تاریخ آمریکا- آمریکای نخستین-۲۲
از اتحادیه پان آمریکن تا دیپلماسی دلار
سیاست استعماری آمریکا به خودمختاری دموکراتیک گرایش داشت. درست مثل مورد فیلیپین، کنگره آمریکا در سال ۱۹۱۷، این اختیار را به پورتوریکوییها داد که قانونگذاران خود را انتخاب کنند.
وودرو ویلسون
سیاست استعماری آمریکا به خودمختاری دموکراتیک گرایش داشت. درست مثل مورد فیلیپین، کنگره آمریکا در سال ۱۹۱۷، این اختیار را به پورتوریکوییها داد که قانونگذاران خود را انتخاب کنند. طبق همین قانون، این جزیره رسما به قلمرو آمریکا پیوست و ساکنان آن از تابعیت آمریکا برخوردار گشتند. در سال۱۹۵۰، کنگره، برای تصمیمگیری درمورد آینده خود به پورتوریکو آزادی کامل اعطا کرد. در سال ۱۹۵۲، با رای شهروندان استقلال ایالتی یا استقلال کامل رد شد و آنان در عوض تصمیم گرفتند با وجود جنبش پر سرو صدای جدایی طلبها، تا به امروز در وضعیت مشترکالمنافعی باقی بمانند. تعداد کثیری از اهالی پورتوریکو به آمریکا مهاجرت کردند که مانند سایر شهروندان آمریکایی، از تمامی حقوق مدنی برخوردارند.
آبراه و قاره آمریکا
جنگ اسپانیا موجب احیای علاقه آمریکا به ساختن آبراهی در تنگه پاناما گردید که بتواند دو اقیانوس بزرگ را به هم مربوط سازد. استفاده چنین کانالی جهت تجارت در دریا، مدت مدیدی در نظر بزرگترین کشورهای تجارتکننده جهان بود؛ فرانسویها در اواخر قرن نوزدهم، سعی در ایجاد یک کانال داشتند، اما نتوانسته بودند بر مشکلات مهندسی آن فائق آیند. ایالات متحده که در دریای کاراییب و نیز اقیانوس آرام قدرتی به هم زده بود، احداث این کانال را چه از نقطه نظر اقتصادی و چه از لحاظ سیاسی که میتوانست راه سریعتری برای انتقال کشتیهای جنگی از اقیانوسی به اقیانوس دیگر باشد، مفید یافت.
در آغاز قرن گذشته، آنچه اکنون پاناما میباشد، بخش شورشی شمال کلمبیا بود. هنگامی که مجلس کلمبیا، در سال ۱۹۰۳ از تصویب پیمانی که به موجب آن به ایالات متحده حق ساخت و بهرهبرداری از یک کانال را میداد، خودداری کرد، گروهی از اهالی پاناما که صبرشان لبریز شده بود، با حمایت تفنگداران دریایی آمریکایی به شورش بر خاستند و برای پاناما اعلام استقلال کردند. پرزیدنت تئودور روزولت، این کشور تازه استقلال یافته را فورا به رسمیت شناخت. طبق عهدنامهای که در نوامبر همان سال به امضا رسید، پاناما یک نوار ارضی به پهنای ۱۶ کیلومتر از خاک خود را (منطقه کانال پاناما)، میان اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام در مقابل ۱۰میلیوندلار و سالی ۲۵۰,۰۰۰دلار، به آمریکا اجاره دائم داد. کلمبیا نیز بعدا ۲۵میلیوندلار به عنوان پاداش دریافت کرد. هفتاد و پنج سال بعد، پیمان جدیدی میان آمریکا و پاناما عقد گردید. بهموجب این پیمان، حاکمیت پاناما در منطقه کانال تضمین شد و کانال در تاریخ ۳۱ دسامبر سال ۱۹۹۹ تحت اختیار پاناما قرار گرفت.
تکمیل کانال پاناما، در سال ۱۹۱۴، توسط کلنل جورج گتالس، یک پیروزی عظیم در مهندسی بود. همزمان با آن، ریشهکن کردن مالاریا و تب زرد، نه تنها این کار عظیم را ممکن ساخته بود، بلکه یکی از دستاوردهای بزرگ قرن بیست در زمینه طب پیشگیری بود.
در دیگر جاهای آمریکای لاتین، ایالات متحده درگیرودار یک رشته مداخلات پراکنده بود. بین سالهای ۱۹۰۰ و۱۹۲۰، ایالاتمتحد در امور شش کشور نیمکره غربی مداخله نمود که مهمترین آنها هائیتی، جمهوری دومینیکن، و نیکاراگوئه بودند. واشنگتن این مداخلات را به طرق مختلف توجیه کرد: برای ایجاد ثبات سیاسی و دولت دموکراتیک؛ تهیه و تدارک محیطی مناسب برای سرمایهگذاری آمریکا (که غالبا به آن دیپلماسیدلار میگویند)، برای تامین امنیت خطوط دریایی که به کانال پاناما ختم میشوند و حتی برای جلوگیری از اعمال زور کشورهای اروپایی جهت باز پرداخت قروضشان.
ایالات متحده، در سال۱۸۶۷، با زیر فشار قرار دادن فرانسویها، آنان را مجبور به انتقال نیروهایشان از مکزیک کرد. اما، نیم قرن بعد از آن، در پی یک اقدام بد عاقبت، پرزیدنت وودرو ویلسون، برای پایان دادن به انقلاب مکزیک و جلوگیری از نفوذ ناآرامی به داخل مرزهای آمریکا، ۱۱,۰۰۰ تن از افراد خود را از قسمت شمال کشور وارد مکزیک نمود تا در تلاشی بیهوده اقدام به دستگیری شورشی یاغی، فرانسیسکو «پانچو ویلا» کند.
ایالات متحده که به منزله قدرتمندترین و لیبرالترین کشور نیمکره غربی ایفای نقش میکرد، در مورد نهادینه کردن همکاری میان کشورهای قاره آمریکا نیز به فعالیتهایی دست زد. در سال ۱۸۸۹، جیمز ج.بلین، وزیر امور خارجه پیشنهاد کرد که ۲۱ کشور مستقل نیمکره غربی در سازمانی، برای حل و فصل مناقشات و ایجاد روابط اقتصادی نزدیکتر، متشکل شوند. نتیجه، اتحادیه پانامریکن بود که در سال ۱۸۹۰ پایهریزی شد و امروزه از آن به عنوان سازمان ایالات آمریکا یاد میکنند.
دولتهای بعدی، یعنی دولتهای هربرت هوور (۱۹۳۳-۱۹۲۹)
و فرانکلین د. روزولت(۴۵-۱۹۳۳)، حق آمریکا در دخالت در امور کشورهای آمریکای لاتین را رد کردند. به طور اخص، سیاست همسایه خوب روزولت، متعلق به دهه ۱۹۳۰، با این که باعث از بین بردن کامل تنش موجود میان ایالات متحده و آمریکای لاتین نشد، اما به از میان برداشتن کدورتهایی که سابق بر آن به علت مداخلات و اقدامات یک جانبه آمریکا به وجود آمده بود، کمک کرد.
ارسال نظر