تاریخ نفت -میزگرد: از ملی شدن نفت تا کودتا- بخش پایانی
دکتر فاطمی و خوشبینیهای او
آخرین بخش از میزگرد ملی شدن نفت تا کودتا که امروز میخوانید، متنی است که موسسه مطالعات سیاسی روی سایت خود قرار داده بود. در این بخش دیدگاه دکتر نراقی را درباره دیدگاه دکتر فاطمی به مصدق میخوانید. دولت که کارگزار مردم و پاسخگو است باید بتواند این قانون اساسی را با عنوان سندی زنده و پویا حفظ کند. در این صورت، حکومت قانون، دموکراسی، حقوق بشر و آزادیهای اساسی که در هم تنیدهاند یکدیگر را تکمیل میکنند؛ در غیر این صورت و در موقعیتهای استثنایی و بحرانی خاصیت خود را از دست میدهند. اگر شما قانون اساسی فرانسه، ایتالیا و آلمان را مطالعه بفرمایید، متوجه میشوید که در زمان جنگ و بروز بحرانها این مجالس هم اختیارات بیشتری را به رییس کشور، رییسجمهور یا نخستوزیر تفویض کردهاند؛ چون در موقعیتهای بحرانی، موضوع ضرورتهای فوری و فوتی مطرح است. حرکتهای انقلابی از Force (قوای قهریه) لازم برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند و این در همه دنیا معمول است. در موقعیتی که دولت ایران مشکلات اقتصادی داشت و تحریم شده بود، دکتر مصدق چارهای نداشت جز اینکه دست به انتشار اسکناس بزند. مسائل اقتصادی در اوضاع بحرانی جنبه روانی پیدا میکند و اگر آشکار میشد که اسکناس بدون پشتوانه چاپ شده، اصلا نظام اقتصادی کشور به هم میخورد. ما باید در مورد هر عملی قضاوت خود را متناسب با اوضاع و احوال آن زمان ارزیابی کنیم. بنابراین، تصور میکنم در آن موقعیت، دکتر مصدق چارهای نداشت چون پاسخگو بود و بالاخره میبایست تصمیم بگیرد ولو آنکه دوستانش هم با بعضی از خط مشیهای او مخالف باشند. البته او باور داشت که خودش صحیح فکر میکند؛ ولی فراموش نکنیم که این موضوع برای هر مسوول دیگری هم وجود دارد. وقتی که بیسمارک به قدرت رسید، چون احساس میکرد در مقابل مردم آلمان و آینده این کشور مسوولیتی دارد، مجبور شد در مقابل حتی طبقه خودش - یونکرسها - موضع بگیرد و قوانینی وضع کرد که در آن تاریخ خلاف مصالح آنها بود؛ قوانینی که سوسیال دموکراتها جزو آرمانهای جزمی خود میدانستند، مانع بیمههای اجتماعی و امثال آن. اتفاقا دکتر مصدق هم برخلاف طبقه خودش، یعنی اشراف حرکت کرد، به طوری که تمام طبقه اشراف و بستگان خودش در مقابل او ایستادند چون موضعگیریهای او خلاف منافع آن روز آنها بود. البته من نمیگویم که دکتر مصدق یک قدیس بود و نمیگویم که از او بت بسازیم؛ در این صورت، تبدیل به یک فرقه مذهبی میشویم که فقط به حوادث گذشته دلخوش است.
رسولی: خیلی متشکرم. آقای دکتر نراقی شما از جریان نهم اسفند ۱۳۳۱ چه اطلاعی دارید؟
دکتر نراقی: من روز نهم اسفند پیش آقای کاشانی بودم. از صبح اول وقت تا ساعت ۲ یا ۳ بعد از ظهر، واقعه نهم اسفند وسیلهای شد تا جریان اختلافات تشدید شود؛ برای اینکه هیچ کس نمیدانست که شاه قصد ترک ایران را دارد و دکتر مصدق این موضوع را مخفی نگاه داشته بود؛ زیرا میترسید که دیگران، یعنی مخالفان، فتنهانگیزی کنند. برای فتنهانگیزان این خبر وسیلهای شد تا هر کدام خیالاتی در سر بپرورانند.
رسولی: یک بخش از مخالفتها در درون جبهه ملی هم وجود داشت که کمتر به آن پرداخته شده، منظورم مخالفت چند تن از همراهان دکتر مصدق با تندروهای دکتر فاطمی است؛ آیا شما در این مورد اطلاعاتی دارید؟
دکتر نراقی: بله، اتفاقا آقای سپهر ذبیح در کتاب خود، ایران در دوران دکتر مصدق به این مساله پرداخته، که به نظرم اهمیت زیادی دارد، او که از دوستان دکتر فاطمی بوده به شرح گفتوگوی خود با فاطمی در اوایل مرداد ۱۳۳۲ اشاره میکند و میگوید: عقیده فاطمی درباره انشعاب رهبران برجسته جبهه ملی از آن، این بود که جدا شدن آنان سبب تحکیم حکومت ملی میشود، چرا که اغلب آنان افراد فرصتطلبی هستند که به خاطر منافع شخصی و سیاسی، به مصدق پیوستهاند. فاطمی اطمینان داشت که اکثریت عمده طرفداران دکتر مصدق انشعابکنندگان را به عنوان «خائن»، محکوم میکنند. فاطمی افرادی مانند کاشانی و دکتر بقایی و مکی را ناچیز میشمرد و عقیده داشت که گذشته سیاسی آنان ثابت میکند که آدمهایی فرصتطلب بوده و به لحاظ سیاسی قابلاعتماد نیستند. در مورد فعالیتهای حزب توده، دکتر فاطمی خطر این حزب را در تشدید نابسامانیهای داخلی دست کم میگرفت و از رهبران درجه دوم حزب با کلمات تحقیرآمیزی یاد میکرد. از نظر فاطمی، غرب عامدا خطر حزب توده را بزرگ جلوه میداد تا گروههای محافظهکار ایران را بترساند. از سوی دیگر، دکتر فاطمی عقیده داشت شاه به لحاظ قدرت توطئهچینی بر ضد مصدق در وضع بهتری از روزهای پیش از قیام سی تیر قرار ندارد. او بر این باور بود که مصدق میتواند روی دست سایر سیاستمداران بلند شود و آنها را از میدان بیرون کند و تلاشهای شاه برای جدا کردن افرادی مانند دکتر بقایی و آیتا... کاشانی از جبهه ملی عملا بهره بیشتری را نصیب مصدق میکند. پیشامدهایی که به سقوط حکومت مصدق انجامید، نشان داد که دکتر فاطمی تا آخرین روزهای نخستوزیری دکتر مصدق هنوز نظرات خوشبینانهای داشت، در حالی که ارزیابیهای او در بسیاری از موارد درست نبوده است. او به نابسامانیهای داخلی و نارضایتیهای خارجی اهمیتی نمیداد و اعتقاد داشت مملکت ما قرنها بدون نفت زندگی کرده و حالا هم میتواند.
شاید غلطترین محاسبه فاطمی مربوط به حمایت مردم از جبهه ملی و عدمفعالیت حزب توده بود، در صورتی که مردم دیگر خسته شده بودند. به نظر من هم مصدق، بیش از حزب توده با شاه و انگلستان دشمن بود.
رسولی: مجددا از همه آقایان که در این نشست شرکت کردند، تشکر میکنم.
ارسال نظر