تاریخ جهان -شوراوالیگارشی مالی نیویورک- ۶
نقش رهبری جامعه مالی
ردهبندیهای جدول نشان میدهد که واقعا بزرگترین شرکتها هستند که نزدیکی ویژهای با شورا دارند. اهمیت این مساله هنگامی روشنتر خواهد شد که به الگوی تمرکز سرمایهگذاری خارجی در دست تعداد محدودی از شرکتهای آمریکایی توجه شود. بنا به اطلاعات ارائه شده توسط هری مگداف، در سال ۱۹۵۷، چهل و پنج شرکت، تقریبا سه پنجم تمامی سرمایهگذاریهای خارجی مستقیم آمریکا را در اختیار داشتند. برای این شرکتها که غالبا بزرگترین شرکتها میباشند، اهمیت توامان صادرات و سرمایهگذاری خارجی بسیار حیاتی است.
این مساله نه تنها به خاطر این است که سودهای به دست آمده از این فعالیتها میتوانند به مجموع سودهای حاصل کمک قابل ملاحظهای کنند، بلکه تولید و صادرات ماورا بحار قادر خواهند بود تا موقعیت مناسبی برای رشدی که بازارهای اشباع شده داخلی قادر به تامین آن نیستند، فراهم آورند. در دو دهه اخیر، تمرکز داراییها و اهمیت سرمایهگذاری ماورابحار رشد فزایندهای داشته است.
شرکتهایی که در جدول ۳-۳ آورده شدهاند، مسلما از جمله بزرگترین «چندملیتها» هستند. از میان شرکتهای صنعتی و بانکهای تجارتی، حداقل موبیل، آی بی ام، و فرست نشنال سیتی بانک، بیش از ۵۰درصد از سود حاصله خود را از فعالیتهای ماورابحار به دست میآورند. چیس مانهاتان بانک در متجاوز از یکصد کشور جهان شعبات محلی داشته و تقریبا ۳۵درصد درآمد خود را از فعالیتهای خارجی به دست میآورد، در حالی که شرکتهای اگزون، و آیتیتی، به ترتیب ۳۹ و ۳۸درصد فروش خود را در ماورابحار انجام میدهند. در سال ۱۹۷۴ شرکت دوپونت ۲۸درصد از فروش خود را در کشورهای خارجی انجام داد و بیش از یکصد پروژه در متجاوز از بیستونه کشور خارج از ایالات متحده بهعهده داشت. جنرال الکتریک که گزارش داد ۱۸درصد فروش خارجی داشته است نیز با در اختیار داشتن تاسیسات تولیدی در بیش از بیستوچهار کشور مختلف و جهتگیری بینالمللی به سمت بنای یک «سیستم جهانی جنرال الکتریک» یک «چندملیتی» تمام عیار به شمار میآید.
جی.پی.مورگان و کمیکال بانک به ترتیب در ۳۲ و ۲۵ کشور خارجی درگیر معاملات بازرگانی هستند. حتی شرکت فولاد ایالات متحده که در سال ۱۹۷۳ تنها ۵درصد فروش خارجی داشته، از طرق دیگر در سطح وسیعی در خارج درگیر است: یعنی مالکیت اکثریت منابع معادن منگنز درگابن، یک معدن مس در آفریقای جنوبی، یک معدن نیکل در اندونزی، معادن آهن در کانادا و تاسیسات تولید فولاد در اسپانیا، نیکاراگوئه، ایتالیا، فرانسه، برزیل، هند و آلمان. دیگر موسسات مالی و شرکتهای حقوقی بهرغم اینکه «چندملیتی» نیستند، لیکن بهصورت سرمایهگذاری و انجام امور مشاورتی در شرکتهای صنعتی و بانکهای تجارتی، با همان سیستم اقتصاد جهانی در ارتباط نزدیک هستند. به این ترتیب واضح است که این شر کتها و رهبرانشان که کنترل شورای روابط خارجی را در دست دارند، بیشترین علاقه را نسبت به تدوین یک سیاست خارجی «مطلوب» و ایجاد یک محیط جهانی مناسب برای منافع عظیم اقتصادیشان در ماورابحار، احساس کنند.
بازرگانیهای بزرگ، صرفا از یکسری شرکتهای مجزا و مستقل، هرچند گسترده تشکیل نشدهاند. تا به حال شماری از تحقیقات، تصویری قانعکننده- اگرچه نه چندان همهجانبه- از شبکه ارتباطی تعدادی از شرکتهای عمده با یکدیگر در گروههای همکاری مالی عرضه داشتهاند. این پیوندها ارتباطات زنجیرهای در سطح مدیریت، مالکیت سهام و مجموعه وسیعی از دیگر روابط را شامل میشوند. یک یا چند موسسه مالی خصوصا بانکهای تجارتی، عموما نقش مهم و تعیینکنندهای در هر گروه به عهده دارند و یک یا چند شرکت غالبا به هماهنگی مسائل در داخل هر گروه کمک میکنند.
مطمئنا ساختار قدرت داخلی شورا با نظارت افراد بانفوذ و مهم گروههای مالی سازگار و موافق است. در میان اعضای شورا، میتوان بیستودو درصد مدیران اجرایی شرکتهای تجاری (به غیر از حضور مدیران اجرایی شرکتهای غیرمالی به ۷درصد محدود میشود، در حالی که سرمایهداران مالی و وکلای شرکتهای سیوپنج درصد آنها را تشکیل میدهند. در میان سی عضو هیاترییسه شورا در طول سالیان متمادی، نیمی را سرمایهداران مالی یا وکلای آنها تشکیل داده و در میان این عده حتی یک مقام اجرایی از بخشهای غیرمالی دیده نمیشود. عالیترین مقام شورا همیشه یکی از وکلا و یا بانکداران سطح بالای والاستریت بوده است. این حقایق نشانگر یک نقش ویژه رهبری کننده برای جامعه مالی میباشد.
ارسال نظر