تاریخ علم -اندیشمندان مسلمان قرون وسطی و تاریخ علم اقتصاد -۱
ابطال شکاف بزرگ شومپتری
«هیچ دانشجوی تاریخ فرهنگ تمدن غرب نمیتواند ارزشهای قرون وسطی را در ذهن خویش بازسازی کند مگر اینکه آگاهی روشنی از اسلام داشته باشد.»
پیرس باتلر در کتاب «نشر قرن پانزدهم مولفان عرب با ترجمه لاتینی» (۱۹۳۳)
مترجم: جعفر خیرخواهان
«هیچ دانشجوی تاریخ فرهنگ تمدن غرب نمیتواند ارزشهای قرون وسطی را در ذهن خویش بازسازی کند مگر اینکه آگاهی روشنی از اسلام داشته باشد.»
پیرس باتلر در کتاب «نشر قرن پانزدهم مولفان عرب با ترجمه لاتینی» (۱۹۳۳) ۱ - مساله تز شکاف بزرگ
جوزف شومپتر در اثر به یادماندنی خود با عنوان «تاریخ تحلیل اقتصادی» (۱۹۵۴)، تز شکاف و فاصله تاریخی حدود پانصد ساله در تاریخ علم اقتصاد را پس از شروع آن در یونان باستان مطرح میسازد. به ادعای شومپتر درون این «شکاف تاریخی» که از افول تمدن یونان تا نوشتههای توماس آکوییناس طول میکشد «هیچ چیزی گفته، نوشته یا ممارست نشده بود که ارتباطی با علم اقتصاد داشته باشد.» زیرا به نظر شومپتر، قرنهای زیادی درون آن دوره، خالی و سفید است. شومپتر نویسنده کتاب تاریخ تحلیل اقتصادی، با تاکید بر آثار علمی توماس آکوییناس، که به نظر شومپتر در پایان دادن به آن پانصد سال «گسستگی تاریخی» مؤثر بوده است، مینویسد: «تا جایی که به بحث ما مربوط میشود امکان جهش از روی این۵۰۰ سال را داریم تا به آغاز دوره قدیس توماس آکوییناس (۷۴-۱۲۲۵) برسیم که رساله حکمت الهی وی در تاریخ اندیشهها، شبیه سرمناره جنوب غربی کلیسای جامع شارتر در تاریخ معماری است.» به نظر شومپتر، آنچه قرن سیزدهم میلادی را از قرون دوازده، یازده و پیشتر متفاوت میسازد انقلابی بود که به واسطه پیدایش آکوییناس و نهضت فکری مدرسی در اندیشه حکمت و فلسفه رخ داد. شومپتر ادعا میکند این انقلاب دو علت داشت: کشف دوباره نوشتههای ارسطو، و آنچه او دستاوردهای برجسته سنت توماس آکوییناس مینامد. شومپتر در تلاش برای بیاهمیت کردن علت اولی مینویسد: «خواننده مشاهده خواهد کرد که من به بازیابی نوشتههای ارسطو، همان نقش و علت اصلی تحولات قرن سیزدهم را نسبت نمیدهم.» هوادارای از تز شکاف بزرگ شومپتری به هیچ وجه محدود به کتاب ۱۹۵۴ شومپتر نشده بود. آنطور که نویسندگان اسلامی مثل میرآخور، غضنفر، اصلاحی و دیگران ثابت کردهاند این تز، که سهم و نقش اندیشمندان صدراسلام را (دستکم تا همین اواخر) نادیده میگیرد، «عمیقا ریشهدار» بوده است و همانطور که در کتاب ویلیام اشلی «مقدمهای به تاریخ اقتصادی انگلیس» در (۱۹۸۸) آشکار است بخشی از سنت پذیرفته شده در بین تاریخنگاران اندیشه اقتصادی شده است. هرچند این تز در کتاب تاریخ تحلیل اقتصادی شومپتر صریحتر و احتمالا با قوت بیشتر بیان شده است، اما آن در قرن نوزدهم کاملا تثبیت گشته بود. حتی جاکوب واینر که مارک بلاگ وی را بزرگترین تاریخدان اندیشه اقتصادی که تاکنون وجود داشته است نامید، قاطعانه تز شکاف را میپذیرد. در واقع، واینر در مقالهای که به معرفی و نقد کتاب شومپتر اختصاص دارد، به راحتی «شکاف» را پذیرفته و ادعای شومپتر را همردیف کردن با «هر نویسندهای که نقش چشمگیری در بسط تئوری اقتصادی داشت» به رسمیت میشناسد. به هر دلیلی، واینر نیز مثل شومپتر، نقش اسلام را در علم اقتصاد طی قرون سفید و خالی نادیده میگیرد. البته همین را میتوان درباره متون تاریخ اندیشه اقتصادی دست کم تا همین اواخر گفت.
تز شکاف بزرگ شومپتری مسالهدار است، زیرا در این قرون به اصطلاح«سفید»، گسستگی تاریخی وجود نداشته است؛ قطعا این ادعا درست نیست که «قرنهای بسیاری در آن دوره سفید بوده است.» بهعلاوه انقلاب توماسی که شومپتر سعی در القای آن دارد میکند واکنشی به نفوذ یونانی- اسلامی در غرب لاتینی و نیز تاثیری که از آنها پذیرفته بوده است.با وجود تفکیکهایی جوهری و عرضی کارل پولانی در علم اقتصاد، یک واقعیت این است که بسیاری از تمدنهای غیراروپایی، نقش و سهمی برجسته در توسعه علم اقتصاد طی این قرنهای «سفید» داشتهاند. این خصوصا درباره اندیشمندان صدر اسلام- حکما، فقها، فیلسوفان با پشتوانه فلسفه یونان، و نویسندگان سیاستنامه و اندرزنامه (یا آیینه شاهان) به زبان فارسی برای پادشاهان- صادق است. این نویسندگان- که خردگرایی یونانی، حس واقعگرایی و عملگرایی مشخصه سیاستنامههای با منشاء ایرانی، تعالیم این جهانی و مادی اسلام، و نهاد اقتصادی «نوگرایانه» حاضر در جامعه اسلامی قرون وسطی را بازتاب میدادند- تئوریهایی نزدیکتر به مفاهیم اقتصادی قرون اخیرتر نسبت به زمان یونانیها یا مسیحیت لاتین ماقبل مدرن بوجود آوردند. البته اینها قبل از اینکه علم اقتصاد یک رشته دانشگاهی مستقل بشود، رخ داد. نکته دیگری که شومپتر و سایر تاریخدانان اقتصادی نادیده میگیرند، اینکه مسلمانان قرون وسطی بر نظرات اقتصادی نهضت مدرسی مسیحیت و توماس آکوییناس نیز نفوذ گذاشتند. بهعلاوه نفوذ تمدن اسلامی بر علم اقتصاد حتی به قرنهای فراتر از عصر توماس آکوییناس گسترش یافته است.جالب است که نهضت مدرسی لاتین، در ابتدا دین اسلام و آثار فلسفی مسلمانان را تهدیدی به اصول اعتقادی مسیحیت میدید و شاهد آن بیش از دویست سند محکومیت است که اسقف وقت پاریس به عنوان بدعتهای ابنرشد منتشر ساخت. ترجمههای بیشماری در قرون یازده، دوازده و سیزدهم از کارهای فیلسوفان مسلمان و یونانی به زبان لاتین انجام شد که بسیار متفاوت از عقاید مسیحیت بودند و در کلام ویل دورانت «آنها تهدیدی بودند که خطر به کلی نابود کردن مسیحیت وجود داشت مگر اینکه مسیحیت بتواند یک ضدفلسفه بسازد. آکوییناس برای غلبه بر این ترس، نظرات غزالی الهیدان برجسته مسلمان (فارسیزبان) قرون وسطی را بسط داد. غزالی برای نوشتن کتاب «تهافت الفلاسفه» (به معنای پریشانگویی یا تناقضگویی فلاسفه)، علم، فلسفه و منطق را در موضعی پستتر از دین و حکمت قرار داد. طبق نظر میرز، نهضت مدرسی این نظر غزالی را پذیرفت و آن را ویژگی بسیاری از کارهای فلسفه خویش ساختند. آثار غزالی و سایر اندیشمندان برجسته مسلمان قبل از سال ۱۱۵۰ به زبان لاتین ترجمه شده بوده است.»
ارسال نظر