تاریخ معاصر -بانکداران آمریکا و رژیم شاه -۱
دیوید را کفلر در هتل هیلتون تهران
رهبران احزاب جمهوریخواه و دموکرات آمریکا که به تناوب روسای جمهوری این کشور میشدند، برایشان ایران اهمیت فوقالعادهای داشت و همه تلاش آنها حفظ رژیم شاه برای نگهبانی از منابع آنها در برابر کمونیسم جهانی بود. شخصیتهای سیاسی و اقتصادی آمریکایی نیز از این اتحاد استراتژیک بهرهمند شده و با بخشهای دولتی و خصوصی ایران همکاری میکردند. افزایش قیمت نفت در اوایل دهه ۱۹۷۰ مزید بر علت شده و توجه بانکداران به ایران جلب شد.آنتونی سمسون، پژوهشگر غربی در کتاب «رباخواران» که پژوهشی درباره بانکداری بزرگ جهانی و تعامل آنها با کشورهای در حال توسعه است، بخشی را به ایران و علاقهمندی بانکداران آمریکایی به این کشور در رژیم گذشته اختصاص داده است که میخوانید.این نوشته آنتونی سمسون توسط مصطفی قریب ترجمه و انتشارات چاپخش آن را در ۱۳۶۶ منتشر کرده است. در این بخش از مطلب نویسنده به دلایل علاقهمندی بانکداران غربی برای فعالیت در ایران مورد توجه قرار گرفته است.
در دوستی دیوید راکفلر با شخص شاه جای تعجب نبود، چون اهمیت ایران برای منافع آمریکا بیشتر شده بود. راکفلر به عنوان سلطان بیتاج و تخت بانکداران، کارش این بود که با سلاطین و صاحبان قدرت دوستی کند و شاه، شاهنشاهی بود که میتوانست در کسب و کار، گستردهای را روی بانکها باز کند. راکفلر چنانکه خودش توضیح داده است، «دوست صمیمی» شاه نبود. او، شاه را طی بیست سال حدود دوازده بار دیده و شش یا هشت بار با او به گفتوگوی دونفره درباره اوضاع دنیا نشسته بود. شاه در نظر راکفلر: «یکی از مطلعترین اشخاص درباره حوادث دنیا بود که تا آن زمان دیده بودم»؛ اما به گفته خودش، بعدها متوجه شده بود که شاه از مردم خودش جدا شده است، ولی راکفلر خودش را موظف نمیدانست که به او هشدار بدهد. او با شاه به عنوان یک بانکدار صحبت میکرد و اگر حرفی از شکنجه و حکومت پلیسی میزد: «دفعه بعد که میخواستم ملاقاتش کنم، میگفتند که وقت ندارد.» این یک دوستی شخصی بود بین دو نفری که برای یکدیگر احترام قائل بودند؛ اما این دوستی عواقبی داشت که به تشدید بحران بزرگی در روابط ایالات متحده و ایران منجر شد و نظام بانکی بینالمللی را به لرزه درآورد.بانکداران غربی طبعا از مدتهای پیش به سوی تخت طاووس جلب شده بودند؛ اما بعد از سال ۱۹۷۱ و مراسم پرخرجی که شاه برای بزرگداشت دوهزار و پانصد سال شاهنشاهی ایران در تخت جمشید برپا کرد، جلوه تخت طاووس در چشم بانکداران درخشانتر شد. در میان معدودی مهمان آمریکایی که به این مراسم دعوت شده بودند، دو بانکدار بودند که شاه را خوب میشناختند و در حوادث بعدی نقشهایی متضاد در مقابل هم ایفا کردند. یکی از این دو جک مک کلوی بود، رییس سابق بانک چیس منهاتان و بانک جهانی و مشاور تمام دولتهایی که در ایالات متحده از زمان روزولت به بعد روی کار آمدند؛ و دیگری جرج بال معاون سابق وزارت خارجه و شریک عمده بانک لمان برادرز در نیویورک بود. بانکداران آمریکایی میگفتند: «آن نمایش اینها را مثل بچهها خیره کرده است.»حمایت بانکداران از یک شاه فاسد و متزلزل، تازگی نداشت. هشتاد سال پیش شاه دیگری با گرفتن وام از بانکهای اروپایی ثروتمند شده و دست به ولخرجیهایی زده بود که به سرنگونیاش منجر شد. شاه فعلی که پدرش با حمایت انگلیس به سلطنت رسیده بود، به گذشتههای پرنوسان کشورش وقوف کامل داشت. او در سال ۱۹۷۴ به من گفت: «شاید من تنها و منزوی باشم، شاید قدرت من هم در همین است؛ آدم اگر چنین نباشد گاهی ضعیفتر میشود.» و سپس توضیح داد که «ما چهار دوره عظمت و افتخار داشتهایم که احتمالا بزرگترین افتخارات در تاریخ دنیا بوده، یعنی بزرگترین امپراتوریها، ولی چهار دوره انحطاط هم داشتهایم، حالا سعی من این است که این روند را یکنواخت کنم. او، هیچوقت نسبت به پایدار ماندن سلسله پادشاهی در خاندانش اطمینان کامل نداشت و آن شبکه سرمایهگذاریهای شخصی که در همه جای دنیا ایجاد کرده بود، علاوه بر حرص مال از همین بدبینی هم سرچشمه میگرفت.
در اواخر دهه ۷۰-۱۹۶۰ همزمان با افزایش درآمد نفت و اوج گرفتن بلندپروازیهای شاه بود که بانکهای آمریکایی با جدیتی بیش از پیش، به ایران علاقهمند شدند. بانک آمریکا، بانک گارانتی (که در مورگان گارانتی ادغام شده بود) و چیس از چندی پیش با شاه رابطه داشتند؛ چنانکه چیس نایب رییس بسیار خوشمشربی در تهران داشت به نام جیمز تکری که مرتب با شاه تنیسبازی میکرد. در سال ۱۹۶۸ سیتی بانک در خلال توسعه سریع عملیات خارجیاش ۳۵درصد سهام بانک ایرانیان را خرید که شاه با آن با اکراه، موافقت کرد. یکی از بانکداران بسیار فعال خارجی مینوس زومبانا کیس، نماینده بانک منیو فکچررزهانوور (مانی هانی) بود که نخستین وام سندیکایی را برای ایران به مبلغ هشتاد میلیون دلار، ترتیب داد.دیوید راکفلر به تهران رفت و آمد میکرد، با همراهان متعددش در هتل هیلتون اقامت میگزید و با نفوذ و دلجوییهای بیضررش، شاه را تحت تاثیر قرار میداد. او در یکی از این سفرها یک تفنگ شکاری به شاه هدیه کرد و در سفر دیگری یک مجموعه کامل از نقاشیهای هنرمندان ایرانی برای شاه آورد. دوستی این دو، نفع متقابل داشت.
راکفلر که در نوع خود سلطانی بود، از اعتماد همتای خویش و همچنین امکانات کاسبی برخوردار میشد و شاه راکفلر را با آن جاذبه جادویی اسمش، بنیادهایش، روابط بینالمللیاش و نیز به عنوان مظهر پیوندهای دیرینه بین بانک چیس منهاتان و صنعت نفت، مفتاح پشتیبانی آمریکا از خودش، میدانست. طولی نکشید که چیس ۳۵درصد از سهام بانک اعتبارات صنعتی ایران را خرید، اما مهمتر این که نزد اداره مرکزی چیس در نیویورک، سپردههای فزآینده شرکت ملی نفت ایران نگاهداری میشد که معاملاتش (مانند بسیاری از شرکتهای نفت) از چشم دیگران و حتی بانک مرکزی ایران، پنهان بود.
ارسال نظر