تاریخ کشاورزی -از رعیت به کشاورز-۴
گذار از خوشنشینی به سرمایهداری
... مشغلامرضا، بیست و پنج سال پیش که اول بار به خیرآباد رفتم و او پیشم ظاهر شد، برایم نمای مجسم و برجسته همه مردم خیرآباد بود. او بعد از اصلاحات ارضی، با بهره بردن از سیاست اقتصادی شاه، سرمایهدار کشاورزی شد... اما کشاورزها و خوشنشینها، به تدریج، پول و سرمایهای به هم رساندند و انحصار مشغلامرضا را شکستند. مشغلامرضا هم برای دفاع از خودش با کشاورزها در افتاد و با برادرش مشرمضان هم سخت درگیر شد و کارش به زندان کشید. حالا مشغلامرضا در خیرآباد تنها شده است و هیچ کس سراغی از او نمیگیرد.
عکس:سایه کدخدا بر اهالی روستاها شکسته شد
... مشغلامرضا، بیست و پنج سال پیش که اول بار به خیرآباد رفتم و او پیشم ظاهر شد، برایم نمای مجسم و برجسته همه مردم خیرآباد بود. او بعد از اصلاحات ارضی، با بهره بردن از سیاست اقتصادی شاه، سرمایهدار کشاورزی شد... اما کشاورزها و خوشنشینها، به تدریج، پول و سرمایهای به هم رساندند و انحصار مشغلامرضا را شکستند. مشغلامرضا هم برای دفاع از خودش با کشاورزها در افتاد و با برادرش مشرمضان هم سخت درگیر شد و کارش به زندان کشید. حالا مشغلامرضا در خیرآباد تنها شده است و هیچ کس سراغی از او نمیگیرد.
و این همان مشغلامرضایی است که سالها پس از اصلاحات ارضی اولین کار روستاییان در بامداد نوروز رفتن به دست بوس او بود.
ماجرا نه آن قدر تراژیک است و نه آن قدر حماسی مینماید که به نظر میرسد. در واقع این انفصال مشغلامرضا از شبکه عاطفی روستا میتواند پیش درآمد رفتار ابزاری او به عنوان یک کارفرما و سرمایهدار کشاورزی باشد. به معنایی، «انزوای» مشغلامرضا حاکی از تکمیلگذار او است از عامل ارباب به سرمایهدار خودکوش. او اگرچه آزرده خاطر است، نگران نیست زیرا با این که مردهای خیرآباد به او فحش میدهند بازهم به استخدام او در میآیند و برایش کار میکنند.
اونو در آخرین دیدارش از خیرآباد، به سراغش میرود:
از چیزهای زیادی حرف زدیم. گفت که آب پشت سد درودزن، بالای رودخانه کُُر که در جلگه مرودشت روان است، در آینده به زین آباد خواهد رسید و آن وقت او شالیزار بزرگ کشت خواهد کرد. این بود که با خوشی، مرا [سوار بر لندکروزر خود] به کامفیروز، بالای رود کُر برد و جای شالیزار را نشانم داد.
چنینگذاری، از رعیتی و خوش نشینی به سرمایهداری، بیش از آن که در خیرآباد استثناء باشد، قاعده است. در واقع، میتوان گفت که همت ورزی و سودجویی در خیرآباد پدیدههایی هستند عمومی. «چیزی که از زندگی کردن و دوست شدن با کشاورزهای خیرآباد فهمیدم،» اونو نتیجهگیری میکند، «این است که هدف زندگی آنها در دنبال کردن سود خودشان خلاصه میشود.» میتوان ادعا کرد که خیرآباد همیشه صحنه نوعی عاملیت تاریخی توسط کشاورزانش بوده است. اشتباه است اگر سربزیری و سرسختی خیرآبادیها، در آن برهههای ناگزیر بردباری و جگرخواری را به حساب فقدان عاملیت تاریخی بگذاریم و سکوت آنان را ناشی از رضا و حقارتپذیری روستایی بدانیم. مقاوم، متحمل و همواره در کمین و مترصد، اما نه محافظهکار و منفعل، این است تصویر خیرآبادیها درگیر-و-دار ناخدایی عمرهایشان بر زمینه یک تاریخ غول آسای ملی.
در بیست و پنج سالی که با مشغلامرضا و کشاورزهای خیرآباد دوست شدهام فقط یک چیز فهمیدهام و آن سرسختی آنها است. قدرت حکومت و اداره مملکت از مالک به شاه و سپس به دولت انقلاب دست به دست شدند. خیرآبادیها این جا به جایی را از دور دیدند و در این میان، سخت و پیگیر، سود خود را جستند.
بهاندازه کافی بر مظلومیت روستاییان دل سوزاندهایم، هنگام آن است که فروتن، به عاملیت آنان احترام بگذاریم.
خیرآباد درگیرودار یک انقلاب اسلامی
از نشانههای زمانه نوشتن این گزارش یکی این است که نمیتوان حرفی در باب چیزی گفت بیآن که پای دین و در این جا اسلام و انقلاب اسلامی را پیش کشید. در پرده چهارم کتاب (خیرآباد نامه به چهار پرده و یک پس نوشت تقسیم شده است) میبینیم که مجد رضوی، از ملاکان عمده و ارباب خیرآباد و چند ده دیگر در منطقه، پس از انقلاب اسلامی، خودکشی کرده است. مجد رضوی، مردی این دنیایی و کامران، آشکارا کسی نبود که ذاتا اهل خودکشی باشد. او را باید به حساب قربانیان «انقلاب شاه و مردم» گذاشت، اما تنها پس از آن که پیچ و تاب اجتماعی ناشی از آن انقلاب، نتایج ناسنجیده آن، منجر به انقلاب اسلامی شد.
تا برآمدن انقلاب اسلامی، مجد رضوی به همان اندازه اهل خودکشی بود که خیرآبادیها محافظهکار یا اسلامگرا. زیبایی روش پژوهشی و سبک روایی اونو در این است که در خود انکشافی نمایشنامه-گون (dramaturgic) کشاورزان خیرآباد، این که اهالی چه میکنند وچه هنگام و چرا چنین میکنند، پدیدههایی حادث هستند و نه قدیم؛ پاسخ عاملانی صاحب اراده به موانعی که زیست جهان آنان به صورت پویایی پیش پایشان بر میافرازد. در تقابلی با مفاهیم چیزگونهای (reified)که روششناسی پوزیتیویستی به عنوان مقولاتی کمابیش روستاخاسته برای تبیین عملکرد روستاییان فراپیش مینهد، روششناسی نمایش-گونه و شکیبای اونو نشان میدهد که پدیدارهایی مانند انعطافپذیری، محافظهکاری، دینگرایی، دنیاگرایی و از این قبیل، بیش از آن که از یک ذات پیش داده شده همواره روستایی نشأت بگیرند، واکنشهای سیاسی و فرهنگی حادثی هستند که جامعه روستایی- جامعهای ناهمگون و رقابتی- برای حفظ منافع خود، بدانها متوسل میشود.
ارسال نظر