تجارت خارجی ایران در دوره افشاریه و زندیه

دکتر منیژه نوری- این نوشتار به اوضاع تجارت خارجی ایران در دوره افشاریه و زندیه که اولی با در نظر گرفتن‌ ویژگی نظامی‌گری و دومی با توجه به حالت گذار در جامعه ایران قابل بررسی هستند، پرداخته است و در این راستا وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه ایران و اثرات آن‌ بر تجارت و بالعکس مورد توجه قرار گرفته است. اگرچه اقتصاد ایران در دوره صفویان در مقایسه با اقتصاد کشورهای متقدم سرمایه‌داری‌ در اروپا، اقتصادی معیشتی و عقب‌مانده محسوب می‌شد اما اقتصادی متکی به خود بود و بخش‌های کشاورزی، دامپروری و صنعت آن دقیقا منطبق با نیازمندی‌های جامعه‌ عمل می‌کرد. در آن زمان تجارت خارجی بخشی حاشیه‌ای از اقتصاد کشور بود، بنابراین‌ به عنوان مازاد تلقی می شد و مستقیم و غیرمستقیم بر شکوفایی اقتصاد جامعه اثر می‌گذاشت.

در قرن دهم هجری، مناسبات بازرگانی ایران و کشورهای اروپایی در سطح‌ محدودی گسترش یافت اما از قرن دوازدهم به بعد، رشد روابط کالا- پولی و بازرگانی‌ خارجی از شتاب بیشتری برخوردار شد؛ به نحوی که موجب گسترش شهرها و نزدیکی روابط روستا و شهر و به تبع آن، بسط بازار داخلی نیز امکان‌پذیر شد.

در همان قرن کشورهای اروپای غربی به ویژه انگلستان و هند به تدریج وارد مرحله‌ سرمایه‌داری شدند و آسیا، آفریقا و آمریکا به طور کلی به منبعی برای تراکم اولیه‌ سرمایه اروپا بدل گشتند. لیکن اگرچه روابط بازرگانی ایران و کشورهای اروپایی، به ویژه‌ هلند و انگلیس و تا اندازه‌ای فرانسه در قرن یازدهم و حتی قرن دوازدهم هجری قمری‌ (قرن هفده و هجده میلادی) افزایش بسیار یافت و شرکت‌های هند شرقی انگلیس و هلند در ایران امتیازاتی کسب کردند، با این همه، این امتیازات در ازای منافع سیاسی و اقتصادی اخذ شده از کشورهای اروپایی داده می‌شد و ورود کالاهای غربی هرگز به‌ مقداری نرسید که مانند قرن سیزدهم صنایع پیشه‌وری ایران را از میان بردارد و تولیدات‌ بومی را تحت تاثیر نوسانات سیاسی و اقتصادی قرار دهد. رقابت این شرکت‌ها با یکدیگر مانع تحقق خواست‌های آنها به زیان ایران بود. از این رو در این دوره، ایران به‌ یک کشور وابسته به نظام سرمایه‌داری تبدیل نشد.

در اواخر قرن یازدهم و حتی در زمان شاه عباس اول عقب‌ماندگی اقتصادی- اجتماعی ایران از کشورهای اروپایی بیش از پیش آشکار شد و هنوز روابط فئودالی بر نظام اقتصادی-اجتماعی مسلط بود اما اقتصاد ایران در این دوره به طور کلی‌ مرحله اعتلای اقتصادی را سپری می‌کرد.

در قرن یازدهم هجری قمری (هفدهم میلادی) مبادله جنس با جنس در تجارت‌ عمده کاهش یافت و مبادله کالا به وساطت پول افزایش پیدا کرد. سکه‌های نقره صفوی با سکه‌های خارجی وسیله مبادله شد. تجار بزرگ در تمام منطقه به تجارت مشغول‌ بودند. تجارت خارجی در دست مسیحیان به ویژه ارمنیان بود که نه تنها مورد احترام، بلکه مورد حمایت شاهان صفوی نیز بودند. هندی‌ها نیز تجارت با هندوستان و کشورهای خاور دور را در اختیار داشتند. لیکن تجارت داخلی در دست تجار ایرانی بود.

پول متداول در دوره صفویه سکه‌های طلا، نقره و مس بود. مسکوکات طلا در موارد خاص مانند فرا رسیدن سال نو، ضرب می‌شد و در معاملات و داد و ستدهای عادی‌ کمتر به کار می‌رفت. در زمان شاه عباس پول رایج بیشتر عباسی بود که نخست به فرمان‌ شاه عباس اول به نقره ضرب شد و وزن رسمی آن مساوی با یک مثقال یا ۶۴/۴ گرم بود. پس از عباسی، نیم عباسی (صد دینار) و شاهی و بیستی نیز از نقره بود. هر نوع سکه‌ مسی نیز پول خوانده می‌شد. هر شهر پول‌های مسین را جداگانه و با نشان مخصوص‌ خود سکه می‌زد که همه ساله تغییر می‌یافت، به طوری که پول مسین در سال بعد به جز در محل ضرب خود ارزش و اعتبار نداشت. در آغاز سال شمسی یا اول نوروز، همه‌ پول‌های مسین را عوض می‌کردند و نشان آنها را که صورت‌هایی از حیوانات مختلف‌ مانند گوزن، بز، ماهی یا مار و امثال آن بود تغییر می‌دادند. هر پنجاه عباسی را یک تومان می‌نامیدند اما پولی به این نام وجود نداشت و نام تومان‌ تنها برای تسهیل امر حساب به کار می‌رفت.

در این دوره موازنه تجارت کاملا به سود ایران بود؛ زیرا در تجارت خود با اروپا، مازاد صادرات داشت، بنابراین از اروپا مسکوک دریافت می‌کرد؛ به همین جهت در زمان شاه‌ عباس اول پول نقره در ایران بسیار رایج بود و بازرگانان ارمنی که از ایران ابریشم و کالاهای دیگر به اروپا صادر می‌کردند، در مقابل آن گذشته از کالاهای اروپایی، مقداری‌ نقره وارد می‌کردند که به مصرف سکه زدن می‌رسید؛ اما در زمان شاه عباس دوم، ارامنه‌ بیشتر سکه‌های طلایی فرنگی همراه می‌آوردند و از فروش آنها ابا داشتند، از این رو در آن دوره از مقدار مسکوکات نقره کاسته شد. البته به فرمان شاه عباس اول خروج‌ سکه‌های طلا از ایران ممنوع بود.

با سقوط اصفهان به دست افاغنه عصیانگر، تجارت ایران نیز مانند سایر مظاهر مادی‌ و اجتماعی و فعالیت‌های اقتصادی، سیر تنزل و انحطاط پیمود و هرگز نتوانست به‌ سال‌های شکوفایی عصر صفوی بازشود و حتی در قرن نوزدهم میلادی نیز رشد پویا و مستقل قرن هفدهم را باز نیافت.

حوادث تلخ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سقوط پایتخت صفوی به دست‌ افغان‌های غلجایی، شورش بلوچ‌ها، طغیان اعراب مسقط و عمان، حوادث گرجستان و شماخی، حمله لزگی‌ها و تاتارها به شهرهای مهم و پایگاه‌های اقتصادی و باراندازهای‌ شمال باختر ایران، پیدایش امارت‌های محلی در ایالات دوردست حکومت مرکزی، تسلسل طغیان‌ها و گردنکشی‌ها و تجزیه‌طلبی‌های ایل سالاران و خوانین، مصادره اموال‌ و دارایی ثروتمندان و بازرگانان، غارت اموال عمومی، سیطره جو ناامنی و آدمکشی و تطاول هستی روستاییان، شیوه خشونت‌آمیز و غارتگرانه مهاجمین افغان با ایرانیان، تصرف شهرها و آبادی‌ها توسط همسایگان حریص و فرصت‌طلب روس و عثمانی، نه‌ تنها سیر صعود و شکفتگی اقتصادی کشور را متوقف ساخت، بلکه بنیان‌ها و نهادهای‌ اقتصادی جامعه را چنان متزلزل و ناکارآمد کرد که در دهه‌های بعد نیز جز نام، اثری از آنها باقی نماند. از جمعیت فعال کشور، بر اثر قحطی، بی‌خانمانی، مهاجرت، مرگ و میر ناشی از کمبود آذوقه و قتل عام، به میزان قابل ملاحظه‌ای کاسته شد. بازارها بسته شد و کارگاه‌های کوچک که در حجره‌های تنگ و تاریک آنها ده‌ها تن از صنعتگران هنرمند و مستعد ایرانی به کار تولید مشغول بودند دستخوش تاراج و یغما شد. روند عادی‌ شهرنشینی متوقف شد و ایلات و عشایر که قدرتمندترین گروه مسلح و منسجم بودند و با اقتصاد و تولیدات ایلی روزگار می‌گذراندند، به صورت گروه‌های غارتگر درآمدند و به‌ شهرها هجوم بردند، یا به نیروی فاتح وقت پیوستند تا با اخذ غنایم، ساده‌ترین راه امرار معاش را انتخاب کرده باشند. اخذ مالیات‌های سنگین و کمرشکن از تولیدکنندگان، پیشه‌وران، صنعتگران و تجار به توقف مقطعی تولید و تجارت انجامید. کاروان‌ها در خطر دائمی یورش قبایل و راهزنان قرار گرفتند. عدم پذیرش افاغنه از سوی مردم که‌ آنان را شایسته فرمانروایی بر خود نمی‌دانستند مهاجمین را وا می‌داشت تا جز اعمال‌ خشونت و ایجاد وحشت به راهکار دیگری نیندیشند.

بسیاری از بازرگانان از کشور مهاجرت کردند و افغان‌ها برای بازرگانان باقی مانده‌ جرایم سنگین برقرار کردند. هر کس که از پرداخت جرایم و مالیات‌های تعیین شده‌ امتناع می‌ورزید، حجره و مال‌التجاره و کاروانسرایش در معرض مصادره قرار می‌گرفت‌ و حتی بازرگانان خارجی نیز از شدت عمل افغان‌ها مصون نبودند.

کارکنان کمپانی‌های انگلیس و هلند را در شیراز به شدت کتک زدند و اموال و موجودی کمپانی را غارت کردند. در اصفهان هم انگلیسی‌ها و هم هلندی‌ها به پرداخت‌ باج‌های کلان محکوم شدند و مرکز بازرگانی آنها ویران شد. با وجودی که فرانسوی‌ها برای مصون ماندن از گزند افاغنه به محض ورود پیروزمندانه محمود به اصفهان به‌ استقبال وی شتافتند، اما باز از حرص محمود برکنار نماندند و با پرداخت سی تومان، دارایی اتباع فرانسوی را از غارت افغان‌ها نجات دادند. جمعیت اصفهان که توسط شاردن ۶۰۰.۰۰۰ نفر برآورد شده بود به چند هزار نفر کاهش یافت و جمعیت تبریز هم‌ که شاردن آن را ۵۵۰.۰۰۰ نفر تخمین زده بود به ۳۰.۰۰۰ نفر رسید.

انحطاط اقتصادی ایران که در اثر سقوط تجارت خارجی و تحمیل سیاست‌های‌ مالیاتی نامناسب با درآمد جامعه، از سال ۱۰۸۱ هـ. ق (۱۶۷۰ م) آغاز شده بود، در پایان‌ دوره صفوی به ورشکستگی عمومی کشور انجامید. چنانکه در شش، هفت سال اول‌ حکومت شاه سلیمان، درآمد گمرکات در بندر عباس و کنگ بین ۴۰۰ هزار و ۵۰۰ هزار لیور (تقریبا از ۹۱۰ تا ۱۱۰۰ تومان) نوسان داشت و حال آنکه در عهد شاه عباس دوم عواید مزبور به یک میلیون و یکصد هزار لیور (۲۴۴۴ تومان) بالغ می‌شد.

یکی دیگر از علل انحطاط تجارت خارجی ایران، افتادن تجارت ایران به کرانه‌ اقیانوس هند و به دست تجار هلندی و هندی بود که موجب تقلیل حجم کالاهای‌ ترانزیتی از جاده‌های کاروانی بود و این امر موجب متروک شدن طرق مواصلاتی داخل‌ کشور و کاهش نقش میانجیگری ایران در تجارت خارجی شد و متقابلا بر اهمیت راه‌ دریایی اروپا به هندوستان از طریق دماغه امیدنیک و دور آفریقا افزود. فقر و ورشکستگی روستاها نیز که در واقع منبع تامین مواد غذایی و زیر بنای اقتصاد معیشتی و حتی تجارت خارجی محسوب می‌شد، موجب تقلیل حجم بازرگانی داخلی و خارجی و سست شدن روابط اقتصادی میان بخش‌های مختلف کشور شد.

شورش لزگیان در داغستان در سال ۱۱۲۳هـ. ق/۱۷۱۱. م، و سرایت آن به شماخی‌ در سال ۱۱۲۴ هـ. ق/۱۷۱۲. م، و عدم توانایی در سرکوب آن، بیش از پیش بر آشفتگی‌ اوضاع اقتصادی کشور افزود. در طول جنگ‌های خونین و غارت شهر سیصد بازرگان‌ روسی کشته شدند و معادل چهار میلیون روبل کالا به تصرف مهاجمین درآمد. این ارقام‌ نشان می‌دهد که روابط تجاری ممالک قفقاز با روسیه به چه میزان عظیمی رسیده بوده‌ است.

در سال ۱۱۲۷ هـ. ق/۱۷۱۵ م، قیام کردان شورشی چندین بار پایتخت صفویه را در معرض تهدید قرار داد. امیر مسقط نیز جزایر فارس را تصرف کرد. در سال ۱۱۲۹ هـ. ق/ ۱۷۱۶م، ایل افغان ابدالی در ناحیه هرات سر به شورش برداشت. در سال ۱۱۳۰ هـ. ق/ ۱۷۱۷م، ایلات شاهسون در مغان عاصی شدند. در سال ۱۱۳۵ هـ. ق/۱۷۲۲م، ارامنه‌ نیز در گرجستان لوای شورش برافراشتند. لرها و بلوچ‌ها نیز به ترتیب در سال‌های‌ ۱۱۳۳هـ ق/۱۷۲۰م، و ۱۱۳۴ هـ.ق/۱۷۲۱م، قیام کردند. در سال ۱۱۳۶ هـ.ق/۱۷۲۳م، ملک محمود سیستانی که خود را از اعقاب صفاریان می‌خواند آشکارا سر از اطاعت‌ شاه پیچید و خویش را سلطانی مستقل اعلام کرد و مشهد و اطراف آن را مسخر کرد. بی‌کفایتی دربار و دولت صفوی، بروز شورش‌های متوالی و بدون پاسخ از جانب‌ اصفهان، همه و همه شیرازه دادوستد و بازرگانی کشور را از هم گسست. سرانجام تلاطم‌ این شورش‌های بی‌پاسخ بر دامنه کویر نشست و جنوب شرقی کشور را درنوردید و به‌ اصفهان رسید.

دوره نادری ضمن اینکه دوره همت و پایمردی است دوره سکون و نازایی جامعه و افول اقتصاد و فعالیت‌های بازرگانی نیز هست. بازرگانی ایران اعم از داخلی و خارجی با افول قدرت صفوی دچار بحران دردناکی‌ شد و دوره کوتاه ثبات عصر نادری نیز که مختصر امکاناتی برای احیای فعالیت‌های‌ تجاری پدید آورده بود به علت اشتغال مداوم و بی‌وقفه نادر شاه به عملیات نظامی، قادر به استقرار مجدد واحدهای تولیدی و نهادهای تجاری نشد. بدیهی است که نادر در ابتدای امر عامل این بی‌نظمی‌ها و نابسامانی‌ها نبود، بلکه خود برآیند بحران‌ها و فسادها و از هم پاشیدگی‌ها تلقی می‌شد. بنابراین وجود وی جهت برقراری نظم و آرامش در کشور نه تنها لازم، بلکه اجتناب‌ناپذیر می‌کرد، از این رو چنین شخصیتی در آن برهوت‌ غیرت و مردانگی تجسم ثبات و سکون و جلوه امید و شادابی بود. البته بازستاندن کشور از دست بیگانه و تحمیل اراده خود به قدرت‌های زمانه، جان و مال می‌طلبید. نادرشاه هنگامی به قدرت رسید که ایران در معرض تاخت‌وتاز و زیر سیطره‌ عثمانی و روسیه از یک سو و هجوم ویرانگر افغان‌ها از سوی دیگر بود. وی در یکی از چرخش‌های مبهوت‌کننده اقبال، در ایران اشغال شده طلوع کرد و افغان‌ها و سایر بیگانگان مهاجم را از کشور بیرون راند. طهماسب دوم را در اصفهان بر اریکه سلطنت‌ نشاند؛ اما امید مردم و کمپانی‌های تجاری خارجی را نسبت به صلح پایدار و احیای اقتصاد بارور نساخت؛ زیرا نشان داد که وی اهداف نظامی بزرگ‌تری را پیش رو دارد و تا زمانی که‌ محقق نشوند نه تنها به منافع و مصالح بازرگانان خارجی بلکه به معیشت و اقتصاد مردم‌ نیز نمی‌اندیشد، ولو اینکه بنیان‌های زندگی اجتماعی متزلزل شود. قدر مسلم اینکه‌ ایران به سبب آزاد شدن از زیر یوغ افغان‌ها مرهون نادر بود. همچنین اعاده سلطنت‌ قانونی به این کشور نیز مدیون او بود. در نتیجه تلاش و شجاعت و مردانگی او بود که‌ ایالات از دست رفته در دوره ضعیف شاه سلطان حسین و حمله افغان‌ها در هفت‌ سال مجددا به خاک مملکت ضمیمه شد. حال اگر به روح سلحشوری خود عدالت‌ پروری را نیز می‌افزود، هم دولت او قرین آرامش بود و هم مردمش در صلح و آسایش. اما به‌رغم عملیات نظامی نادر در نواحی شمال و غرب کشور صفحات جنوبی ایران و سواحل خلیج‌فارس از فعالیت اقتصادی بی‌بهره نبودند و مناطق مزبور نسبت به‌ بخش‌های مرکزی و شمالی کشور از آرامش بیشتری برخوردار بودند.