تاریخ جهان
برآمدن دنیایی دوقطبی و بحران-۱۲
در حقیقت، بریتانیا هم در داخل و هم در خارج کشور مالک ثروتهایی عظیم بود، گواینکه خزانهداری آن کشور در طول دو دهه پیش از ۱۹۱۴، یعنی هنگامی که تکنولوژی جدید قیمت تمام شده هر کشتی جنگی را دو برابر کرده بود، سخت تحت فشار قرار داشت.
سرمایهگذاری بزرگ انگلیس در جهان
در حقیقت، بریتانیا هم در داخل و هم در خارج کشور مالک ثروتهایی عظیم بود، گواینکه خزانهداری آن کشور در طول دو دهه پیش از ۱۹۱۴، یعنی هنگامی که تکنولوژی جدید قیمت تمام شده هر کشتی جنگی را دو برابر کرده بود، سخت تحت فشار قرار داشت. به علاوه، افزایش عده رایدهندگان برای نخستین بار هزینههای «اجتماعی» قابل توجهی را به دنبال داشت. با این حال، اگر پرداختهایی که برای «توپ و کره» به عمل میآمد، به طور مطلق نگرانکننده به نظر میرسید، بدان علت بود که دولت شبگرد تا آن زمان چیز زیادی از درآمد مردم را به صورت مالیات برای خود برنداشته بود و فقط بخش ناچیزی از درآمد ملی را برای مقاصد حکومتی خرج میکرد. حتی در ۱۹۱۳، کل هزینههای محلی و مرکزی دولت فقط ۳/۱۲درصد تولید ناخالص ملی بود. بنابراین، با آنکه بریتانیا پیش از ۱۹۱۴ یکی از سنگینترین هزینههای دفاعی را داشت، در عمل میتوانست سهم کمتری از درآمد ملی خود را (نسبت به دیگر قدرتهای بزرگ اروپایی) به این امر اختصاص دهد. و اگرچه امپریالیستهای بسیار متعصب مایل بودند که از قدر و منزلت توان مالی بریتانیا، در برابر توان صنعتی، بکاهند، سرمایهگذاری این کشور در ماورای بحار در آن زمان به رقم حیرتانگیز ۵/۱۹میلیارد دلار، یعنی معادل ۴۳درصد کل سرمایهگذاریهای خارجی در سراسر جهان میرسید و این خود منبعی مسلم برای ثروت ملی بود. بیتردید، اگر نیاز میافتاد، بریتانیا حتی میتوانست از عهده تامین منابع مالی جنگی وسیع و پرهزینه هم برآید. چیز تردیدآمیز این بود که آیا بریتانیا، اگر مجبور شود بخش پیوسته افزونتری از منابع ملی خود را به تسلیحات و به جنگ نوگونه صنعتی شده اختصاص دهد، باز هم خواهد توانست فرهنگ سیاسی لیبرالی خود را حفظ کند- یعنی فرهنگ سیاسی مبتنی بر تجارت آزاد، هزینههای دولتی ناچیز، فقدان نظام وظیفه و تکیه اصلی بر نیروی دریایی. اما در هر حال، انکارناپذیر بود که کیسه پول آن دولت از ژرفایی کافی برخوردار است.
بعضی عوامل دیگر نیز موجب تقویت موضع بریتانیا در جمع قدرتهای بزرگ میشد. با آنکه در عصر راههای آهن استراتژیکی و ارتشهای انبوه، دفاع از مرزهای رو به خشکی امپراتوری روزبهروز مشکلتر میشد و امنیت جغرافیایی-سیاسی مناطقی همچون هند و دیگر مستملکات بیش از پیش به خطر میافتاد، موقعیت جزیرهای بریتانیا هنوز هم، مثل همیشه امتیاز بزرگی محسوب میشد، چون به مردم آن کشور اجازه میداد که فارغ از بیموهراس حمله ناگهانی ارتشهای همسایه به فعالیتهای خود مشغول باشند و در ضمن، به دولت هم امکان میداد که بیشترین کوششهای خود را بر توسعه و تجهیز نیروی دریایی متمرکز سازد. همین موقعیت جزیرهای به دولتمردان نیز اجازه میداد که با آزادی عمل بیشتری نسبت به همتایان قارهای خود، با مسائلی همچون جنگ و صلح روبهرو شوند.
علاوهبر این، اگرچه تملک امپراتوری استعماری گستردهای که دفاع از آن مشکل بود، مسائل استراتژیکی فراوانی دربرداشت، مزایای نظامی، ایستگاههای سوختگیری (زغالسنگ) و پایگاههای دریایی، استراتژیکی قابلملاحظهای هم به بار میآورد. شبکه وسیع پادگانهایی که همگی به سهولت از طرف دریا قابلتقویت بودند، بریتانیا را به هنگام بروز هرگونه کشمکش با قدرتهای اروپایی در خارج از قاره در موقعیتی بس نیرومند قرار میدادند. درست به همانگونه که بریتانیا میتوانست به مستملکات خود کمک برساند، آنها نیز (بهخصوص هند و دومینیونهای خودمختار) میتوانستند قدرت امپراتوری را با گسیل داشتن سپاه، کشتی، مواد خام و پول تقویت کنند و این عصری بود که سیاستمداران وایتهال با حداکثر دقت به خویشان و بستگان خود در سرزمینهای ماورای بحار میآموختند که بیش از پیش به «دفاع سازمانیافته» از امپراتوری روی بیاورند و سرانجام احتجاجات ریشخندآمیزی از این نوع هم وجود داشت که چون قدرت و نفوذ بریتانیا در زمانهای گذشته بیاندازه توسعهیافته است، اینک آنقدر نواحی ضربهگیر و مناطق کمتر حیاتی در اختیار دارد که بتواند، بهخصوص در حوزههای موسوم به «امپراتوری غیررسمی»، تن به بعضی سازشها بدهد.
البته، در بیشتر سخنسراییهای همگانی و آشکار امپریالیسم بریتانیا اشارهای دیده نمیشود که دال بر امتیاز دادن یا پس نشستن باشد. اما ارزیابی دقیق اولویتهای استراتژیکی بریتانیا - که نظام مشاوره متقابل بین دستگاههای اداری مختلف و تصمیمگیری در هیاتدولت، آن را امکانپذیر میساختند - همه ساله ادامه مییافت، به این نحو که هر مساله در متن تعهدات جهانی کشور مورد بررسی دقیق قرار میگرفت و از سیاست سازش یا سرسختی یکی برگزیده میشد. به این ترتیب، از آنجا که جنگ بین انگلستان و آمریکا از نظر اقتصادی مصیبتبار، از نظر سیاسی نفوذ مردم و از نظر استراتژیکی بسیار دشوار میبود، درستتر آن مینمود که بریتانیا در مواردی همچون ماجرای ونزوئلا، کانال [پاناما]، مرز آلاسکا و مانند اینها امتیاز بدهند.
برعکس، هنگامی که بریتانیا طی دهه ۱۸۹۰ تصمیم میگیرد که در مورد مستعمرات آفریقای غربی، جنوب شرقی آسیا و جزایر اقیانوس آرام با فرانسه چانه بزند، سرسختانه میکوشد تا دستاوردهای خود را در دره نیل حفظ کند. یک دهه بعد انگلستان کوشید تا تعارض انگلستان - آلمان را فرونشاند (با پیشنهاد کردن موافقتنامههایی درباره نسبتهای ناوگان جنگی، مستعمرات پرتغال و راهآهن بغداد)، ولی شک و تردیدهایش هنوز آنقدر برطرف نشده بود که بتواند به آلمان وعده بدهد که در صورت بروز جنگ جدیدی در خاک اصلی اروپا بریتانیا بیطرف خواهد ماند.
ارسال نظر