اقتصاد فرانسه پساز جنگ دوم جهانی-۶
سیاهپوستان به مجلس ملی فرانسه وارد شدند
تغییراتی که در سیاست داخلی فرانسه پس از جنگ جهانی دوم رخ داده بود به مستعمرات آن کشور در قاره آفریقا نیز کشیده شد؛
عکس:درسال ۱۹۴۶ سیاهپوستانی از قاره آفریقا که زمانی جزو مستعمره فرانسه بودند وارد مجلس ملی این کشور شدند
تغییراتی که در سیاست داخلی فرانسه پس از جنگ جهانی دوم رخ داده بود به مستعمرات آن کشور در قاره آفریقا نیز کشیده شد؛ این امر تا آنجا پیش رفت که ۸ نماینده سیاهپوست پس از انتخابات ۱۹۴۶ به پاریس رفتند تا در مجلس ملی این کشور وارد شوند.ژاک پیرن در کتاب تاریخ عمومی «تشکیل بلوک شوروی و پیمان آتلانتیک» به ادامه این بحث میپردازد که در شماره امروز منتشر میشود.
در کنفرانس برازاویل در ۱۹۴۴ تصمیم گرفته شد که در مستملکات سابق فرانسه استقلال و سازمان کشوری مناسب برقرار سازد. عین این تصمیمات در قانون اساسی ۱۹۴۶ مورد مداقه قرار گرفت و به آنها حق انتخاب مبعوثین و مشارکت در مجلس شورای ملی داد و علاوه بر این در شورای جمهوریت نیز به عنوان نماینده مستعمراتی و توسط شوراهای محلی در مجمع اتحاد فرانسه ذیحق شدند، ولی دخالت آنان در این شوراها فقط یک جزیره ماداکاسکار و دو فدراسیون آفریقایغربی فرانسه که جمعا دارای ۴۰ میلیون جمعیت است و آفریقای مرکزی فرانسه دارای ۹ میلیون نفر در تحت نظر کمیسرهای عالی، نماینده جمهوری و صاحب اختیارات قانونی واگذار شد. در این دو فدراسیون هر سرزمین عضو فدراسیون دارای یک مجلس شورا منتخب است که یکی بومی و دیگری فرانسوی که صاحب اکثریت مطلق است. فقط سنگال دارای مجمع ملی واحد به جای مجمع شورای مستعمراتی قدیمی شد. این مجامع قانونی بودجه و مالیات را مورد تصویب قرار میدهند. علاوه بر این نظرات خود را ابلاغ نموده کمیسیون دائمی انتخاب میکنند تا ناظر اجرای مصوبات باشند.
هر فدراسیون دارای شورای عالی است مرکب از نمایندگان سرزمینهای عضو فدراسیون (از هر قطعه ۵ نماینده) کلیه افراد این سرزمینها دارای تابعیت فرانسوی هستند. به موجب قانون ۱۹۵۱ هر یک از این افراد، به شرط خواندن فرانسه یا عربی میتوانند نام خود را در فهرست انتخابکنندگان مجلس قانونی ثبت کنند و رای بدهند.
نواب محلی با انجمنهای محلی اشتراک مساعی دارند علاوه بر این یک شورای عالی اتحاد فرانسه سمت رابط بین مرکز و سرزمینهای شریک دارا است.
من حیثالمجموع در سازمان «اتحادیه فرانسه» وقتی با دول مشترکالمنافع مقایسه کنیم، میل به تمرکز و در هم آمیختن برای تشکیل بلوک واحد به مراتب از خودمختاری و استقلال داخلی محسوستر است.
قانون اساسی ۱۹۴۶ روی هم رفته یک حیات سیاسی در آفریقا دمید. این امر به دستیاری چند تن از سرآمدان سیاهپوست که نفوذ قطعی در سرزمینهای خود داشتند صورت گرفت. پس از انتخابات ۱۹۴۶، روی هم رفته هشت نماینده سیاهپوست به پاریس برای شرکت در مجلس ملی وارد شدند. عموما نام خود را در حزب سوسیالیست و نهضت جمهوری و کمونیست ثبت نمودند. گذشته از این کنگره آفریقای سیاه در بوماکو تشکیل گردید ولی فقط کمونیستها در آن مشارکت نمودند. در کنگره مزبور پزشکی به عنوان «هوفوئه» نماینده ساحل عاج، طرفدار همکاری با فرانسه بود ولی در ۱۹۴۷ که کمونیستها مبارزه علیه حکومت را در فرانسه آغاز نمودند، نمایندگان بومی کمونیست علیه حضور فرانسویها در سرزمین خود وارد مبارزه میشدند. مجمع همکاری که بزعامت «هوفوئه» در آفریقا تشکیل شده بود بر ضد این نهضت بر پا خاست و به اعمال زور و شدت متوسل شد و سرانجام طرفدارانش که اکثریت داشتند در سواحل عاج طرح همکاری با فرانسه پیشرفت نمود.
در انتخابات ۱۹۵۲، حزبش ۲۹ کرسی از جمع ۳۲ کرسی بومی را در برابر ۱۸ کرسی فرانسوی به دست آورد. سیاست هوفوئه این است که ساحل عاج را دموکراتیک نموده و برای این کار معتقد است که روسای سابق باید مطرود و به جایشان مجالس منتخب محلی زمام امور را به دست بگیرند. این طرح سیاسی در سواحل گینه نیز توسعه یافت و در آنجا نیز روسای محلی را تعویض نمودند. با این تفاوت که برخلاف ساحل عاج که حزب اکثریت طرفدار دولت است در گینه در تحت تاثیر «مسکو» یک نفر کمونیست که در پاریس تربیت یافته مخالفت دولت را سرلوحه فعالیت خود قرار داده است. این شخص که در مکتب کمونیستها پرورش یافته قدرت و نفوذ محلی داشته و وصول مالیات با موافقت او صورت میگیرد و بدین قرار دموکراتیک کردن سرزمینهای آفریقا به این نتیجه رسید که روسا و حکمرانان قدیمی مطرود و سیاست محلی تابع نظرات روسای بومی قرار گرفت.
۲ - بحران سیاسی در کشورهای تحتالحمایه آفریقای شمالی
کشورهای تونس و مراکش جزو اتحادیه فرانسه نبودند. فرانسویها انتظار و توقع داشتند که دو کشور تحتالحمایه تقاضا خواهند کرد که به عنوان «دول شریک» در جرگه فرانسویان باقی بمانند، ولی هیچ یک از دول مذکور چنین تقاضایی ننمودند، بلکه ترجیح دادند که به عنوان تحتالحمایه با فرانسه مرتبط بمانند. نتیجه این شد که بر خلاف انتظار، دو کشور مذکور که دارای سنن قدیمی مدنی هستند، با مختاریتی به مراتب کمتر از مستملکات سیاه فرانسه در قید فرانسویان باقی بمانند در کشور تونس، پس از پایان جنگ اول جهانی نهضت دامنهدار ناسیونالیست آغاز شده بود. «تونس جوان» در ۱۹۱۹ مصرا تقاضا نمود که از سازمان کشوری (دستور) مانند آنچه ایتالیاییها به کشور لیبی اعطا نمودند برخوردار شوند.
ارسال نظر