تاریخ معاصر -بانکداران آمریکا و رژیم شاه -۴
رابطه راکفلر با شاه بسیار محکم بود
حکومت جدید اسلامی(درایران)، بانکها و خصوصا چیس را عمال منفور شاه میدانستند که کشورشان را به فساد کشاندند، پولهایش را به سرقت بردند و تمامشان ابزار دست «شیطان بزرگ» یعنی سرمایهداری آمریکا بودند. لابی چیس
تبعید اجباری شاه، چیس را با مساله قدیمی و مستمر بانکداران در ممالک بیثابت روبهرو کرد. آیا بانکها واقعا به مملکتی وام میدادند یا به حکمرانی؟ دیوید راکفلر رییس چیس منهاتان ضمن گفتوگو با من تاکید کرد که «گر چه نقش حکمران را نمیتوان نادیده گرفت، ولی ما به هیچ وجه خودمان را اساسا طرف معامله با حکمران نمیدانیم. ما سعی میکنیم وامهایی بدهیم که برای کشور مفید باشد؛ به طوری که رژیم بعدی هم این وامها را مناسب و صحیح بداند.»
اما روابط راکفلر با شخص شاه بسیار چشمگیر بود و از حد رابطه یک بانکدار حرفهای، فراتر رفته بود. بانک چیس منهاتان هم به صورت سمبل حمایت آمریکا و سرمایهداری بینالمللی درآمده بود؛ چنانکه یک بانکدار عرب به من گفت: «چیس واقعا یک بانک نیست، یک ارتش است.»
به وضوح معلوم بود که تبعید شاه، دولتهای غربی را که متحدین سابق او بودند، دستپاچه کرده است. در واشنگتن، دولت کارتر خیلی زود درصدد برقرار کردن نوعی رابطه با آیتاله خمینی(ره) و دولت انقلابی برآمد و در ماههای بعد حتی اجازه داد که پارهای سلاحها هم به دولت جدید فروخته شود. در انگلیس، وزارتخارجه در مقابل فشار محافظهکاران که میخواستند به شاه اجازه ورود به این کشور داده شود، مقاومت کرد، ولی وزارت خارجه آمریکا نخست حاضر شده بود که شاه را در ایالات متحده بپذیرد و از هنری کیسینجر خواسته بود که کمک کند تا اقامتگاه مناسبی برای شاه پیدا کنند. کیسینجر مانند راکفلر، خودش را دوست صمیمی شاه نمیدانست؛ چنانکه خودش به من گفت: «من با شاه فقط هشت یا نه بار ملاقات کردم. او دوست صمیمی من آن طور که انورسادات بود، به حساب نمیآمد.» با این حال، کیسینجر نسبت به مردی که (به نظر خودش) طی بیست سال گذشته یکی از دژهای دفاع غرب محسوب میشد، حس وفاداری عمیقی داشت. کیسینجر برای پیدا کردن خانههای بزرگ وسیلهای نداشت، بنابراین به عنوان یک دوست قدیمی به سراغ دیوید راکفلر رفت. کیسینجر به عنوان رییس هیات مشاوران، کارمند بانک چیس منهاتان محسوب میشد، ولی خودش تاکید کرده است که این سمت او در چیس، ربطی به علاقهاش به سرنوشت شاه نداشته است.
راکفلر دچار بنبست شده بود. او نسبت به شخص شاه حس وفاداری داشت و چیس بیتردید از رابطه شخصی او با شاه سود برده بود؛ ولی در عین حال میدانست که ابراز همدلی آشکارش با شاه در آن موقع، به فرصتهای آینده چیس در ایران و جاهایی دیگر لطمه خواهد زد. بنابراین از کمک کردن به کیسینجر امتناع کرد و کیسینجر به برادر دیوید، نلسون راکفلر روی نمود که در گذشته بارها به او کمک مالی کرده بود و دوست شاه هم بود. نلسون راکفلر، در مدتی کوتاه پناهگاه مناسبی برای شاه در بورلی هیلز در املاک والتر آننبرگ سفیر سابق آمریکا در لندن، پیدا کرد و یک دستیار آمریکایی هم برای شاه معین کرد به نام رابرت آرمائو که یک کارشناس روابط عمومی بود و قبلا کارش این بود که به مهمانان رسمی شهر نیویورک، هنگام ورودشان خیر مقدم میگفت. نلسون راکفلر اندکی بعد درگذشت و دیوید راکفلر دوباره برای کمک و رسیدگی به شاه تحت فشار قرار گرفت. دیوید راکفلر یکی از معاونان بانک را به نام جوزف رید که مسوول برنامهریزی سفرهای رییسش به دور دنیا بود، مامور کرد که کمکهای دیپلماتیک لازم را فراهم آورد و جوزف رید از آن پس بارها در امور مربوط به شاه درگیر شد.
شاه هنگامی که با هواپیمای اختصاصی خودش در تاریخ ۱۶ ژانویه از ایران فرار کرد، هنوز امیدوار بود که به کشورش بازگردد. به این سبب بود که او در آن موقع به جای سفر به آمریکا، اول به مصر و سپس به مراکش رفت تا به کشورش نزدیک باشد. اما امیدهای او در ایران به سرعت مبدل به یاس شد. آیتاله خمینی(ره) به ایران بازگشت، نخستوزیری بختیار را محکوم کرد و خودش نخستوزیر جدیدی منصوب کرد به نام مهدی بازرگان. انقلابیون اسلامی حملاتشان را به آمریکا شدت داده بودند و تاکید میکردند که شاه باید محاکمه شود.
واشنگتن اینک نسبت به عواقب راه دادن شاه به آمریکا نگران شده بود، چون این عمل بدگمانی نسبت به توطئههای ضد انقلاب را تشدید میکرد. وزارت خارجه آمریکا از کیسینجر (طبق روایت خودش) خواست که شاه را از درخواست ویزای آمریکا منصرف کند و سایروس ونس (وزیر خارجه) به ویلیام سالیوان سفیر سابق آمریکا در تهران، سفارش کرد که به همین منظور با کیسینجر تماس بگیرد. کیسینجر (طبق گفته خودش) با «ابراز خشم» از این کار امتناع کرد. وزارت خارجه سپس با دیوید راکفلر تماس گرفت، ولی او هم حاضر نشد که شاه را از درخواست ویزا برای ورود به آمریکا منصرف کند. کیسینجر در این موقع ضمن نطقی علنا از دولت آمریکا انتقاد کرد، چون به قول خودش دولت آمریکا از یافتن پناهگاهی برای شاه «مانند هلندی سرگردان به هیچ بندری راهش نمیدادند»، خودداری میکرد. کیسینجر (به طوری که خودش تاکید کرده است) معتقد بود که دولت آمریکا در آن موقع میتوانست شاه را در ایالات متحده بپذیرد، بیآنکه با اقدام تلافیجویانهای (از جانب انقلابیون ایران) روبهرو شود.
ارسال نظر