تاریخ جهان -برآمدن دنیایی دوقطبی و بحران-۷
فرانسه در حسرت رشد آلمان
یکی دیگر از محدودیتهای داخلی و آشکار قدرت فرانسه وضع اقتصادی آن کشور بود. در اینجا با موضوع بغرنجی سروکار داریم که بر اثر علاقه تاریخنگاران اقتصادی به شاخصهای گوناگون، پیچیدهتر هم شده است. از دیدگاهی مثبت: این دوره شاهد توسعه پردامنهای در موسسه بانکی و مالی علاقهمند به سرمایهگذاری در صنایع و اعطای وامهای خارجی بود. صنایع ذوبآهن و فولادسازی نوسازی شد و کارخانههای بزرگ جدید، بهخصوص در منطقه معدنی لورن، برپا گشت. در حوزههای استخراج زغالسنگ در شمال فرانسه منظره زشت و آشنای جامعه صنعتی پدیدار شد. جهشهای بزرگی در زمینه مهندسی و صنایع جدیدتر انجام گرفت. فرانسه دارای نوآوری و سازندگان خاص خود بود که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در زمینههایی همچون فولادسازی، مهندسی، اتومبیلسازی و هواپیماسازی پیشاپیش دیگران میتاختند. موسسههایی مانند اشنایدر، پژو، میشلن و رنو پیشگام بودند.
پیش از آنکه روشهای تولید انبوه هنری فورد ۵۷ معمول گردد، فرانسه سرآمد تولیدکنندگان اتومبیل در جهان بود. طی دهه ۱۸۸۰، جهش دیگری در فرانسه برای گسترش راهآهن صورت گرفت که همراه با بهبود شبکههای تلگراف و پست و راههای آبی درونمرزی، روند به وجود آمدن بازار ملی را سرعت بخشید. کشاورزی از تعرفه حمایتی ملینه (۱۸۹۲) سود برمیگرفت و تاکید بر تولید با کیفیت عالی، به منظور کسب حداکثر ارزش افزوده سرانه، همچنان به قوت خود باقی بود. با توجه به این شاخصهای توسعه مطلق اقتصادی و افزایش ناچیز جمعیت فرانسه در این دههها، میزان تولید آن کشور در قیاس با جمعیت - مثلا، نرخهای رشد سرانه، ارزش سرانه صادرات و جز اینها - بسیار چشمگیر به نظر میرسد.
سرانجام از ذکر این نکته نباید غافل ماند که فرانسه از نظر سرمایه متحرک بینهایت غنی بوده و همین امر، میتوانست همچون افزاری در خدمت منافع دیپلماسی و استراتژی آن کشور مورد استفاده قرار گیرد (و به طور منظم هم میگرفت). چشمگیرترین نمونه این امر را میتوان در پرداخت بسیار سریع غرامت جنگ ۱۸۷۱ به آلمان مشاهده کرد که براساس محاسبات سراسر اشتباه بیسمارک، میبایست نیروی فرانسه را تا چندین سال تحلیل ببرد. اما در دوره بعد، سرمایه فرانسه به سوی کشورهای گوناگون در اروپا و خارج از اروپا نیز سرازیر شد. در سال ۱۹۱۴، سرمایهگذاریهای خارجی فرانسه به ۹میلیارد دلار رسید و بلافاصله بعد از بریتانیا قرار میگرفت. این سرمایهگذاریها در عین حال که به صنعتی شدن بخشهای قابلتوجهی از اروپا، از جمله اسپانیا و ایتالیا کمک میکرد، منافع سیاسی و دیپلماتیک فراوانی هم برای خود فرانسه به بار میآورد. جدایی کند ایتالیا از «اتحاد مثلث» در زمان چرخش قرن، ملازم اگر نگوییم کاملا معلول، نیاز ایتالیا به سرمایه بود. وامهای فرانسوی - روسی به چین در ازای مجوز ایجاد راهآهن و دیگر امتیازات، تقریبا همیشه در پاریس گردآوری میشد و با واسطه قیف سنپطرزبورگ به دست چینیها میرسید.
سرمایهگذاریهای انبوه فرانسه در ترکیه و بالکان - که آلمانیهای ناکام هرگز نتوانستند پیش از ۱۹۱۴ با آن رقابت کنند - امتیازی به فرانسویان بخشید که نه فقط در زمینههای سیاسی - فرهنگی، بلکه همچنین برای انعقاد قراردادهای فروش جنگافزارهای فرانسوی، به جای تسلیحات آلمانی، مورد بهرهبرداری قرار گرفت. مهمتر از همه این بود که فرانسه برای توسعه صنعتی و نوسازی متحد خود، روسیه، نیز پول میریخت و این روند که از سال ۱۸۸۸ در بازار پولی پاریس آغاز شد تا پیشنهاد حساس قرضه ۵۰۰میلیون فرانکی در سال ۱۹۱۳ ادامه داشت. این پیشنهاد قرضه مشروط بر آن بود که شبکه راهآهن استراتژیکی روسیه در ایالتهای لهستان بسیار گسترش یابد، به طوری که بتوان «جادهصافکن روسی» را با سرعت هرچه تمامتر برای در هم کوبیدن آلمان بسیج کرد. این نمونه روشن به خوبی نشان میداد که فرانسه چگونه از تواناییهای مالی خود برای تحکیم و پیشبرد قدرت استراتژیکی خویش استفاده میکرد (هرچند از طنز روزگار، هر اندازه ماشین نظامی روسیه کارآیی بیشتری پیدا میکرد، آلمانیها بیشتر به فکر میافتادند که به سرعت ضربه کوبندهای بر فرانسه وارد آورند.)
ولی باز هم، همین که دادههای اقتصادی تطبیقی پیش کشیده شود، این تصویر مثبتی که از رشد فرانسه ترسیم کردیم محو میشود. با آنکه فرانسه بیگمان سرمایهگذار گشادهدستی در خارج از کشور بود، شواهد چندان گویایی در دست نیست تا نشان دهد که این سرمایهگذاریهای خارجی نتایج بهینهای، چه از نظر سود حاصل از آنها و چه از نظر دریافت سفارشهای خارجی برای محصولات فرانسوی، به بار آوردهاند. در بیشتر بازارهای خارجی، حتی در روسیه، بازرگانان آلمانی معمولا بیشترین سهم واردات آنها را به خود اختصاص میدادند.
در همان اوایل دهه ۱۸۸۰، سهم آلمان در صادرات صنعتی اروپا بر سهم فرانسه پیشی گرفته و در ۱۹۱۱ به دو برابر آن رسیده بود. ولی این امر بازتاب واقعیت هولناک دیگری هم بود -این واقعیت که اقتصاد فرانسه پس از آسیب دیدن از رقابت صنعتی شدید بریتانیا در یک یا دو نسل گذشته، اینک از ظهور غول صنعتی آلمان آسیب میدید. به جز چند استثنای حقیقتا نادر، مانند صنعت اتومبیلسازی، آمارهای تطبیقی برتری صنایع آلمان را در موارد مختلف نشان میدهد. در آستانه جنگ جهانی اول، کل ظرفیت صنعتی فرانسه فقط در حدود ۴۰درصد ظرفیت صنعتی آلمان بود، تولید فولادش اندکی بیشتر از یک ششم و تولید زغالسنگش تقریبا یک هفتم. به همین سان، به رغم همه ادعاها درباره پیشرفتهای صنایع شیمیایی فرانسه، بازار این کشور سخت متکی به واردات از آلمان بود.
ارسال نظر