تاریخ علم -اندیشمندان مسلمان و تاریخ علم اقتصاد -۵
دانشمندان مسلمان کسب ثروت را تحسین میکردند
از قرن نهم میلادی به بعد، اندیشمندان بسیاری از قبیل حکما و فقهای اسلامی و نیز فیلسوفان و نویسندگان سیاستنامهها به نویسندگان متقدم پیوستند،...
مترجم: جعفر خیرخواهان
از قرن نهم میلادی به بعد، اندیشمندان بسیاری از قبیل حکما و فقهای اسلامی و نیز فیلسوفان و نویسندگان سیاستنامهها به نویسندگان متقدم پیوستند،... البته همچنین گاهی نویسندگان به آنها میپیوستند که هیچ تناسبی با هرکدام از این دستهبندیها نداشتند از قبیل ابوریحان بیرونی (متولد ۹۷۳) دانشمند و نویسنده ایرانی، الدمشقی تاجر سوری قرن دوازدهم، یا ابنخلدون تاریخنگار و نظریهپرداز اجتماعی آفریقای شمالی. در بین حکما یا فقهایی که به توسعه اندیشه اقتصادی کمک کردند، میتوان اینها را شامل کرد: غزالی (۱۱۱۱- ۱۰۵۸)، الماوردی (۱۱۵۸-۱۰۷۵)، ابن تیمیه (۱۳۲۸-۱۲۶۳) و المقریظی. در بین فیلسوفان بسیاری که نقش و سهم داشتند میتوان فارابی
(۹۵۰ - ۸۷۳)، ابن سینا (۱۰۳۷- ۹۸۰)، ابنمسکوی (متولد ۱۰۳۰)، خواجه نصیر طوسی (۷۴-۱۰۲۱)، اسعد دوانی (متولد ۱۴۴۴) و بسیاری دیگر را نام برد. پس از اینکه ابن مقفع یک چند کتاب اندرزنامه را ترجمه کرد و دوتا از نخستین سیاستنامههای اسلامی را نوشت، اندیشمندان مسلمان مختلفی با زبانهای گوناگون، سیاستنامههای زیادی برای شاهان نوشتند. این آثار که به تدبیر و اصلاح مملکت میپرداختند پندها و سخنان حکیمانه فارسی (و بنابراین زرتشتی) قبل از اسلام را که ماهیت موعظه اخلاقی و آموزنده داشتند به حالت اسلامی در میآوردند و استفاده منصفانهای از مثالهای شاهان ایرانی ساسانی، همچنین خلفای عربی (یعنی اسلامی)، اولیای صوفی و دانایان فارسی میکردند. اینها شامل تعداد زیادی مفاهیم اقتصادی میشد. جالب است که نوشتههای ایرانی قبل از اسلام به سیاستنامهها راه پیدا کرد که بر حکمای ایرانی و غیرایرانی نیز تاثیر گذاشتند. یک نمونه، نصیحه الملوک نوشته ابوحامد غزالی است. یاسین اسعد در کتاب «نقدی بر منشاء اقتصاد اسلامی» (۱۹۹۵) درباره الماوردی از متکلمان عرب بحث میکند که آثارش تحت تاثیر منابع ایرانی قبل از اسلام بود.اندیشمندان مسلمان پس از دو و نیم قرن از تاریخ اسلام، با کمال تعجب بحثهای مفصلی از موضوعات مختلف اقتصادی ارائه میدهند. نمونههایی از این مباحث را در ادامه آوردهایم
۵-۱ ثروت، فقر و مالاندوزی
نویسندگان مسلمان در قرون وسطی برخلاف همتایان اروپایی خود، فعالیت اقتصادی و انباشت ثروت را تحسین میکردند و انسانها را موجوداتی زیاده طلب نگریسته و فقر را تحقیر میکردند. کیکاوس در قابوسنامه این نصیحت را به فرزند خویش میکند: «پسرم، نسبت به کسب ثروت بیتفاوت نباش. اطمینان حاصل کن که هر چه بهدست میآوری بهترین کیفیت را داشته باشد و حتما لذت و خوشی عایدت سازد.» به نظر خواجه نصیر طوسی «انسان عاقل نباید از ذخیرهسازی آذوقه و مال و منال غافل باشد.» طبق نظر امام غزالی «انسان، عاشق گردآوری ثروت و تملک همه نوع اموال است. اگر او دو همیان طلا داشته باشد خواهان داشتن سومی است.» در احیاءالعلوم. به اعتقاد کیکاوس «باید بفهمید که عوام الناس از ثروتمندان بدون ملاحظه علاقه شخصی به آنها، تاثیر میپذیرند و از فقرا متنفر هستند، حتی وقتی منافعشان به خطر میافتد. علت اینست که فقر بدترین شرارت انسانی بوده و هر شایستگی که به ثروتمندان اعتبار میبخشد، نشانه خواری و خفت فقرا است.» کیکاوس مثل یک طرفدار نفع شخصی، به طریق سنت آداماسمیتی مینویسد: «و هرگز در هیچ چیزی نفع شخصی خود را فراموش نکن- که در غیر اینصورت زیادی حماقت کردی.» یا براساس نظر ابن مسکویه فیلسوف «طلبکار میل به تندرستی بدهکار دارد تا پول خود را از او بگیرد نه اینکه چون عشق و علاقهای به وی دارد. از طرف دیگر بدهکار دلبستگی زیادی به طلبکار ندارد.»
۵-۲ تقسیم کار
مسلمانان مختلف در قرون وسطی، تقسیم کار و منافع آن در فرآیند اقتصادی را بحث میکردند. در بین آنها کیکاوس، غزالی و فلاسفه و علمای اخلاق فارابی، ابن سینا، ابن مسکویه، خواجهنصیر طوسی و دوانی هستند. بحثهایی که این ادیبان از تقسیم کار ارائه کردند بسیار پیچیدهتر از مباحث یونانیها بوده و شامل تقسیم کار درون خانواده، درون جامعه (یعنی تقسیم کار اجتماعی)، درون کارگاه (تولیدی یا فنی) و در بین ملتها میشد. در حالی که اعتقاد بر ایناست که نخستینبار توماس هاگسکین (۱۸۶۹-۱۷۸۷) در سال ۱۸۲۹ تقسیم کار در خانوار را بهکار برد، اما ایرانیان مسلمان مثل ابن سینا و نصیر طوسی چندین قرن زودتر آن را بکار بردند. همه این نویسندگان تقسیم کار اجتماعی را بحث کردند و فارابی، غزالی و کیکاوس به حوزه بینالمللی تعمیم دادند. به نظر فارابی، هر جامعهای ناقص است، چون فاقد همه منابع ضروری است. جامعه کامل فقط در صورتی قابل دست یافتن است که تجارت در سطوح داخلی، منطقهای و بینالمللی انجام شود. همین نظر را کیکاوس در قابوسنامه ابراز میدارد: «به نفع ساکنان غرب است که ثروت شرق را وارد کنند و به نفع ساکنان شرق که ثروت غرب را وارد کنند و با اینکار ابزارهای تمدن، جهانی میشوند. بنابراین، این دو اندیشمند قرون وسطی مثل آداماسمیت، تجارت بینالمللی را بازی برد- برد یا حاصل جمع مثبت میدیدند.» با اینکه نویسندگان مسلمان قرون وسطی، قبل از عصر صنعتیشدن مینوشتند کاربرد تقسیم کار به یک واحد تولیدی (از قبیل کارگاه) و مفید بودن آن را تا حد زیادی درک میکردند. با تشخیص اینکه «هزار کار باید صورت بگیرد قبل از اینکه کسی بخواهد یک لقمه نان را در دهانش بگذارد.» آنها میفهمیدند که مفید است وظایف مختلف به کارگران مختلف واگذار شود. غزالی استدلال میکرد که «شما باید بدانید گیاه و حیوان را نمیتوان همینطور که هستند خورد و هضم کرد. هر کدام نیاز به تغییرات، تمیز کردن، مخلوط کردن و پختن دارند قبل از اینکه مصرف شوند. برای مثال در مورد نان دقیقا تصور کنید چه تعداد کار باید انجام شود که فقط برخی را ذکر میکنیم و تعداد افرادی که این وظایف گوناگون را انجام میدهند تصور کنید.» که یادآور جملات آداماسمیت در کتاب ثروت ملل درباره تولید کت پشمی است که محصول کار مشترک چندین کارگر است.
ارسال نظر