کارتل ماشین‌های کشاورزی

قروض این کشورها به ارقام نجومی غیرقابل شمارش بالغ گشته و مشکلات اقتصادی به دنبال خود مشکلات سیاسی را فراهم آورده است. بدین ترتیب کارتل‌های چندملیتی فلزات، آلومینیوم و تولید لاستیک موفق شده‌اند توسعه و پیشرفت بسیاری از کشورها را برای سال‌های متمادی سد نمایند. نگاهی به سرمایه‌گذاری شرکت فولکس‌واگن و سیستم چپاولگری شرکت‌های مزبور در برزیل نمونه بارز و در عین حال، مرسوم در رابطه بین کارتل‌های چندملیتی و کشورهای عقب نگه‌داشته شده است.

شرکت فولکس‌واگن آلمان غربی تحت عنوان کمک به کشورهای به اصطلاح در حال رشد بین سال‌های ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۵ میلادی (۱۳۵۴-۱۳۴۴شمسی) در حدود ۵/۱۱۹میلیون دلار برای ایجاد کارخانه اتومبیل‌سازی (یا بهتر گفته شود مونتاژ) فولکس‌واگن برزیل به این کشور صادر کرد. در همین مدت ده‌سال این کارخانه مبلغ ۹/۳۵۱میلیون دلار سود داشته است (یعنی سه برابر بیشتر از سرمایه اصلی) از این سود کلان، فقط ۸/۷۲میلیون دلار در برزیل سرمایه‌گذاری مجدد کرده و بقیه آن یعنی ۱/۲۷۹میلیون دلار را تحت عناوین مختلف نظیر سود سهام، حق کارشناس، حق پروانه تاسیس و امثالهم از برزیل خارج کرده است. به عبارت دیگر کارخانه فولکس واگن آلمان فدرال در مدت ده‌سال بیش از ۳/۲ برابر آنچه در کارخانه شعبه برزیل خود سرمایه‌گذاری کرده از آن کشور سرمایه (به صورت ارز) خارج کرده است. محاسبه دقیق‌تری نشان می‌دهد که این سرمایه‌گذاری خارجی که کارتل‌های چندملیتی کوشش فراوان دارند تا آن را وسیله و عامل پیشرفت کشورهای به اصطلاح در حال رشد بدانند نه تنها موجب بهبود توازن پرداخت‌های خارجی برزیل نگشته، بلکه باعث شده که تجارت خارجی برزیل معامل ۶/۱۵۹میلیون دلار نیز از دست بدهد (۶/۱۵۹=۵/۱۱۹-۱/۲۷۹). این فرار سرمایه را نیز می‌توان از ارقام زیر به وضوح بیشتری مشاهده کرد. در حالی که قروض خارجی برزیل در سال ۱۹۶۸ میلادی (۱۳۴۷ شمسی) عبارت بود از ۹/۳میلیارد دلار (معادل ۵/۱۱درصد درآمد ناخالص ملی)، این رقم در سال ۱۹۷۷ میلادی (۱۳۵۶ شمسی) به ۳۰میلیارد دلار بالغ شد (۲۵درصد درآمد ناخالص ملی). بدین ترتیب دیده می‌شود که کارتل‌های چندملیتی با استفاده از سیستم‌های خود در چپاول کشورهای عقب‌ نگه‌داشته شده هر روز با سرعت بیشتری به پیش می‌تازند.

استفاده از ماشین‌های زراعی یکی از شرایط ازدیاد تولید است که خود به اقتصادی بودن مزارع کمک می‌کند و موجب توسعه کشاورزی می‌شود، به عنوان مثال زارعین آمریکای‌شمالی از ماشین‌های مدرن استفاده می‌کنند و در نتیجه بازده کاشت آنها بسیار زیاد و درآمد زارع بسیار بالا است. در کشورهای عقب‌ نگهداشته شده ماشین‌آلات زراعی به ندرت یا به طور ناقص مورد استفاده قرار می‌گیرند و هر دو حالت وابستگی به کارتل‌های ماشین‌های زراعی به طور مستمر و شدید وجود دارد. کارتل‌های مزبور در طی سالیان گذشته از توسعه و پیشرفت صنایع مربوط به تولید ماشین‌آلات کشاورزی در کشورهای به اصطلاح در حال توسعه جلوگیری کرده‌اند. به عنوان مثال چند شرکت عظیم، کنترل ماشین‌های زراعی را، در جهان امروزی در اختیار خود دارند. البته قرار و مدارهای موجود بین کارتل‌ها و شعبه‌های آنها را در سراسر دنیا، که بدون وسیله یک سیستم حاکمیت مطلق در زمینه کار خود به وجود آورده‌اند، نمی‌توان ثابت کرد.

وقتی در ۳۰ آوریل سال ۱۹۱۲ میلادی (۱۲۹۱شمسی) «شرکت بین‌المللی هاروست» به دادگاه کشیده شد قاضی نتوانست مدرکی علیه این کارتل ارائه دهد. شرکت‌ هاروست که در سال ۱۹۱۲ میلادی در حدود ۸۰ تا ۹۰درصد بازار ماشین‌های درو را در ایالات‌متحده آمریکا در اختیار داشت، حتی از سال ۱۸۹۰ میلادی (۱۲۶۹ شمسی) زیر پوشش تشکیلات یک بانکدار آمریکایی به نام جی.پی.مورگان فعالیت می‌کرد. سرمایه اولیه این شرکت ۱۲۰میلیون دلار بود و از آن زمان تا به امروز شرکت هاروست به اتفاق مسی‌‌فرگوسن بازار ماشین‌های درو را تحت کنترل خود دارد. حتی شرکت‌های بزرگ اروپایی نظیر «کلاس» می‌بایستی در مقابل این غول‌های عظیم به سختی از خود دفاع کنند تا بتوانند به حیات خود ادامه دهند.

در سال ۱۹۷۳ میلادی (۱۳۵۲ شمسی) کنفرانس سازمان ملل در مورد توسعه تجارت، در ژنو تاکید کرد که بازار تراکتور نیز توسط تعداد معدودی کنترل می‌شود: چهار تولید‌کننده در سال ۱۹۶۶ میلادی (۱۳۴۵ شمسی) برابر ۶/۵۶درصد تمامی ساخت تراکتور غرب را در اختیار خود داشتند.

کمیته سلطنتی کانادا در امر ماشین‌آلات کشاورزی در ضمن تحقیقات خویش متوجه این نکته شد که شرکت‌های بزرگ قدرت خود را به طور سیستماتیک برای ایجاد تبعیض قیمت‌ها در کشورهای مختلف به کار می‌برند. به عنوان نمونه قیمت انواع تراکتور در انگلستان ۲۵ تا ۳۵درصد ارزان‌تر از آمریکای جنوبی است (هرچند این قیمت در انگلستان از بسیاری ازکشورهای دیگر ارزان‌تر است). این تفاوت قیمت به خصوص بین کشوری نظیر انگلستان و مثلا برزیل و آرژانتین نتایج و عواقب غیرقابل جبرانی را به دنبال دارد. سیستم کشاورزی انگلستان با مخارج بسیار کمتری مکانیزه می‌شود و بهای تمام‌شده محصولات کشاورزی ارزان‌تر است. زارع انگلیسی درآمد زیادتری دارد و در بازار بین‌المللی می‌تواند به رقابت بپردازد. در حالی که در مورد کشوری مانند آرژانتین قضیه برعکس است.