تاریخ نفت-فصلی دیگر در تاریخ ملی شدن نفت- ۷
اظهارنظر حیرتانگیز مصدق
اما چیزی که برای یک محقق تاریخ در مجموعه توافقهایی که به بریتانیا عرضه شد، حیرتانگیز است. موافقت دکتر مصدق با فروش پالایشگاه آبادان از سوی شرکت نفت انگلیس و ایران به یک شرکت غیرانگلیسی (شل) است. ظاهرا این فکر از خود دکتر مصدق بود. مکگی میگوید شبی دیروقت در آپارتمان مصدق در هتل نیویورک با او به گفتوگو نشسته بود:
او داوطلبانه اعلام داشت که برخلاف تصور عموم در قانون ملی شدن نفت ذکری از پالایشگاه نشده و بنابراین شامل آن نمیشود. من تصور کردم که این بدان معنی است که پالایشگاه هنوز متعلق به «شرکت نفت انگلیس و ایران» است، بنابراین شرکت باید آن را بفروشد و در این صورت شرایط فروش آن قابل مذاکره خواهد بود. بعدا نیز مصدق نه تنها این مطلب را به اچسن و من تاکید کرد، بلکه حتی موافقت کرد که کمپانی شل (انگلیسی-هلندی) خریدار قابل قبولی خواهد بود... هنگامی که من شگفتی خود را از این که پالایشگاه آبادان ملی نشده است ابزار داشتم، او با پیشنهاد من موافقت کرد که هر دوی ما این مطلب را با خط خود بنویسیم- او به زبان فرانسه و من به انگلیسی- و مبادله کنیم.
این مطلب که مایه شگفتزدگی مکگی شده بود هنوز مایه شگفتزدگی است. مصدق راست میگفت، قانون ملی کردن صنعت نفت مطلقا درباره پالایش و تاسیسات مربوط به آن ساکت است. اصل ملی کردن نفت این صنعت را «در تمام مناطق کشور بدون استثنا» ملی اعلام میکند. قید بدون استثنا ناظر بر این است که نواحی شمال ایران؛ یعنی حوزه امتیازنامه معروف خوشتاریا و نفت سمنان و غیره و نیز مناطق مورد نظر شوروی در موافقتنامه مورخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۵ قوام ساد چیکف، کلا مشمول این قانون است. اصل ملی کردن نفت به دنبال این قید عملیات مشمول قانونی را یک یک برشمرده و توضیح داده است: «یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری در دست دولت قرار گیرد.»
عملیات «اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری» همان است که در اصطلاح صنعت نفت «عملیات بالادستی» نام دارد و عملیات تصفیه و بازاریابی و فروش که «عملیات پاییندستی» خوانده میشود از این تعریف خارج است. پس نظر مصدق در این خصوص که قانون ملی شدن ربطی به عملیات پالایش و تاسیسات آن ندارد از دیدگاه حقوقی کاملا درست بود؛ اما نمیشود فراموش کرد که برداشت عموم از قانون، چه در آن زمان و چه پس از آن، همواره چنین بوده است که پالایشگاه آبادان مهمترین هدف این قانون بود. وقتی هم مصدق هیاتی را در اجرای قانون به خوزستان فرستاد آنها کار خود را از آبادان شروع کردند. اگر آبادان مشمول قانون نبود و همچنان در مالکیت شرکت نفت انگلیس و ایران باقی بود پس چرا از مالک آن خلع ید کردند؟
این ماجرا را جورج مکگی در صفحه ۳۹۵ از کتاب خاطرات خود تحت عنوان Envoy to the Middle World )New York,۱۹۶۳) نیز روایت کرده است که ما عینا از روی ترجمه غلامرضا نجاتی در اینجا میآوریم:
مصدق گفت: «ولی پالایشگاه ملی نشده است» من حیرتزده با لکنت زبان گفتم «منظورتان چیست؟» جهانیان بر این باورند که پالایشگاه آبادان جزو تاسیسات ملی شده است. مصدق گفت: «این را به عنوان نقل قول تلقی نکنید، بلکه عین گفتهام بدانید که پالایشگاه ملی نشده است.» گفتم اگر این موضوع تاکنون به صورت یک مساله بود، اکنون راهگشای مشکلات شده و امکان حصول توافق را میسر ساخته است. من با اعلام پشتیبانی از موضع و نظریه مصدق پرسیدم آیا موافق است که ما هر دو بیانیه مشترکی مبنی بر اینکه پالایشگاه آبادان ملی نشده است، یکی به زبان فرانسوی از طرف او و دیگری به زبان انگلیسی از سوی من بنویسیم؟ والترز دو صفحه کاغذ تهیه کرد. من و مصدق هر کدام مطلب را نوشته پاراف کردیم. من به سختی توانستم هیجان خود را مهار کنم.
آخرین تیر ترکش
مصدق این نظر را که با مکگی و اچسن در میان نهاد از همراهان خود پنهان نگاه داشت و از آن پس نیز هیچ گاه در هیچ جا با دیگران آن را بر زبان نیاورد؛ اما اسناد وزارت خارجه آمریکا و شهادت مکگی و متن پیشنهادی که به بریتانیا داده شده است، حقیقت حال را روشن میگرداند. توجه به این نکته در آن زمان از جنبه روانشناسی به حل مساله کمک میکرد و توافق و سازشی را که مورد نظر بود آسانتر میساخت؛ اما در واقع موقعیت حقوقی پالایشگاه آبادان فرقی نمیکرد؛ زیرا به هر حال با خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران پالایشگاه مصادره شده تلقی میشد و بین ملی کردن و مصادره از دیدگاه حقوقی رابطه عموم و خصوص برقرار است، به این معنی که ملی کردن در هر صورت مستلزم سلب مالکیت از مالکیت یا مصادره است؛ ولی مصادره متوقف و محدود به ملی کردن نیست؛ چنان که هر گردویی گرد است ولی هر گردی گردو نیست. با توجه به این نکات باید گفت که مصدق واقعا دل و جرات عجیبی نشان داده و از خودگذشتگی و فداکاری را به نهایت رسانیده و این نشانی از فضیلت و خلوص نیت او است که در آمریکا هر تیر را که در اختیار داشت در کمان نهاد و برای نجات از بنبست و ختم غائله و راه انداختن مجدد نفت تا این اندازه پیش رفت و اگر لجاجت بریتانیا نبود که به هیچ قیمت حاضر به کنار آمدن با دکتر مصدق نبود و پیشنهاد آمریکا به توافق قطعی میانجامید بیتردید مصدق در بازگشت به ایران آماج اتهامات ناجوانمردانه بی حد و حصر قرار میگرفت. والترز، مترجمی که همراه هریمن و مکگی در مذاکرات آنان با دکتر مصدق شرکت داشت، از قول او آورده است که گفت: «شما متوجه نیستید. من با بازگشت دست خالی موضع قویتری خواهم داشت تا با مراجعت با یک سازش که به بهای از دست دادن طرفدارانم تمام شود.»
ارسال نظر