تاریخ ژاپن -اندیشههای اقتصادی در ژاپن دوره فئودالیسم - ۹
بوروکراتها، جانشین فئودالها شدند
دلایل مربوط به سقوط یا برکناری سلسله فئودال توکاگاوا پس از ۲۶۰سال از چنان تنوعی برخوردار است که تنظیم و بیان یک جای آن به فرصت و قدرت کارشناسی دیگر نیازی دارد، ولی آنچه که در رابطه با موضوع این بخش میتوان بیان داشت، این است که عمدهترین عامل اقتصادی برچیدن این سیستم را میتوان به دو عامل بسیار اساسی، یعنی باروری کشاورزی دهقانی و توسعه و گسترش تولید کالایی دهقانی (در اثر عوامل گوناگون، از جمله اعمال انواع سیاستهای تشویقی، اجباری حکومت با کوفو و دایمیوها) دانست، زیرا به وجود آمدن تقسیمات اجتماعی جدید کار باعث شد که رژیم توکوگاوا ابتدا در مناطق روستایی از هم فرو بپاشد، نه در شهرهای بزرگی که مرکز تجارت و مقر برج و باروی دایمیوها، نظیر ادو، اوساکا یا کیوتو بودند. لذا رشد و توسعه صنایع روستایی و کشاورزی نقش بسیار عمدهای در تحریک و تسریع روند از هم پاشیدگی رژیم توکوگاوا داشتند. یکی از ویژگیها و در واقع مهمترین عامل تداوم رژیم توکاگاوا قدرت این رژیم در سازش انواع نیروهای اقتصادی موجود در داخل کشور بود، ولی در یک سیستم بسته به تدریج توانایی آشتی و سازش بین نیروهای اقتصاد و در نتیجه سیاسی متضاد که ظرف دو قرن و نیم گذشته با کمک رژیم رشد کرده بودند از عهده حکومت با کوفو و کل سیستم خارج شد.
از دلایل عمده گسترش نیروهای اقتصادی که در تضاد با یکدیگر رشد کردند، ظهور دهقانان مستقل، رشد و توسعه فرآوردههای (کالایی) محل و تجاری شدن کشاورزی در اثر عوامل گوناگون از جمله سیاستهای تشویقی، اجباری مربوط به تولید محصولات محلی (کوکوسان) بود. در اثر این پویش تضاد عمیقی بین دهقانان تولیدکننده محصولات تجاری و حکمرانان فئودال آنان نظیر دایمیوها، ساموراییها و تجار به وجود آمد. به طوری که جامعه ژاپن از نظر طبقاتی در اواخر عصر توکوگاوا به طبقه شوگون- دایمیو- سامورایی از یک طرف و دهقانان مستقل از سوی دیگر که عامل اصلی تولید محصولات محلی بودند، تقسیم میشدند.
تحت چنین شرایط اقتصادی- اجتماعی داخلی و فشارهای سیاسی- نظامی سرمایهداری غرب به سرکردگی آمریکا عاقبت عصر رژیم فئودال توکوگاوا به پایان میرسد و تحت تحولاتی به نام «رستاخیز میجی» (Meiji Ishin) حکومت و رژیم جدیدی برپا میشود. محققان بسیاری در مورد تحولات میجی قلمفرسایی کردهاند. عدهای آن را «رستاخیز»، گروهی آن را «انقلاب» و دستهای دیگر آن را «اصلاحات از بالا» - یا حتی «کودتا برای برگردانیدن امپراتور به تخت امپراتوری خواندهاند. تردیدی نیست که از سال ۱۸۶۸ سلسله فئودال توکوگاوا پس از یک دوران دو قرن و نیمی بر کنار میشود، ولی اینکه تمام مشخصات اجتماعی سیاسی و روابط تولیدی حاکم بر جامعه ژاپن به یکباره به پایان میرسد و یا به اصطلاح «از هم فرو میپاشد» قابل تعمق بسیار است. در اینجا به طور خلاصه به پارهای مشخصات و ویژگیهایی که در اثر این تحولات تغییر کردند یا دچار تغییر شدند، اشاره میشود تا بیش از پیش به میراثهای فئودالیسم ژاپن برای دوره جدید «میجی» و حتی دوران کنونی این کشور آشنا شویم. دورانی که سرآغاز رشد و توسعه اقتصاد سرمایهداری ژاپن محسوب میشود. عمدهترین این تغییرات به شرح زیر است:
۱ - حکومت با کوفو و حکومتهای محلی (هان و دایمیوها) و برج و باروی آنان که وسیلهای برای یکپارچگی رژیم توکوگاوا محسوب میشد، ملغی گردید.
۲ -الغای سیستم تبعیض طبقاتی بین ساموراییها، دهقانان، صنعتگران و تجار که به شدت در دوران توکوگاوا بر جامعه مستولی بود.
۳ - رهایی سیاست انزواطلبی. هر چند دروازههای ژاپن در آخرین سالهای رژیم توکوگاوا در اثر نیازهای اقتصاد داخلی و فشار غرب تا اندازهای بر روی غرب گشوده شده بود، ولی رژیم توکوگاوا در مقایسه با حکومت جدید میجی از بیم توطئه و نفوذ اقتصادی - اجتماعی غرب هنوز چندان علاقهای به گسترش روابط با دیگر کشورهای جهان نداشت.
و اما مواردی که همچنان تداوم پیدا کردند یا کمتر دچار تغییرات شدید گردیدند عبارتند از:
۱ - سازمان و تشکیلات دولت جدید میجی: اگرچه دولت جدید به دست بوروکراتهای جدید به جای بوروکراتهای فئودال افتاد، ولی در واقع این دو چندان تفاوتی با یکدیگر نداشتند. زیرا هر دو گروه بوروکرات جدید و فئودال به الیگاریشی جامعه آن روز ژاپن تعلق داشتند. برای مثال عالیترین پستهای دولت جدید میجی از آن ساموراییهایی بودند که در رژیم توکوگاوا خدمت میکردند، با این تفاوت که عمدتا از ساموراییهای رتبه پایینتر بودند. لذا میتوان تصور کرد که رابطه مراد- مریدی یا استاد- شاگردی در زمینههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی نظامی بدون کوچکترین تغییری باقی ماند و در نتیجه پایداری این نوع روابط بود که تمام تصمیمگیریهای سطح بالا بدون چون و چرا و به شکل سلسله مراتب سازمانی از طرف طبقات پایینتر به اجرا در آمد.
۲ - وفاداری: اگرچه «موضوع وفاداری»، جای خود را از خانهای فئودال (دایمیو) به «امپراتور» و «میهن» تغییر داد، ولی «اصل توکوگاوا کنفوسیوس بهعنوان اصل و پایه سیستم اعتقادی و اخلاقی جامعه ژاپن ترویج و تبلیغ گردیده بود و در این سیستم اعتقادی- اخلاقی اهمیت فرد در خدمت به یگانگی جامعه فئودالی آن روز خلاصه میشد. لذا به «فرد» آموخته شده بود که وظیفه «فرد پایینتر» خدمت به «فرد بالاتر» است. این سیستم اعتقادی اخلاقی طی دو قرن و نیم حاکمیت سلسله توکوگاوا چنان در سطح جامعه آن روز (و امروز) ژاپن ریشه دوانیده بود که «وفاداری به خان فئودال» توانست به راحتی به «وفاداری به امپراتور یا میهن» تا «وفاداری به خان فئودال» توانست به راحتی به «وفاداری به امپراتور یا بهمن» تا پایان جنگ دوم و امروزه به وفاداری به شرکت و سازمان کار تبدیل گردد.
ارسال نظر