تعویق واگذاری سهام

علیرضا ابطحی- با استناد به قرارداد ۱۹۰۵م و اعلام شرکت نفت ایران و انگلیس مبنی بر تشکیل شرکت نفت بختیاری و تعیین محدوده عمل آن شرکت و شرکت بهره‏برداری اولیه در منطقه بختیاری، خوانین درخواست کردند تا به محض آماده شدن سهام آنها، آن سهام از طرف کنسول انگلیس در اختیارشان قرار گیرد. پاسخ شرکت این بود که آنها حق تقاضای تحویل سهام را تا هنگام جاری شدن نفت ندارند؛ زیرا احتمالا به هجده ماه تا دو سال زمان برای احداث و لوله‏گذاری خطوط انتقال نفت نیاز بود. علاوه بر آن، از دیدگاه شرکت واگذاری سهام خوانین، قبل از فراهم شدن مقدمات احداث خطوط انتقال نفت امری غیرعاقلانه بود، به ویژه اینکه بر اساس گزارش ماموران انگلیسی در محمره، خوانین سعی داشتند سهام خود را در تهران به فروش برسانند.

چارلز گرینوی ــ مدیرعامل شرکت نفت ایران و انگلیس ــ خواستار آن بود که درصورت مساعد بودن نظر وزارت امور خارجه انگلیس، به شدت با درخواست خوانین مقابله شود و پیشنهاد کرد تا پیامی به این مضمون برای وزیرمختار انگلیس در تهران فرستاده شود:

«به خوانین اطلاع دهید که با توجه به شرایط قرارداد، سهام [آنها] تا هنگامی که نفت در خطوط انتقال نفت به جریان نیفتاده است، یعنی هجده ماه الی دو سال دیگر، قابل تحویل نخواهند بود. ما اطلاع یافته‏ایم که خوانین سعی دارند سهام خود را در تهران به فروش برسانند که این امر... مطلوب نیست...»

به این ‏ترتیب، خواسته خوانین برای دریافت سهام، برای مدتی منتفی شد و همان‏طور که در ادامه بحث خواهیم دید، انگلیسی‏ها و شرکت نفت از این اوراق سهام برای واداشتن خوانین به گردن نهادن به برخی خواسته‏های خود استفاده کردند و بعدها نیز این سهام از سوی شرکت نفت ایران و انگلیس خریداری شد که در جای خویش، نحوه واگذاری و اسناد مربوط به آن مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.

کار حفر چاه‏های جدید و تولید نفت به تدریج سرعت گرفته، نفت تولیدشده در انبارها ذخیره می‏شد و مناطق نفتی به طور مرتب مورد بازدید ماموران سیاسی انگلیس، به ویژه کنسول بریتانیا در محمره قرار می‏گرفت. در یکی از همین بازدیدها بود که او با شیوع شایعه‏ای مبنی بر حساب سازی و تقلب در خرید و فروش نفت برای کاهش سهم خوانین و دولت ایران مواجه شد. به این ترتیب که رنکینگ به بارکلی گزارش داد طی دیدار خود از مناطق نفتی شنیده است که نفت تولیدشده در منطقه بختیاری و مسجدسلیمان که به وسیله شرکت بهره‏برداری اولیه و شرکت نفت بختیاری استخراج می‏شود، به بهای بالایی به شرکت نفت ایران و انگلیس واگذار می‏شود و محاسبات مالی طوری تنظیم می‏شود که تعادل و توازنی بین اعتبارات و درآمدها و بدهی‏ها به وجود می‏آید. به این ترتیب، آشکار می‏شود که شرکت‏های مورد بحث هیچ سودی به دست نیاورده، سهام شرکت‏های مزبور نیز هیچ سودآوری‌ای نخواهد داشت و هرگونه سودی از این طریق، به وسیله شرکت نفت ایران و انگلیس جذب می‏شود. رنکینگ در این گزارش در موفقیت و ثمربخشی این اقدامات در برابر روسای خوانین بختیاری که نفت در اراضی آنها تولید می‏شد و آنها نیز خود را جزو سهامداران شرکت‏های نفتی مورد بحث به حساب می‏آوردند، اظهار تردید کرد.

بارکلی در واکنش نسبت به این گزارش، ضمن ارسال نسخه‏ای از گزارش رنکینگ برای سر ادوارد گری به تاکید درباره لزوم فراهم کردن شرایط مطلوب محاسبه سود سهام خوانین بختیاری در دو شرکت بهره‏برداری اولیه و بختیاری در مذاکراتش با پریس اشاره کرد و نوشت:

«من نمی‏توانم باور کنم که شرکت نفت ایران و انگلیس آن‏قدر کوته‏بین باشد که مطلب موردنظر رنکینگ را تایید کند. در آن صورت، خوانین بختیاری را از انگیزه اصلی‏شان [کسب سود] در فراهم کردن تسهیلات لازم برای اقدامات شرکت باز می‏دارد...»

او شدیدا متذکر شد که این کار اثر نامطلوبی بر روابط انگلیس و خوانین خواهد گذاشت. ادوارد گری، دیدگاه بارکلی و گزارش رنکینگ را برای شرکت نفت ایران و انگلیس ارسال کرد و شرکت نفت نیز در پاسخ، این گزارش را شایعه‏ای مغرضانه خواند: «با قاطعیت باید گفت: این شایعات بی‏اساس بوده و ترویج چنین شایعات مغرضانه‏ای به‏طور فزاینده‏ای برای منافع شرکت زیانبار است...»

چارلز گرینوی ــ مدیرعامل شرکت ــ در ادامه پاسخ چنین توضیح داد که شرکت‏های بهره‏برداری اولیه و شرکت نفت بختیاری در راستای تطابق با شرایط قرارداد با خوانین تشکیل شده‏اند تا به استحصال نفت در منطقه بختیاری بپردازند:

«بدیهی است که نفت تولیدشده آن شرکت‏ها نمی‏تواند به دلایل تجاری در آن منطقه پالایش گردد... لهذا این شرکت‏ها هم مثل ۹۹ درصد دیگر شرکت‏های نفتی باید نفت خام تولیدی خود را به هر کس که آن را خریداری نماید، بفروشند... »

گرینوی اذعان داشت که شرکت نفت ایران و انگلیس با صرف هزینه زیادی مبادرت به احداث یک خط لوله نفت از منطقه بختیاری به مناطق ساحلی کرده است تا در پالایشگاهی که در ساحل ایجاد می‏شود، نفت را تصفیه کند.

او مبنای قیمت‏گذاری را براساس قیمت نفت در سایر نقاط دنیا و به قیمت عادلانه خواند و افزود که مبلغی که شرکت نفت ایران و انگلیس به شرکت‏های تولیدکننده می‏پردازد، سود و منفعت رضایت بخشی برای آنها در برخواهد داشت و این امر شامل حال شاه و خوانین نیز که سهامداران آن شرکت‏ها هستند، می‏شود.

البته الول ساتن ــ نویسنده انگلیسی ــ در کتاب خود با عنوان نفت ایران شایعه مطرح شده از سوی رنکینگ را تایید می‏کند. او علاوه بر حساب‌سازی در مساله تولید و فروش نفت توسط دو شرکت نفت بختیاری و بهره‏برداری اولیه، هرگونه احداث ابنیه و بنا و ایجاد تاسیسات را نیز جزئی از این روند غیرقانونی حساب سازی به زیان دولت ایران و سهامداران ذکر می‏کند. او می‏نویسد:

[شرکت بهره‏برداری اولیه] به عنوان تولیدکننده اولیه، نفت خود را به قیمتی کمتر از هزینه تولید به شرکت نفت بختیاری می‏فروخت و تنها وظیفه شرکت نفت بختیاری نیز این بود که نفت خریداری‏شده را به قیمت عادی، دوباره به شرکت نفت ایران و انگلیس بفروشد. نتیجه این محاسبه، کاهش حق‏السهم دولت ایران بود....»

البته این امر تنها مربوط به نفت نبود؛ زیرا شرکت نفت ایران و انگلیس تمام هزینه‏های ساختمانی سازمان خود را به حساب شرکت بهره‏برداری اولیه می‏گذاشت و به این ترتیب، در ظاهر سود شرکت حتی تا نقطه زیان نیز کاهش می‏یافت.

متاسفانه، الول ساتن در اثبات ادعای خود هیچ سند و مدرکی ارائه نمی‏دهد؛ بنابراین تا این بخش از بحث نمی‏توان درباره صحت و سقم ادعای او مبنی بر تایید تقلب و حساب‌سازی شرکت نفت ایران و انگلیس ارزیابی دقیقی داشت، به ویژه اینکه امکان دستیابی و محاسبه دفاتر خرید و فروش نفت در آن ایام وجود ندارد. مگر آنکه شرکت نفت بریتانیا روزی بخواهد اسناد و مدارک اولیه خود را منتشر سازد که این انتظار، به انتظاری برآورده‏نشدنی می‏ماند. به هر روی، ادعای ساتن را نیز در این‏گونه حساب‌سازی‏ها نمی‏توان رد کرد. به ویژه اینکه انجام چنین کاری، دشوار یا غیرممکن نبود. بحث میزان سهام خوانین بختیاری و نحوه تحویل آن ادامه یافت تا اینکه بالاخره در ۱۸ اگوست ۱۹۱۱م/ ۱۳۲۸ق، یعنی شش سال پس از عقد قرارداد بین خوانین بختیاری و سندیکای امتیازات، میزان سهام آنها در شرکت‏های فعال در منطقه بختیاری مشخص شد. این امر هنگامی رخ داد که احداث خط لوله نفت در شرف اتمام بود و شرکت نفت ایران و انگلیس در نظر داشت پس از اتمام کار، نفت تولیدشده را در خط لوله احداث شده به جریان اندازد. بحث پیرامون اراضی موردنیاز برای احداث این خط لوله در جای خود آمده است.

شرکت نفت از کل سهام نفتی متعلق به خوانین بختیاری، نیمی را به نام نجفقلی‏خان صمصام‌السلطنه و حاج علی‏قلی‏خان سردار اسعد ــ پسران حسینقلی‏خان ایلخانی ــ از خاندان ایلخانی، و نیم دیگر را به نام‌های غلامحسین‏خان سردار محتشم و نصیرخان سردار جنگ ــ فرزندان حاج امامقلی‏خان ــ از خاندان حاجی ‏ایلخانی، ثبت کرد. به این ترتیب که مجموع سرمایه به جریان‏افتاده و توزیع‏شده به نام شرکت نفت بختیاری بالغ بر ۳۸۹ هزار لیره ذکر شد که با در نظر گرفتن حق دریافت ۳ درصد از سود سرمایه خوانین، تعداد سهام آنها در مجموع، ۱۱۶۷۰ سهم بود که بر آن اساس، ۵۸۳۵ سهم برای هر یک از دو گروه از شرکای خاندان ایلخانی و حاجی ‏ایلخانی تعیین شد.

همچنین، میزان سرمایه در گردش شرکت بهره‏برداری اولیه که به شکل سهام منتشره در اختیار سهامداران قرار گرفته بود، ۵۰۰۹۲۰ سهم یک لیره‏ای اعلام شد که بر اساس حق دریافت ۳ درصد از سود سرمایه در گردش خوانین، ۱۵۵۴۰ سهم به آنها تعلق می‏گرفت که ۷۷۷۰ سهم به هر یک از دو گروه شرکای خاندان ایلخانی و حاجی‏ایلخانی می‏رسید. به این ترتیب، مجموع سهام خوانین بختیاری در شرکت نفت بختیاری و شرکت بهره‏برداری اولیه تعداد ۲۷۲۱۰ سهم تعیین شد که از این تعداد به هر یک از دو خاندان، ۱۳۶۰۵ سهم تعلق گرفت. قرار بر این بود که اجلاسی با حضور کنسول بریتانیا در محمره، و خوانین بختیاری و دکتر یانگ به نمایندگی از سوی شرکت تشکیل شود و دکتر یانگ اوراق سهام را به کنسول تحویل دهد. او نیز به نوبه خود، اوراق سهام خوانین را تحویل داده، هر یک در ازای ارائه مدارک رسید کتبی دریافت دارند.

با مشخص شدن میزان سهام خوانین، گام دیگری در ارتباط رو به تزاید بین خوانین بختیاری و شرکت نفت ایران و انگلیس و نمایندگان سیاسی آن کشور در ایران برداشته شد، اما برخلاف توافق اولیه برای تشکیل یک اجلاس مشترک به منظور تحویل سهام خوانین در اگوست ۱۹۱۱، بیش از یک سال گذشت، ولی اوراق سهام تحویل داده نشد؛ زیرا دکتر یانگ به عنوان نماینده سیاسی شرکت از تحویل و ارائه این اوراق خودداری ورزید و تلاش کرد تا از این حربه (عدم تحویل اوراق سهام)، برای فشار به خوانین سود جوید. برای مثال، وی در گزارش دسامبر ۱۹۱۲م که به دفتر مرکزی شرکت نفت در لندن ارسال کرده است، به روشنی این اقدام خود را توضیح داده است که چگونه برای وادار کردن آنها به پاسخگویی ادعای رعایا و کشاورزان محلی که اراضی آنها به شرکت نفت ایران و انگلیس فروخته شده بود، از تحویل اوراق مربوط به سهام خودداری کرده است:

«کاپیتان گری فکر نمی‏کرد که ما بتوانیم سهام را به خاطر رعیت‏ها پنهان نگه داریم... این بهترین فرصت برای ماست که خوانین را مجبور کنیم که باید از طریق گفت‌و‌گوی سیاسی به مصالحه برسیم... من سهام را برای مدت بیشتر از یک سال نگاه داشتم؛ در حالی که می‏دانستم آنها [خوانین] آن را برای وثیقه یا فروش و تبدیل به پول احتیاج دارند...»

این اقدام برای تحت فشار قرار دادن خوانین، تنها یک تصمیم شخصی از سوی دکتر یانگ نبود، بلکه با هماهنگی روسای او در لندن انجام گرفت؛ زیرا هنگامی که کاپیتان گری به اطلاع دکتر یانگ رساند که به او دستور رسیده است، سهام خوانین را به دلیل درخواست خوانین به بانک شاهی تحویل دهد، دکتر یانگ پاسخ داد سهام در لندن است؛ زیرا او تاکنون درباره آن سهام طرح و برنامه مشخصی داشته است و از کاپیتان گری خواست با توجه به دستورالعمل‏های اداری که برای دکتر یانگ صادر شده است، از پیگیری قضیه خودداری ورزد. به همین دلیل واگذاری سهام تا مدتی به تعویق افتاد.