تاریخ آمریکا -آمریکای نخستین-۱۹
بردگان سیاه
بعد از دوران بازسازی، رهبران جنوب برای جذب صنعت به سختی کوشیدند. ایالات با ایجاد انگیزههای قوی و عرضه نیروی کار ارزان، سرمایهگذاران را به توسعه صنایع فولاد، چوب، تنباکو و نساجی تشویق میکردند. در سال ۱۹۰۰، درصد سهم منطقه از نیروی صنعتی کشور حدود همان درصد سال ۱۸۶۰ مانده بود. مضافا این که تلاش همه جانبه برای صنعتی شدن گران تمام شده بود: بیماری و کار کودکان در شهرهای صنعتی جنوب، به سرعت رشد میکرد. سی سال بعد از جنگهای داخلی، جنوب هنوز در فقر به سر میبرد، شدیدا به کشاورزی وابسته بود و استقلال اقتصادی نداشت. علاوه بر این، مسائل نژادی نه تنها انعکاس به جای ماندن بردهداری، بلکه در شرف تبدیل شدن به موضوع اصلی تاریخ آن بود، تقویت برتری نژاد سفید به هر قیمت که شده است.
جنوبیهای سفیدپوست سازشناپذیر، مرتبا راههایی مییافتند تا از آن طریق پافشاری کرده و ایالت بر تسلط سفید پوستان نظارت داشته باشد. تصمیمگیریهای متعدد دیوان عالی نیز با حمایت از نقطه نظرهای سنتی جنوب در مورد توازن میان قدرت ملی و ایالتی، این تلاشها را تقویت میکرد.
در سال ۱۸۷۳، دیوان عالی اعلام کرد که متمم چهاردهم (حق شهروندان برای محروم نبودن) امتیاز یا مصونیت تازهای برای حمایت سیاهپوستان از قدرت ایالتی اعطا نمیکند. در سال ۱۸۸۳ دیوان عالی این طور حکم کرد که متمم چهاردهم، افراد، و نه ایالات را از اعمال تبعیض منع نمیکرد و در قانون پلسی ضد فرگوسن (۱۸۹۶)، این گونه حکم شد که تعیین امکنه عمومی«جداگانه اما مساوی»، مانند قطار و رستوران، برای سیاهپوستان، حقوق آنها را خدشهدار نمیکند. اصل تبعیض نژادی، به زودی، به همه عرصههای زندگی در جنوب کشیده شد، از راهآهن تا رستورانها، هتلها، بیمارستانها و مدارس. به علاوه، در هر عرصهای که تبعیض از سوی قانون اعمال نمیشد، طبق سنت و عادات، تبعیض ایجاد میگردید و بعد از آن نوبت محدودیت در حق رای بود. مجازات و کشتار بدون محاکمه مداوم سیاهپوستان از سوی مردم، جای تردید باقی نگذاشت که در این منطقه، به انقیاد درآوردن جمعیت سیاه پوست امری تعیین شده است.
بسیاری از سیاهپوستان که هر روزه با تبعیض مواجه بودند، به دنباله روی از بوکر ت. واشنگتن پرداختند که به آنها توصیه میکرد در امور اقتصادی اهداف کوچکی را دنبال کرده و با این تبعیض اجتماعی موقت بسازند. دیگران، به رهبری روشنفکر سیاه پوست، دو بوا، قصد داشتند از طریق اقدام سیاسی با تبعیض به مبارزه برخیزند. اما در حالی که دو حزب مطرح، علاقهای به این مساله نشان نمیدادند و تفکر علمی وقت هم فرودستی سیاهان را پذیرفته بود، تقاضای اجرای عدالت در مورد رنگین پوستان از حمایت اندکی برخوردار بود.
آخرین مرز
در سال ۱۸۶۵، خط مرزی، معمولا در امتداد حدود غربی ایالاتی کشیده میشد که در طول رود میسیسیپی قرار داشتند، اما در این سال از بخشهای شرق تگزاس، کانزاس و نبراسکا نیز فراتر رفته بود. این خط که از شمال و جنوب به طول تقریبی ۱,۶۰۰ کیلومتر امتداد داشت، در مسیر خود رشته کوههای پرهیبتی را دربرمیگرفت که غنی از طلا، نقره و دیگر فلزات بودند. در سمت غربی این کوهها، دشتها و بیابانهایی گسترده بود که تا مناطق جنگلی کرانه و اقیانوس آرام پیش میرفتند. به غیر از نواحی مسکونی در کالیفرنیا و تعدادی پاسگاه پراکنده، این سرزمین پهناور داخلی، مسکن سرخپوستان آمریکا بود: از جمله قبایل دشت وسیع - سیو و بلک فوت، پاونی و شاین - و فرهنگهای سرخپوستی جنوب غرب که آپاچیها، ناواهوها و هوپیها را شامل میشد.
بعد از گذشت فقط ربع قرن، تمامی این سرزمین، عملا قسمت قسمت شده و تبدیل به ایالات و اراضی جدید شدهبود. معدنکاران در بخشهای کوهستانی این اراضی، تونلهایی ایجاد کرده و مراکز مسکونی کوچکی در نوادا، مونتانا و کولورادو به وجود آورده بودند. دامداران، با استفاده از مراتع وسیع ادعای مالکیت پهنه زمینی را داشتند که از تگزاس تا بخش علیای رود میزوری کشیده شده بود. رمهداران، راه خود را به سوی درهها و دامنه کوهها یافته بودند. کشاورزان نیز به دشتهای میان شرق و غرب چنگ انداخته و این فاصله را از میان برداشتند. در سال ۱۸۹۰، از خط مرزی خبری نبود.
این مهاجرت، به تحریک قانون خانه رعیتی، مصوب سال ۱۸۶۲، صورت گرفته بود که به موجب آن، به شهروندانی که زمینی را اشغال و آن را آباد کنند، مزارعی هر یک به وسعت ۶۴ هکتار، به طور رایگان تعلق میگرفت. متاسفانه برای کشاورزان آینده، قسمتهای باقی مانده دشت وسیع بیشتر مناسب دامداری بود تا کشاورزی و در سال ۱۸۸۰ نزدیک به ۲۲,۴۰۰,۰۰۰ هکتار از اراضی«آزاد» در اختیار دامداران یا راهآهن بود.
ارسال نظر