اعتماد به‌نفس آموزگار کار به دستش داد

عکس: جمشید آموزگار نخست وزیر دوره محمدرضا شاه

آموزگار که مورد تایید دموکرات‌ها بود، موقعیت خود را محکم می‌دانست و پس از حل شدن مساله حقوق بشر نیز در واقع حمایت آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها از محمدرضا تفاوت اساسی با سابق نداشت. آموزگار هیچ نگرانی از آینده خود نداشت و وضع را کاملا عادی و بر وفق مراد می‌دانست، همان‌طور که آمریکا و انگلیس نیز هیچ تصوری از موقعیت متزلزل محمدرضا در کشور نداشتند. این اعتماد به نفس و عدم نگرانی آموزگار را در جلسات کمیسیون شاهنشاهی که هر ۲ هفته یکبار به ریاست معینیان در سعدآباد برگزار می‌شد، می‌دیدم. در این کمیسیون آموزگار از طرف دولت بیاناتی می‌کرد و به وزرای مسوول راجع به نواقص مشهود دستوراتی می‌داد. تا روزی که این جلسات تشکیل می‌شد، ‌روحیه آموزگار تغییر نکرد.

روابط با کارتر عالی شد و برای رفع سوءتفاهم‌ها، وی از محمدرضا دعوت رسمی برای سفر به آمریکا به عمل آورد. گزارشاتی رسید که دانشجویان مخالف قصد تظاهرات دارند. اردشیر زاهدی پیشنهاد کرد که در مدت اقامت محمدرضا در واشنگتن، ۱۰هزار ایرانی هوادار محمدرضا را به این شهر دعوت کند. او مبلغ کلانی بابت پول اقامت در بهترین هتل‌ها و غذا و هزینه رفت‌وآمد با هواپیما و مقداری هم پول تو جیبی برای ۱۰هزار نفر محاسبه کرد و طبق معمول در ۱۰۰۰ ضرب نمود و پس از تصویب محمدرضا دریافت داشت! این هم نظیر همان ۲ انتخابات آمریکا بود که محمدرضا فریب زاهدی را خورد.

میلیون‌ها دلار برای او حواله کرد. لابد تعدادی از این ۱۰هزار نفر (مثلا ۵۰۰ نفر) را به واشنگتن آورد که اینها نیز اصلا جرات نکردند حتی از هتل خود خارج شوند و تعدادی در خیابان‌های اطراف هتل توسط مخالفین مضروب شدند. به هر حال، این برنامه برای زاهدی که استفاده کلانی برد، بد نبود. محمدرضا [در ۲۳ آبان ۱۳۵۶] به واشنگتن رفت و مورد استقبال گرم کارتر قرار گرفت و دانشجویان مخالف نیز تظاهرات وسیعی جلو کاخ سفید انجام دادند. زمانی‌که تظاهرکنندگان ایرانی در مقابل کاخ سفید شعارهای تند علیه محمدرضا می‌دادند، کارتر به اتفاق محمدرضا در بالکن کاخ سفید ظاهر شد، یعنی «ای تظاهرکنندگان هرچه می‌خواهید بگویید، من در کنار محمدرضا هستم!» سپس کارتر [در ۹ دی ۱۳۵۶] به تهران آمد. شنیدم که زاهدی از طریق برژینسکی و با مدت‌ها خواهش و اصرار این سفر را درست کرد. مسافرت کارتر به تهران یک شب بیش نبود، ولی از نظر سخنان او در حمایت از محمدرضا بسیار مهم بود. کارتر در سر میز شام [در کاخ نیاوران] در نطق خود گفت: «از رزالین سوال کردم که شب ژانویه کجا می‌خواهد باشد و او گفت در کنار اعلیحضرت و شهبانو!» این حرف برای یک مسیحی مانند امضا کردن پشت قرآن برای یک مسلمان است و حد اعلای حمایت کارتر را از محمدرضا نشان می‌داد.

این روابط حسنه تا کنفرانس گوادلوپ [۱۴ دی ۱۳۵۷] ادامه داشت و تلفن محمدرضا به کارتر و فرح به رزالین و زاهدی به برژینسکی یک روش روزانه شده بود و هر ۳ مقام آمریکایی، ۳ مقام ایرانی را به مقاومت در مقابل انقلاب تشویق می‌نمودند.

در روزهای انقلاب، محمدرضا تلاش می‌کرد هرطور که شده کارتر را به میدان بکشد تا شاید با وساطت دوستان آمریکایی خود وضع را تغییر دهد! اما آیا کارتر می‌توانست به او کمک کند؟ چه کمکی؟ وقتی یک ملتی او را نمی‌خواست آمریکا چه می‌توانست بکند؟! همین غرور آموزگار و احساس قدرت و ثبات، موجب شد که وی بی‌ملاحظه به جنگ امام و مردم برود. [۱۷ دی ۱۳۵۶] مقاله‌ای در روزنامه اطلاعات چاپ شد و به دنبال آن [۱۹ دی] تظاهرات در قم آغاز شد و انقلاب شروع خود را اعلام کرد، ولی هیچکس اوضاع را زیاد جدی نگرفت. تصور می‌رفت که این بحران نیز مانند بحران زمان مصدق یا ۱۵ خرداد است و با برخی اقدامات ماجرا به خوبی و خوشی پایان می‌یابد. ولی انقلاب با شدت ادامه یافت و آموزگار با اکراه [در ۵ شهریور ۱۳۵۷] مجبور به استعفاء شد و سکان دولت را به شریف امامی سپرد.

اولین راهی که برای مهار کردن انقلاب و تغییر اوضاع به ذهن محمدرضا رسید، ایجاد ستادی در دربار برای تماس با برخی روحانیون بود. ریاست این ستاد به عهده امیرعباس هویدا گذارده شد و در مدتی که او وزیر دربار بود تمام تلاش خود را وقف تماس با افراد معینی در روحانیت و بازار نمود.

زمستان ۵۶ بود و هویدا به‌عنوان وزیر دربار در کاخ تیمور بختیار زندگی می‌کرد. این کاخ همجوار کاخ سعدآباد است و به وسیله خود بختیار مانند یکی از بهترین کاخ‌ها تزیین‌شده.