گزارش معین‌فر از سیلوی قزوین و نقش اسرائیل-3

علی‌اکبر معین‌فر در ادامه دفاع از خویش در زمان تصویب اعتبارنامه‌اش در مجلس اول، نکات جذابی از مناسبات اقتصادی و سیاسی دوران رژیم گذشته را یادآوری می‌کند تا به اتهام‌هایی که به او زده‌اند پاسخ دهد. وی در بخشی از سخنانش به موضوع ساخت سیلوی قزوین توسط یک شرکت انگلیسی اشاره کرده و می‌گوید که با این کار مخالف بوده و به همین دلیل توبیخ شده است...

همان شخصی که اینجا می‌گویید و می‌گویید تصویب اعتبار نامه‌ات سرسری بود مایه فخر این مملکت است،‌ چند نفر بودند از آن عده، سه نفر، هاشم صباغیان، مصطفی کتیرائی و یکی دیگرش که یادم نیست، بگو که حق را بدهند (هاشم صباغیان، مهندس عقیلی)، بلی مهندس عقیلی این سه نفر بودند از مجموع آن جمعیت که در سازمان برنامه‌ رفتندو اسم نوشتند در کدام قسمت تعداد بیشتری اسم ننوشتند آنها کجا بودند؟ همه مخالف بودند یا می‌ترسیدند، بگذارید بگویم نه، بلکه یک اداره‌ای که رئیسش بنده بودم و بنده باید ابلاغ می‌کردم وقتی می‌آمد من باید می‌فرستادم و من بودم که توی جای آشغال می‌ریختم. یک جریان خوش مزه‌ای پیش آمد که داستانی است و آن کاری که من کردم فقط برای سند محکومیت رژیم بود که بعد پاره‌اش کردم، یکی از متخصصین، در سطح بسیار بالایی سه چهار روز بعد از اینکه شاه امر کرده بود که همه باید داخل حزب رستاخیز بشوند من می‌گویم آن چیزی که باید برای من می‌آید آن بیست، سی نفری که با من بودند آنها ضربه‌گیر داشتند و اصلا حالیشان نبود که چه بخش‌هایی می‌شود آنها خیال نمی‌کردند و نمی‌دانستند که این بخشنامه شده است و خبر نداشتند، برای خاطر اینکه قبل از آنکه به دست آنها برسد، پاره می‌شد یکی ازآن کارشناسان بزرگ ما پیش من آمد،‌در حالی که جلسه‌ای داشتم وعده‌ای هم نشسته بودند گفت که آقای معین فر من بندرعباس بودم، این جریان بود و حالا من اسمم را در حزب ننوشته‌ام این برای من یک اشکالاتی ایجاد می‌کند من چکار کنم؟ گفتم حالا برو، ردش کردم دیدم این جریان یکبار دیگر هم تکرار شد و دارد الان برای من مساله می‌سازد، این آدم آمده است از رئیسش سوال می‌کند ببیند چه بکند، صدایش کردم گفتم جانم بیا اینجا بنشین به او دیکته کردم به عنوان خودم «نظر به این جانب در تاریخ فلان در بندر عباس بودم و نتوانستم اسمم را بنویسم خواهشمند است برای اینکه برای من بد نشود (من عمدا اینها را دیکته می‌کردم) دستور بفرمایید که اسم من را هم بنویسند، «گفتم خوب بده به من اسمت را نوشتی گذاشتی توی کشوی میزم که گاهی اوقات که می‌دیدیم می‌خندیدم، که اوضاع چگونه است، جو چطوری است که یک آدمی که در سطح بالای قرار گرفته است. چنین مرغوب است و چنین می‌نویسند البته بعد از مدتی آن را پاره‌اش کردم، خیلی از چیزها برای خیلی از کسان پیش من می‌آمد که من آن را پاره می‌کردم خصوصا به جهت این پاره کردم که مبادا یک روز هوای نفس باعث بشود که من برای کوبیدن این آدم (من برای کوبیدن رژیم فکر کردم که آن را بیاورمش) مطلبی را که خودم برایش دیکته کرده‌ام جلو بکشم و اکنون هم اسم آن آدم را نمی‌برم بنابراین مساله،‌مساله ساواک بود که به آن ترتیب عرض کردم و توضیحات ضمنی را هم دادم، البته ساواک را محول نمی‌کنم به اظهارنظری که خلاصه پرونده بوده است ولی حق این بود که تمام پرونده و سوال و جواب‌هایی که بارها می‌شد، برای من گفته می‌شد ولی خوب، متاسفانه الان وقت بسیاری نداریم که درباره‌اش صحبت کنیم (یکی‌از نمایندگان- من یادداشتی خدمتتان فرستادم که درباره مدال هم توضیح بدهید) می‌گویم همه را می‌گویم، یعنی مسائلی که الان داریم مساله ساواک بود، مساله مربوط به بسیج بود، مساله مربوط به آن اوراقی بودکه کارشناسی و ارتباط بادربار بود و یک مساله دیگر، مساله مدال که معین فر از شاه مدال گرفته است. این مساله جالبی است که بعد هم می‌گویند مدال درجه پنج، درجه پنج هم معمولا وقتی پنجمی را می‌گویند آدم خیال می‌کند پله اول نبوده است و پله پنجمش را هم گرفته است و بالاترینش را اولا مدال را می‌دهند نه اینکه می‌گیرند. اما چگونه می‌دادند؟ این را توجه بفرمایید چگونه در دوره سابق مدال می‌دادند؟ و نیاییم به خود به نام پاکسازی در ادارات خودمان هر کسی را که در پرونده‌اش دیدید که در گذشته مورد تشویق و تقدیم قرار گرفته است او را بیاییم اردنگ بزنیم و بیرونش کنیم، اینکار با نکنیم ببینیم چگونه بوده است و چه شکلی مدال می‌دادند، اینجا من الان مطالب مربوطش را دارم یک بخشنامه به ادارات می‌کردند که خدمات آن کسانی که راضی هستید آنهایی که از نظر اداری، فنی، آدم‌های منظمی هستند اینها را تا تاریخ فلان اگر می‌خواهید درخواست مدال ونشان برای آنهابکنید این به شاه مربوط نبود یعنی این یک جریان اداری از پایین بوده. صورت این اشخاص را بدهید و اینها هم صورتش را می‌دادند و توی اینها این یک قرینه‌ای می‌شود اولا روی این مطلب تاکید کنم اگر کسی در زندگیش فقط یک مدال داشته باشد و لاغیر قرینه‌ای می‌شود برای اینکه باید بیاییم رویش علامت‌ سوال بگذاریم که ببینیم این شخص چند مرده حلاج بوده است چه گونه است؟ ولی باید نگاه کنیم که برای چه گرفته است؟ برای چه به او داده‌اند؟ و از دست که گرفته است؟ و آیا در سلامی شرکت کرده است، در جایی بوده است که از دست کسی بگیرد. باید به این نگاه بکنیم سابقه مربوط به این را بنده از دوستانم خواستم چون متاسفانه آدم تاسف می‌خورد از اینکه وقتی پرونده‌های اداری را نگاه می‌کنند بی‌طرفی را در آن رعایت نمی‌کنند، می‌آیند نگاه می‌کنند و می‌گویند معین‌فر، کارشناس قراردادهای سازمان برنامه بوده است. سازمان برنامه هم یک سازمانی بوده است که تمام این کثافتکاری‌هایی هم که در این مملکت در زمان شاه سابق شده است سازمان برنامه کرده است بنابراین بیشتر توی قراردادهایش کثافتکاری بوده است پس کی بیشتر از همه مقصر است این کسی که آن موقع کارشناس قراردادها است اما نمی‌آید نگاه کند این کسی که بوده چه نوشته است و چه قراردادهایی را رد کرده است که اگر فرصت شد من برای‌تان می‌خوانم چگونه رد کرده است و چگونه مجبور شده که ردش کند و آزاد باشند یک همچون حالتی هست، در اینجا هم این شکل است نمی‌آیند نگاه بکنند ببینند که این آدم در زندگی گذشته اداریش چیزهای دیگری هم موجود است، توبیخ هم موجود است مقاومت هم موجود است کارهای بزرگ هم موجود است یک دفعه می‌توانید بروید در دفتر آقای مهندس سحابی که دیروز من آنجا بودم گفتم‌ این کتاب‌هایی که اینجا همه را ردیف کرده‌ای که مال آن موقع است لااقل بفرست به خانه ما که ما خودمان داشته باشیم حالا من یک مقداری بخشنامه را برای‌تان می‌خوانم «خواهشمند است دستور فرمایید پیشنهاد‌های نشان کارمندان خود را (کی‌ دارد می‌گوید؟ این را آقای هدایتی که وزیر اجرایی کابینه بوده است به وزیر که در سازمان برنامه است می‌گوید)» اگر برای کارمندانت پیشنهادی دارید تا تاریخ ۲۰ مرداد به نخست‌وزیری ارسال دارید که ما بررسی کنیم حالا پیشنهاد نشان برای هر شخص طبق مقررات و آیین‌نامه نشان باید حاوی نکات و مشخصات زیر باشد.»

۱ - پیشنهاد برای کارمندانی به عمل آید که مدت ۱۲ سال با صداقت و لیاقت خدمت نموده باشند (ما ممکن است زیرا این صداقت و لیاقت یک خط بکشیم و بگوییم حتما باید دست‌نشانده رژیم بوده باشد. این که نیست آخر در همه جا که نباید این را بگوییم، هر کس را که گفتند صادق است لایق است شمابگویید حتما وابسته به رژیم است.)

۲ - کلیه پیشنهادها و فهرست‌ها باید به امضای وزیر وزارتخانه به نخست‌وزیری ارسال شود، فهرست اسامی اشخاصی که برای آن‌ها نشان استدعا می‌شود باید حاوی نام و نشان، تعیین سال‌های خدمت تصدیق حسن سابقه و شرافت اخلاقی و ابراز لیاقت و صداقت در مدت خدمت ضمنا بر حسب دستور جناب آقای نخست‌وزیر (ببینید اصلا شاه این مدال‌ را نمی‌دهد) از این سطح است که پیشنهاد می‌دهند و او امضا می‌کند که رد می‌کنند حتی‌الامکان سعی شود نشان برای کسانی پیشنهاد شود که در نقاط دورافتاده کشور و در شرایط دشوار آب و هوا و زیست به انجام وظیفه مشغول بوده است، والی‌ آخر... بنابراین ملاحظه می‌کنید یک ضوابطی این شکلی بود، اما از این ضوابط سوءاستفاده می‌شد، یعنی در حقیقت یک عده‌ای اصلا خیال می‌کردند باید دنبال این حرف‌ها بیفتد ما که دنبال این حرف‌ها نبودیم اصلا محل نمی‌گذاشتیم، می‌خندیدیم از این سوءاستفاده می‌شد و به فلان منشی به فلان کس می‌دادند، ولی آیا نمی‌توانیم قبول بکنیم که از ده‌ها هزار نفر که به موجب این‌ها داده می‌شود یک عده افرادی که صادقانه در آن دستگاه خدمت می‌کردند بدون اینکه نوکر خود دستگاه باشد ممکن بود به اینها هم بدهند به محض اینکه این را دیدیم، این طوری از ادارات بیرون بریزیم؟ این عملی که دارد به نام پاکسازی می‌شود که پاکرانی در ادارات شده است به نام تصفیه می‌شود که خرده‌حساب تصفیه کردن است آیا صحیح است؟ یا بیاییم اصلا مجددا آن چیزهایی را که گرفته‌اند مورد بازبینی قرار بدهیم یعنی آن قسمت‌هایی را که می‌بینیم شایسته‌اش بوده‌اند حتی این حکومت اسلامی هم رویش صحه بگذارد؛ یعنی اگر کسی در دوره گذشته احتمالا آمده و اختراعی کرده بود کشفی کرده بود و به موجب آن کشف چیزی به دستش رسیده بود و از او تقدیری کرده بودند الان ما به احترام علم و به احترام دانش و به احترام فن، نباید بگوییم چون این تقدیر را آن موقع طاغوت از او کرده است او را اردنگی بزنیم و این طور که می‌بینیم از ادارت بیرون‌شان بیندازیم و این را بهانه بگیریم و همه‌اش هم بگوییم گرفته است و از کی گرفته است؟ من اینجا یک نکته‌ای را (خلخالی- درجه پنج را توضیح بدهید) درجه ۰ یعنی کمترینش.... باید راجع به مساله مربوط به توبیخ خدمتتان عرض کنم که بنده تنها تشویق ندارم البته چند تا تشویق هم دارم، امضای زیرش هم آقای مجیدی است. آقای مجیدی از من تشویق کرده است که کتاب فلانی را که راجع به زلزله قیروکارزین نوشته‌ای بارک‌الله، این را نوشته است اگر آن تشویق بد است من مجبورم که الان آن کتاب را بیندازمش دور و بگویم «قالب این خشت به آتش فکن» یا بگویم از نظر علمی یک اقدامی بوده است که کرده‌ام اما در قبالش آن کارشناسی قراردادها و غیره را که خدمتتان عرض کردم بگذارید من یک نامه‌ای را برایتان بخوانم، نامه‌ها را من که جمع نمی‌کنم یک عده‌ای از دوستان من ناراحتند، باور کنید به جان بچه‌هایم من از این جریان ناراحت نیستم باور کنید به جان دوستانم معتقدم که اجرا برایم داشته است با تمام لجن مالی، تنها چیزی که من را ناراحت می‌کرد این بود که این لجن مالی وقتی به این شکل باشد ممکن است به انقلاب ما لطمه بزند که کسی اینقدر کثیف بوده است، اینقدر سابقه سوء داشته است و در شورای انقلاب ما راه داشته این بد بود از این بابت یک قدری چندشم می‌شد ولی از بابت شخصی خودم به عنوان اجر «ما اسالکم علیه من اجری ان اجری الا علی رب‌العالمین» در مقابل آن همان جایی که گفتم کارشناس قراردادها است، یک آقایی که اسمش را نمی‌برم رییس من بوده است می‌نویسد به «آقای معین‌فر کارشناس ارشد دفتر فنی تاریخ ۱۰/۴/۴۸، موضوع توبیخ.بدین وسیله یادآور می‌شود که عدم رعایت نزاکت و نظم اداری در شان یک کارشناس ارشد فنی دفتر سازمان برنامه نیست، لذا به خاطر رفتار ناشایسته شما در محل کار در تاریخ فلان به موجب این نامه مورد توبیخ قرار می‌گیرید» من هم آن موقع گردنم کلفت بود هم حالا گردنم کلفت است. روزی که دوستان من آقای بهشتی، آقای هاشمی با اصرار به من گفتند که تو این عده‌ای را که اخلالگر تشخیص داده‌ای و بیرون کرده‌ای مصلحت است که به کار برگردانیشان، گفتم نمی‌کنم چیزی را که صحیح بدانم پای همه چیزش ایستاده‌ام، همه بهشتی را می‌شناسید، کسی است که در کار خودش خیلی مصر است یعنی مشکل است که اصلا آدم برخلاف میلش رفتار بکند، چنین حالتی دارد، روحیه‌اش این است رفسنجانی مورد احترام همه ما است، مورد احترام من بود و هست گفتند، گفتم نه. این است و جز این نیست برای خاطر اینکه تشخیص دادم، تشخیص دادم مصلحت این است و بعد انشاءالله اگر فرصت شد برایتان توضیح خواهم داد آن موقع هم گردنم کلفت بود، جواب دادم بعدا به عنوان بگذارید اسمش را نگویم، «نامه محرمانه شماره فلان شما را دریافت کردم» (این کار از نظر اداری جالب است آنهایی که اداری هستند می‌دانند که اصلا خصوصا در آن موقعیت یک آدم گردن کلفت این طور در کارش هست و به این شکل نامه بنویسد) نامه محرمانه شماره فلان شما را دریافت کردم گرچه قبل از آنکه پاکت‌نامه محرمانه را بگشایم از متن آن به وسیله چند تن از همکاران اداری مطلع شدم و به مفهوم کلمه محرمانه بیشتر واقف گردیدم، ولی چون برای اولین‌بار در عمر اداری خود با چنین نامه‌ای مواجه می‌شوم و علت اصلی آن را مقاومت در برابر پاره‌ای خلافکاری‌ها می‌دانم. (یادم رفت وسط صحبتم یک چیز دیگری گفتم. یک عده‌ای از دوستانم ناراحت بودند، عرض کردم من زیاد ناراحت نبودم، به من گفتند بابا اینها در پرونده تو است این را آنها آوردند و به من دادند) ضمن اعلام افتخار از دریافت چنین نامه‌ای به اطلاع می‌رساند آن توبیخ را توی اطاق بالای سرم زدم و این جواب را هم بالای سرم و از همه هم دعوت کردم که به دیدن من بیایند، بین جنابعالی و من (به رییسش می‌نویسد) در مورد پاره‌ای از کارها اختلاف نظر موجود است خصوصا در مورد اظهارنظر نسبت به معامله‌ای که با شرکت مقاطعه کار اسرائیلی یونیکو ویتمن برای ساختمان سیلوی سه‌هزار تنی قزوین انجام می‌گیرد من در گزارش مفصلی که فرستادم ثابت کردم که پرداخت دیناری به عنوان حق‌الزحمه مهندسی مشاور به این شرکت صحیح نبوده و این عمل به زیان مملکت و در حکم حیف و میل اموال دولتی است، (این اعلام جرم است قربان، نوشتن این در آن موقع اعلام جرم بود) جنابعالی اصرار داشتید من نظریه خود را عوض کنم و من زیر بار نرفتم تصور می‌رود این امر و عدم قبول تحمیلات مشابه آن باعث گردیده است که جنابعالی به عناوین مختلف در صدد ایذای من برآیید که نمونه روشن آن صدور همین نامه توبیخ است.