاک تشکیل میداد که شرح آن از حوصله این بحث خارج است. در واقع رضاخان که قبل از انتخاب شدن به عنوان سردار سپه توسط ژنرال آیرونساید به اعتراف همسر دومش خانم تاجالملوک هیچ بهرهای از مال دنیا نداشت، در طول بیست سال سلطنت خود ثروتی افسانهای گرد آورد.
برای آنکه مشخص شود در کنار این ثروت افسانهای وضعیت جامعه چگونه بوده است، روایتهایی از آقای شریف امامی در مورد حال و روز مردم بعد از نزدیک به یک دهه از کنار گذاشته شدن رضاخان از قدرت قابل تامل است: «اعلیحضرت آنجا توقف کردند و پذیرایی شدند و همان جا هم فرمودند که یک مطالعهای برای افزایش آب نائین بکنید و ۱۵۰ هزار تومان مرحمت فرمودند ... نمیدانم برکه دیدهاید یا نه. برکه یک جایی بود مثل استخر بزرگ که ساخته بودند و هر وقت باران میآمد آب باران را هدایت میکردند که در آن منبع جمع شود و این آب میماند برای چندین ماه و از آن آب میآمدند برمیداشتند برای خوردن. قبلا رفتم آن جا، دیدم آب اصلا یک رنگ خاکستری زنندهای دارد و اصلا قابل شرب نبود. ولی خوب اهالی مجبور بودند که آن آب را بنوشند و اغلبشان مرض پیوک (piuk) را داشتند. مرض پیوک از آب آشامیدنی ناسالم به وجود میآید که کرمی است زیر جلد انسان نمو میکند.» (ص۸۸)
توصیف وضعیت آب شرب مردم در سایر شهرستانها مشخص میسازد که این مساله عمومیت داشته است: «در بندرعباس چند آب انبار بود که به همان صورتی که در مورد بهبهان گفتم مورد استفاده اهالی بود. منتهی آب انبار سرپوشیده بود که آب باران را هدایت میکردند. میآمد به انبار پر میشد. بعد میآمدند با سطل میبردند برای خوراک مردم. خیلی وضع بدی داشتند مردم بیچاره، بدبخت، تراخمی همه مریض، ناراحت. یک سبزی در تمام بندرعباس نبود. یک درخت سبز دیده نمیشد.» (صص۹۰-۸۹)
بنابراین با گذشت نزدیک به سه دهه از حکومت پهلوی اول و دوم، مردم بنا بر آن چه خود آقای شریفامامی توصیف میکند در چنین شرایطی به سر میبردهاند و حل مشکلات حیاتی و اولیه آنها نیز در گرو مبالغی همچون ۱۵۰ هزار تومان بوده است. اکنون میتوان تصور کرد در حالی که بعد از نزدیک به یک دهه از سلطنت رضاخان، با ۱۵۰ هزار تومان میتوانستند مشکل آب آشامیدنی مردم یک شهر کوچک را حل کنند، با ثروت جمعآوری شده توسط رضاخان که تنها به یک فرزندش ۴۰ میلیون تومان پول نقد میرسد، چه تحولی در ایران میتوانست صورت بگیرد. متاسفانه بسیاری از تاریخنگاران متمایل به غرب تحولات کلانی را که در زمان رضاخان در کشور صورت گرفت به نام وی به ثبت رساندهاند. به عنوان نمونه دولت انگلیس تسلط خود را بر مناطق نفتخیز کشور در تعارض با سرکشی سران عشایر و قبایل میدید و حاضر نبود برای حفظ امنیت این مناطق به تکتک این قدرتهای کوچک منطقهای باج دهد. بنابراین به رضاخان کمک کرد تا به سرکوب آنان بپردازد. حال آیا میتوان چنین اقدامی را از سر دلسوزی برای کشور ارزیابی کرد؟ آلمان هیتلری مقارن با طرح گسترده خود برای تسلط بر جهان، در ایران نیز به عنوان پل ارتباطی موثر در منطقه فعال شد و به فعالیتهای گستردهای در زمینه راه آهن و غیره پرداخت.
آلمان هیتلری که در برنامه خود برای تصرف نقاط استراتژیک جهان نیاز مبرمی به خطوط مواصلاتی داشت تا نیروهای خود را به لحاظ لجستیکی تدارک کند، به سرعت راهآهن سراسری کشور را احداث کرد. اما آیا میتوان فعالیتهایی را که در ارتباط با جنگ جهانی دوم در ایران صورت گرفت به حساب رضاخان گذاشت؟ البته قلدری و روحیه نظامیگری عنصر انتخاب شده برای اداره کشور در پیشبرد این امور بدون تاثیر نبوده است. اما قضاوت دقیق در مورد میزان دلسوزی پهلویها برای ایران با بررسی چگونگی اهتمام آنان به امور مردم و طبقات محروم جامعه امکانپذیر است که البته بر اساس روایت آقای شریفامامی و با امعان نظر در وضعیت شهرهای کشور میتوان حدس زد شرایط روستاهای کشور در آن ایام چگونه بوده است.
البته آقای شریفامامی ادعایی را نیز در مورد رضاخان مطرح میکند که دستکم با آن چه در مورد ارتش مطرح میشود به هیچ وجه صدق نمیکند. در واقع نیروهای تحت کنترل رضاخان در همان دقایق اول حمله متفقین متلاشی میشوند که این امر حقایق بسیاری را روشن میسازد.
ارسال نظر