تاریخ ونزوئلا -از طلای اسپانیایی به طلای سیاه -۱
سرگذشت ونزوئلای نفتی
عکس:پابلو پرز الفونسو
این روزها، ایرانیان به برکت وجود سفرهای پرشمار هوگو چاوز، با نام کشور ونزوئلا آشنایی کافی پیدا کردهاند.
ترجمه: جعفر خیرخواهان
عکس:پابلو پرز الفونسو
این روزها، ایرانیان به برکت وجود سفرهای پرشمار هوگو چاوز، با نام کشور ونزوئلا آشنایی کافی پیدا کردهاند. این کشور نفتی عضو اوپک که در آمریکای لاتین قرار دارد، سرگذشت پرفراز و فرودی را در نیم قرن گذشته سپری کرده است که عمدتا به واسطه فروش نفت و درآمدهای حاصل از آن است. تری لین کارل، از پژوهشگران آمریکایی تاریخ ونزوئلا را به ویژه مرتبط با نفت در کتاب «معمای فراوانی» نوشته است. این نوشته توسط جعفر خیرخواهان ترجمه و توسط نشر نی منتشر شده است. بخشهایی از این نوشته را میخوانید:
سانچو در حالی که شتابان میدوید تا مانع برخورد اسب و نیزه شکسته دن کیشوت با «غولها» شود فریاد زد: «مگر من به شما نگفتم که آنها آسیاب بادی هستند.!» اگر بنیانگذار اوپک، خوان پابلو پرس آلفونسو، امروز زنده بود شاید همین واژههای شخصیت مشهور کتاب سروانتس را تکرار میکرد. اگر چه پرس آلفونسو در موطن خویش، ونزوئلا، انسانی دوراندیش و عاطفی شناخته میشد، در درک تصاویر دروغینی که افت و خیز قیمت نفت ترسیم میکرد سالها جلوتر از زمان خود بود. سالها پیش در ۱۹۵۹ هنگامی که قیمت نفت افت شدیدی کرد و صادرکنندگان باور کردند به زودی با فاجعه روبهرو میشوند، او دولتهای بیمیل را قانع کرد که لحظه مناسب برای تشکیل سازمان تولیدکنندگان نفت فرارسیده است تا ارزش این منبع طبیعی را حفظ کنند. اندیشه وی با موفقیت حیرتآور اوپک در دههای بعدتر به بار نشست. اما در ۱۹۷۶- در خلال سرخوشی دیوانهوار صادرکنندگان نفت بر سر یکی از بزرگترین رونقهای کالایی در تاریخ - دیدگاه وی یک بار دیگر با عرف رایج تفاوت داشت. هشدار داد: «به ما نگاه کنید. ما دچار بحران هستیم... ما از سوءهاضمه داریم میمیریم» (مصاحبه، کاراکاس، تابستان ۱۹۷۶).
پرس آلفونسو این بار هم ثابت کرد که حق با اوست، همان طور که غولهای دنکیشوت خیالی بودند. در اواسط دهه ۱۹۸۰ به نظر میرسید توسعه موفقیتآمیز مبتنی بر نفت نیز توهمی بیش نبوده است. خوشبینی که با تکانههای قیمتی ۷۴-۱۹۷۳ و ۱۹۸۰ به وجود آمد زمانی به بدبینی تبدیل شد که صادرکنندگان نفت ناامیدانه تلاش میکردند تا معضلات سیاسی و اقتصادی را که به واسطه هزینههای بالا رونده، قیمتهای در حال نزول نفت و جلوههایی از بیماری هلندی ایجاد شده بود حل کنند. حس غالب را میتوان در بررسی بانک جهانی در ۱۹۸۴ مشاهده کردکه نتیجه گرفت «هدف عمومی (کشورهای صادرکننده نفت) برای رسیدن به توسعه غیرنفتی خود اتکا بسیار دور از دسترس دیده میشود» (گلب ۱۹۸۴، ۴۳). شاید بدبینانهترین ارزیابی از این وضعیت را یکی از دولتمردان اوپک بر زبان آورد که گفت: تاریخ نشان خواهد داد کشورهای صادرکننده نفت «از کشف و بهرهبرداری منابع نفتی خود کمترین منفعت را بردند یا اینکه بیشتر منافعش را از دست دادند» (عتیقه ۱۹۸۴ الف، ۷) در حالی که زمان کافی برای چنین اظهارنظر محکمی، خصوصا با توجه به دادههای ناکافی درباره تاثیر برنامههای عمرانی درازمدت، فرا نرسیده است، اکثر ناظران اکنون معتقدند چشمانداز میانمدت اکثر ملتهای نفتی نویدبخش نیست.
چرا رونق نفتی با چنین سرعتی به رکود بدل شد؟ این نتیجه بالاخص هنگامی حیرتآور است که عظمت آن رونق را ببینیم. ثروت انتقال یافته از کشورهای واردکننده نفت به کشورهای صادرکننده نفت در ۱۹۷۳ و دوباره در ۱۹۸۰ درآمدهایی نصیبشان کرد که از درآمد در اختیار آنها در کل یک قرن قبل بیشتر بود.
با این حال، منافع واقعی عاید شده با اندازه این انتقال ثروت ارتباطی نداشت. صرفنظر از این که آیا تجربه این کشورها شباهتی با غولهای خیالی دنکیشوت یا افسانه باستانی شاه میداس یا رونقهای کالایی گذشته داشت یا خیر، نتایج یکسان هستند: هجوم یکباره و ناگهانی ثروتی عظیم همیشه به «خیر و صلاح» نیست. در حقیقت، همانطور که نظریهپردازان بیماری هلندی اشاره کردهاند، منابع ارزی که بسیار خواهان و طرفدار داشت به جای آنکه موهبت الهی باشد، به آسانی به نفرین الهی تبدیل میشود. حکایت زیر از کشورهای صادرکننده نفت پس از رونقهای ۱۹۷۳ و ۱۹۸۰ به روشنی عملکرد ناامیدکننده آنها را به شکل یک گروه و نیز شباهت شگفتآور واکنش کلی هر ملت بدون ملاحظه موقعیت جغرافیایی، فرهنگ یا نوع دولت را نشان میدهد. برای اثبات اینکه این نتایج حتی پیش از نزول قیمتهای نفت پدید آمد، انگشت تاکید را بر رونق ۱۹۷۳ میگذارم که نخستین و مهمترین تکانه برای این
کشورها بود.
اما آمارهای ارائه شده نشانهای به ما نمیدهد تا بفهمیم چرا در وهله اول بیماری هلندی اتفاق افتاد: چرا همه صادرکنندگان نفت مخارج عمومی را به نحو بیسابقهای چنان افزایش دادند که محکوم به گرفتار شدن به چنین بیماری شوند؟ برای بررسی این قضیه، فصل حاضر همچنین گریزی به اسپانیای قرن شانزدهم میزند، موردی که شباهتهای حیرتآور در محیطی متفاوت دارد. این تشبیه تاریخی میخواهد نشان دهد چگونه چارچوبهای تصمیمگیری با رانت منابع قابل بازسازی است و بنابراین مبنای ارزشمندی برای تبیین رفتار نهادی دولتها در شرایط رونق به وجود میآورد.
مروری کلی بر «اثر رونق»
درآمد بادآورده عظیم در ۷۴-۱۹۷۳ کشورهای صادرکننده نفت را شگفتزده کرد. در دهه ۱۹۶۰ قیمتها اندکی کاهش پیدا کرد و ثابت شد، سپس قیمتها در ۷۴-۱۹۷۳ چهاربرابر شد و در ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ آرامآرام افزایش یافت تا اینکه مجددا در ۸۱-۱۹۷۹ دوبرابر شد و این بار به اوج خود یعنی ۵/۳۲دلار در هر بشکه رسید.
قیمتها در بازار نقدی حتی به ۴۰دلار در بشکه افزایش یافت این حادثه یکی از قابل توجهترین انتقالهای منابع بینالمللی طی تاریخ بود. ثروتی ناگهانی، عظیم و غیرمنتظره. با هر معیاری که بنگریم تاثیر این تکانه بیرونی استثنایی بود. تقریبا یکشبه اقتصاد و دولت کشورهای صادرکننده را متحول ساخت.
ارسال نظر