فساد مالی و اختلاس در رژیم پهلوی

عکس:ارتشبد حسین فردوست

طی سال‌ها حضور در «دفتر ویژه اطلاعات» و بازرسی شاهنشاهی با هزاران مورد اختلاس و ارتشاء در سطح مقامات عالیرتبه کشور آشنا شدم،‌که متاسفانه یادآوری همه آنها برایم دشوار است. بسیاری از این موارد در پرونده‌های موجود ضبط است و می‌توان به همراه سند و مدرک و با ذکر جزئیات ملاحظه کرد. در لابه‌لای این یادداشت‌ها هر جا به مناسبتی به نمونه‌هایی از سوءاستفاده‌های مالی اشاره کرده‌ام و در اینجا به ذکر برخی نمونه‌ها که قبلا مطرح نشده، می‌پردازم:در دوران مسوولیتم در بازرسی متوجه شدم که اصولا موارد سوءاستفاده و حیف ومیل نهایت ندارد. در دوران ۱۳ ساله نخست وزیری هویدا همه می‌چاپیدند و هویدا کاملا نسبت به این وضع بی‌تفاوت بود، در صورتی که یکی از مهم‌ترین وظایف رییس دولت جلوگیری از فساد و حیف‌ومیل اموال دولتی است. در هیچ زمانی به اندازه دوران هویدا فساد گسترده نبود و او چون جلب رضایت محمدرضا را می‌طلبید، نمی‌خواست کسی- و در نهایت محمدرضا- را از خود ناراضی کند و به همین دلیل نیز صدارت او طولانی شد. از سال ۱۳۵۰ تا سال ۱۳۵۷ تنها در بازرسی (قسمت تحقیق آن) ۳۷۵۰ پرونده سوءاستفاده کلان تشکیل شد که عموما به دادگستری ارجاع گردید. من هر ۲ ماه یک بار از طریق افسر دفتر ویژه، که مسوول پیگیری پرونده‌ها بود، پیشرفت کار را سوال می‌کردم. اصلا پیشرفتی وجود نداشت و صفر بود. همه پرونده‌ها طبق دستور شفاهی نخست‌وزیر به وزیر دادگستری، بایگانی می‌شد و محمدرضا نیز اهمیتی به این امر نمی‌داد و از نظر او بی‌ایراد بود.یکی از این موارد، پرونده شخصی به نام فرمانفرمائیان (از خانواده فرمانفرمائیان) بود.

او پیمانکاری بود که استادیوم یکصدهزار نفره تهران و متعلقات آن را ساخت. مسوول مربوطه به دفتر اطلاع داد که شکافی در یک قسمت از پی دیده می‌شود. بلافاصله هیاتی از بازرسی اعزام شد و از سازمان برنامه خواسته شد که یک مهندس طراز اول را اعزام دارد، که تصور می‌کنم آقای معین‌فر را فرستادند. او کلنگ را برداشت و قسمت‌هایی از پی را خراب کرد و اظهار داشت که چون ساختمانی به این عظمت روی پی‌بتونی شالوده‌ریزی نشده، پی تحمل نیاورده و دور تا دور آن شکاف ایجاد شده است. او سپس با کلنگ قسمت‌هایی از سکوها را (یعنی محلی که یکصد هزار نفر باید بنشینند) خراب کرد و به اعضاء هیات نشان داد و گفت: «آهن‌ها را هم با چند نمره کمتر (یعنی با مقاومت کمتر) کار گذارده و به جای بتون آرمه نیز خرده آجر ریخته، لذا به شاهنشاه بگویید که ممکن است در یکی از روزهای مسابقات حادثه‌ای رخ دهد و در یک لحظه حداقل ۳۰هزار نفر از بین بروند.» مساله به همین نحو گزارش شد. محمدرضا، برخلاف رویه معمول که اصلا وقعی به گزارشات نمی‌گذارد، این بار به علت اهمیت موضوع نوشت: «فعلا تا دستور ثانوی استفاده نشود و صفی اصفیا کسب دستور نماید.» اصفیا پس از کسب دستور یکی از بزرگ‌ترین مهندسین فرانسوی را به ایران دعوت کرد و او بازدید به عمل آورد. ولی فرمانفرمائیان او را رها نمی‌کرد و پابه‌پای او دنبالش بود. در نتیجه این مهندس نوشت: «بد ساخته نشده» ولی در خاتمه این جمله را افزود: «در یکی از روزهای مسابقات ممکن است ناگهان قسمتی فرو ریزد و افرادی که روی سکو هستند به همراه آجر و آهن روی سرافرادی که در پایین هستند سقوط کنند!» به این ترتیب عملا نظر معین‌فر تایید شد. اما محمدرضا به جای تحت تعقیب قراردادن فرمانفرمائیان دستور داد که او خودش استادیوم را تعمیر کند. او نیز به نحوی تعمیر کرد که قابل قبول واقع شد.کمبود سیمان از معضلات کشور بود و قیمت آن به شدت بالا می‌رفت. محمدرضا دستور داد که علت تحقیق شود. معلوم شد که ارتش مقدار زیادی از سیمان کارخانجات سیمان را برای مصارف نظامی به خود تخصیص داده و در نتیجه در بازار آزاد سیمان کم و قیمت آن گران شده است. ولی ضمن تحقیق، یک انبار بزرگ سیمان کشف شد و در پیگیری مساله چند انبار دیگر نیز به دست آمد که در آنها صدها هزار کیسه سیمان احتکار شده بود. معلوم شد که این سیمان‌ها متعلق به مجید اعلم (دوست محمدرضا که بی‌وقفه هر شب با او بود) است. گزارشی تهیه شد که مجید اعلم صدها مقاطعه از سازمان برنامه گرفته و پس از تصویب پروژه‌ها، سیمان مربوطه را از سازمان برنامه اخذ و احتکار کرده و سپس پروژه بدون سیمان را در مقابل اخذ ۲۰ درصد ارزش کل پروژه‌ها به دیگران واگذار کرده است و بدین ترتیب هم صاحب صدها هزار کیسه سیمان شده و هم ۲۰ درصد ارزش کل پروژه‌ها را اخذ نموده است. او سیمان را به قیمت دولتی کیسه‌ای ۷۵ ریال اخذ و به قیمت ۲۵۰ الی ۳۲۰ ریال در بازار آزاد می‌فروخت. گزارش به همراه آلبوم عکس. از انبارهای سیمان به محمدرضا تحویل گردید و فردای آن روز بدون دستور نزدم عودت داده شد. من نیز پرونده‌ را همراه با نامه‌ای به دادگستری تحویل دادم، ولی در آنجا بایگانی شد.علاوه بر مورد فوق، مشخص شد که حدود یک میلیون تن سیمان نیز از خارج وارد و در بندر بوشهر تخلیه و بدون سرپناه روی هم انباشته شده و پس از یک بارندگی حدود نیمی از آن به سنگ تبدیل گردیده است. مسوول امر در وزارتخانه مربوطه مشخص شد و پرونده به دادگستری احاله گردید، ولی بی‌نتیجه ماند.مورد فوق فقط به این یک میلیون تن سیمان محدود نمی‌شد. نزدیک به ۲ میلیون تن گندم وارداتی نیز به همین نحو در بندر بوشهر به مدت طولانی مانده و نابود شده بود. مسوول این امر نیز شناسایی شد، ولی پرونده‌اش در دادگستری بی‌نتیجه ماند.