تاریخ معاصر -گزارش فروغیاز موقعیت داخلی و خارجی ایران-۲
ترکیه خواهان سیادت بر ملل مشرق است
نمیدانم اطلاعات شما از آن مملکت (عثمانی)، از چه قرار است اگر آنچه اینجا استنباط میشود صحیح باشد افغانها به کلی تحت نفوذ ترکند، از ترکیه صاحب منصب و مستشار میگیرند و غیره.
عکس:آتا تورک بنیانگذار ترکیه نوین
نمیدانم اطلاعات شما از آن مملکت (عثمانی)، از چه قرار است اگر آنچه اینجا استنباط میشود صحیح باشد افغانها به کلی تحت نفوذ ترکند، از ترکیه صاحب منصب و مستشار میگیرند و غیره. پادشاه افغان هم که عنقریب به آنکارا خواهد آمد و نمیدانم هیچ گفتوگوی رفتنش به ایران هست یا نیست. باری اینها همه چیزهایی است که باید در نظر گرفت. اما با این همه احتمال این پیش آمد را به واسطه اوضاع بینالمللی آتیه میتوان ضعیف دانست خاصه اینکه میبینم خود ترکها اصرار دارند که دولت ایران باید در ازدیاد قوه بکوشد و قشونش را اقلا به صدو پنجاه هزار نفر برساند و ادعا میکنند که حاضرند برای این مقصود هر کمکی به ایران بکنند. حالا آیا حرفها خدعه و تزویر است و میخواهند ما را اغفال کنند و مطمئن هستند که ما نمیتوانیم قوه خود را زیاد کنیم یا از روی صدق است و حقیقتا سوء نیت ندارند و میل دارند ما قوت داشته باشیم که روزی بتوانیم زیر بال آنها را بگیریم، بنده عجالتا نمیتوانم از روی قطع در این باب حکم کنم و فهم مطلب طول مدت و تجربه لازم دارد ولیکن صورت ظاهر اظهاراتشان به صداقت و صمیمیت بیشتر شباهت دارد.
اگر این عناوین را هم صمیمی بدانیم ممکن است بگوییم این عقیده دولت امروزی ترک است از کجا یک روز کسانی بر سر کار نیایند که عقیدهمخالف داشته باشند؟
این احتمال را هم که مرتفع بدانیم قسم دیگری ممکن است پیش بیاید که احتمالش قویتر است و تصور میکنم از حالا این خیال در بعضی از دماغهای ترکی وارد باشد و آن این است که ترکها خود را فوق سایر ملل و لااقل فوق ملل مشرق میدانند و نظری که درباره خودشان و سایر مشرقزمینیها دارند همان است که قبل از جنگ، آلمانها نسبت به سایر اروپاییها و ملل دیگر داشتند؛ یعنی خود را مستحق سیادت بر ملل مشرق میدانند. پس از آنکه تفوق اقتصادی و علمی و صنعتی و تمدنی خودرا مسلم کردند درصدد برخواهند آمد که اگر به زور نباشد به رضا و رغبت سایر ملل مشرق را تابع و زیر بلیت خود قرار دهند و از حالا هواهای ملل اروپایی را در سر دارند. اگر ما مثل گذشته غافل و خواب باشیم و ترکها به پختگی و متانت کار کنند نظر به همکیشی و مناسبات زبانی و نژادی و تمدنی و غیره که در بین بوده و هست و میتوان به وسیله تبلیغات و تدابیر دیگر قوت داد، این خطر ممکن است پیش بیاید و کسی هم جلوگیری نمیتواند بکند؛ زیرا که امری معنوی و طبیعی است.
این نگرانیهای من به جا باشد یا نباشد، یک مطلب مسلم است که هیچ ملتی بدون لیاقت و قابلیت دوام نمیکند و اقل مسائل این است که استقلال ظاهری یا معنوی خود را از دست میدهد. در آتیه لشکرکشی و جنگ و جدال با توپ و تفنگ کمکم منسوخ میشود؛ اما کشمکش فرهنگی و معنوی هیچوقت از بین مردم مرتفع نخواهد شد، هر قومی که خود را لایق و مستعد میسازد مخدوم میشود و ملت بیلیاقت خادم خواهد بود چنانکه افراد مردم به حسب استعداد و لیاقت بعضی آقا و جماعتی نوکرند و چون این تربیت طبیعی و مقرون به عدالت است چاره هم ندارد.
نتیجهای که از این مقدمات میخواهم بگیرم این است که باید کاری کرد که ملت ایران ملت شود و لیاقت پیدا کند و الا زیردست شدنش حتمی است. زیردست ترک نشود، زیر دست عرب ـ که عنقریب تربیت شده انگلیس خواهد بود ـ میشود و اوضاعی که امروز در ملت ایران میبینم جای بسی نگرانی است.
فروغی راجع به اوضاع فرهنگی و اجتماعی داخل ایران مینویسد:افراد مردم ایران مطلقا یک منظور و مطلوب دارند و آن پول است و برای تحصیل پول از هر طبقه و جماعت و صنف باشند گذشته از دزدی و مسخرگی و هیزی فقط یک راه پیش گرفتهاند که به اسامی مختلف آنتریگ بازی و حقهبازی و پارتیبازی و تملق و هوچیگری و شارلاتانی و غیره خوانده میشود. اسم جامع آن بیحقیقتی است و از این جهت است که ایرانیها هیچوقت با هم اتحاد و اتفاق نمیکنند و شما که از اوضاع گذشته و حال دنیا خبر دارید میدانید که هیچوقت بیحقیقتی و نفاق هیچ قومی را به جایی نرسانده و هر وقت هر ملتی به مقامی رسیده امری معنوی را در نظر داشته و حقیقتطلبی و فداکاری و همت و غیرت و شهامت او را به حرکت آورده و اتفاق و اتحاد مطلوب خویش را حاصل نموده است.اگر بپرسید چه باید کرد و چاره چیست بیتامل عرض میکنم باید ملت را تربیت کرد. البته اهمیت تنظیم مالیه و تقویت قشون و ترقی اقتصادیات را از نظر نباید دور داشت چه همانطور که مادیات به تنهایی برای ارتقای یک ملت کفایت نمیکند معنویات هم به تنهایی کافی نیست، ولیکن باید دانست که تا ملت تربیت نشود هر چه سعی در ترقی مادیات آن کنند به جایی نمیرسد و عینا مانند احوال پدرهایی است که برای اولاد خود مال و دولت فراوان به ارث میگذارند و آنها را تربیت نمیکنند، چه بسیار دیدهایم که آن اموال را فرزندان ناقابل به اندک زمانی به باد میدهند؛ ولی اولادی که تربیت شده و قابلیت دارند از پدر هم که ارثی نبرند خودشان تحصیل مال میکنند. شاهد دیگری که دارم این است که در زمان جنگ بینالملل چند میلیون پول از خارجه به ایران آمد ولیکن چون ملت مستعد نبود در ظرف مدت قلیلی آن پولها به خارجه برگشت و مطلب قابل انکار نیست و حاجت به بسط کلام ندارد.
ارسال نظر