تاریخ معاصر -نقش طبقات فرودست در تاریخ شفاهی -۳
لاتها نقش مهمی در تحولات جامعه داشتند
با توجه بهاینکه یکی از صفات بارز جوانمردان، پهلوانی بود و حتی در برخی منابع، لوتیها را از پهلوانان دانسته و آنها را به زورخانه نسبت دادهاند. اینجا است که زورخانه و پهلوانان در تاریخ بعد از اسلام، در دوره صفویه و قاجاریه معنی پیدا کرده است.
عکس:زورخانه عصر قاجار
با توجه بهاینکه یکی از صفات بارز جوانمردان، پهلوانی بود و حتی در برخی منابع، لوتیها را از پهلوانان دانسته و آنها را به زورخانه نسبت دادهاند. اینجا است که زورخانه و پهلوانان در تاریخ بعد از اسلام، در دوره صفویه و قاجاریه معنی پیدا کرده است. و بسیاری از زورخانهها، در آغاز، محلی برای مبارزه علیه ظلم و ستم حکام بودند، در دوره قاجار از اواسط سلطنت ناصرالدین شاه، آثار انحطاط در آن آشکار میشود. زورخانهها به دست پهلوانان، داشها و لوتیها میافتد. در این زمان اشراف و درباریان هم برای تظاهر به نوع دوستی، به این ورزش روی میآورند و بعد مردمیآن کمرنگ میشود. سعی میکنند با اجیر کردن پهلوانان و مرشدان به اعتبار خودشان بیفزایند. ناصرالدین شاه، در زورخانه سر خانه خود چندین پهلوان دارد. در زمان پهلوی، شعبان جعفری (که به نظر من بامخ بوده است. زیرا میگویند فکرهای بزرگ در کله ات داشته باش، ولی خودت را ابله نشان بده، زود پیروز میشوی. ولی اگر ادعا کنی که خیلی سیاستمداری، مکافات بیشتری دارد.) تجلی اراده شاه بوده است؛ که زورخانه را حفظ میکرد تا در مراسم مختلفی مانند چهارم و نهم آبان و... بیایند و نمایش بدهند و به تدریج پای اشراف و خانها، برای رقابت یا دشمنی با هم در زورخانه باز شد. در نتیجه هدف اصلی زورخانه فراموش شد و تن پروری جایگزین پهلوانی شد و مقام پهلوانی پایتخت، منشا فساد، بد کرداری، خیانت، تجاوز و باجگیری و... شد. در رژیم پهلوی زورخانه و ورزش باستانی بود که رویکرد مردمیداشت و دیگری امور تشریفاتی و تبلیغاتی که در دست رژیم بود. از سال ۱۳۰۰ شمسی، دیگر زورخانه محل مناسبی برای افراد دارای خصلتهای پهلوانی نبود، بلکه زمینهای برای گردن کلفتی، زورستانی، مفت خواری و باج گرفتن از مردم شد. و به استثنای چند زورخانه آبرومند، بقیه زورخانهها، پاتوق ورزشکاران خشن و جوانهای چاقوکش و تیغ کش شد. این افراد به آسانی توسط گروههای مختلف سیاسی برای انواع تبه کاریها مانند آدمکشی، غارت، تخریب و... استخدام میشدند و نقش مهمی در تحولات سیاسی اجتماعی دوران معاصر داشتند. نویسندهای به نام «آراسته» پس از تعریف و تمجید از آنها میگوید: «حکومتهای فاسد برای نیل به اهداف پلید خود از آنها استفاده میکردند.» در نتیجه گروههای تازهای به نام پنتیها، لوتیها و چاقوکشها پدید آمدند.این لوتیها
(بعددر دوره پهلوی «لومپن» مفهوم و معنا پیدا میکند) در مراسم و مسائل اجتماعی از همه فعال تر بودند. در مراسم محرم و عزاداری سرپرستی دستههای مذهبی و اداره حسینیهها را به عهده میگرفتند. گرچه پول و هزینه آن را اعیان میدادند؛ در عین حال از اینکه اینها با هم درگیر شوند، خشنود میشدند. یکی از کارهای حکومتهای استبدادی در طول تاریخ، ایجاد بحران است. علت وجود دولت، ایجاد امنیت در جامعه است ولی در مواردی بحران ایجاد میکند تا خودش را مطرح کند و ما شاهد بحرانهای خود ساخته بسیاری در این دوران هستیم که از آن جمله دعواهای معروف حیدری، نعمتیهاست. این امور ممکن است برای مردم پایین جامعه مشکل ساز باشد ولی برای افراد سطح بالا نوعی سرگرمیمحسوب میشد تا مردم را سرگرم امور خودشان کنند و گاهی از آنان به عنوان بازوی اجرایی رهبران محلی و کلانترها استفاده میکردند و حتی در دوره قاجار بعضی از آنها را که جوانمردتر بودند به عنوان معتمدین محل، مامور اجرای حکم میکردند و بعضی از لوطیها را مامور گردآوری مالیاتهای شرعی میکردند. «ویلن فلور» در جزوههای تاریخ اجتماعی ایران مینویسد: گاهی در زمان به سلطنت رسیدن حاکم جدید و ورود او به شهر، به تحریک رهبران ناراضی محلی، آشوبهایی از قبیل غارت منازل، دستاندازی به زنان، جنگهای خیابانی و کشتار توسط لوطیها انجام میشد. گاهی بین لوطیها و حکومت مرکزی درگیری میشد. در زمان قاجار، لوطیها، دو سه محله مشهور داشتند: سنگلج، چاله حصار و چاله میدان را درتهران داشتند در شهرستانها که ماکت کوچکتر تهران هستند، نیز طبیعتا محلههای آنها مشخص بوده است.
در مورد سنگلج که محل تولد رضاشاه است و انسان علاقه بیشتری به آگاهی از آن دارد، جعفر شهری در کتاب تاریخ اجتماعیاش مینویسد:
« سنگلج، نمای قدیمیو پرجمعیت تهران بود که در کوچه و معابرش اجامر، اوباش، قماربازان و دزدان فراوانی بودند. کوچههای کثیف، تاریک، پرپیچ و خم و خانههایی که بیشتر محقر و گاه کاه گلی بودند محل مناسبی برای سارقین تحت تعقیب بود.این محل یکی از مراکز مهم سیاسی تهران محسوب میشد.» این نکته واقعا عجیب است برای همین است که میگویم باید سراغ اینها رفت، تاریخ آکادمیک دراین موارد جواب نمیدهد و ناگزیر باید سراغ این افراد برویم.
به یکی از دانشجویان که روی رسالهای درباره لومپنها کار میکرد گفتیم که باید در قهوه خانهها و... سراغ اینها بروی میگفت من اصلا جرات نمیکنم با اینها بنشینم. بهاین خانمیکه برنامه تلویزیون عصر روایت ایران را میسازد گفتم تااینها باقی ماندهاند و در راستای صنعتی شدن از بین نرفتهاند، از اینها فیلم بگیرید. اینها خاطره این شهرند و بخشی ازاین شهر، زباله دانی آن است (همه جای شهر که گلستان نیست). هیچکدام ما دوست نداریم با اینها مواجه شویم. در مورد چاله میدون و... فرصت نیست که صحبت کنم.اینها گرچه از عالم سیاست دور بودند و خودشان هم سیاسی نبودند ولی ابزار سیاستمداران بودند.
ارسال نظر