گروه تاریخ اقتصاد - اوایل آذر ماه سالمرگ محمدعلی فروغی است. اما فروغی چگونه سیاستمداری بود؟ مهدی غنی با رجوعی بر عملکرد فروغی پس از پایان جنگ جهانی اول نوشته است: دولت آلمان در ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸ در جنگ جهانی اول شکست خورد و در محلی در شمال فرانسه با متفقین پیروز قرارداد ترک مخاصمه امضا کرد. پس از آن دول‌پیروز بر آن شدند برای تقسیم مجدد مناطق تصرف شده و حل و فصل مناسبات فی ما بین‌خود در پاریس گرد هم ‌آیند. این گردهمایی به کنفرانس صلح پاریس معروف شد. آن روزها پاریس محل رفت‌و‌‌آمد مقامات سیاسی از کشورهای مختلف جهان بود که‌هر کدام در پی آن بودند که منافع کشور خود را در تقسیم مجدد جهان تحکیم و تثبیت‌کنند. روزنامه‌نگاران، سیاستمداران و دیپلمات‌های مختلف در این شهر که عروس اروپا نام گرفته بود جمع شده بودند. فروغی نیز یکی از این دیپلمات‌ها بود.ایران در این زمان‌دستخوش حوادث بسیاری بود.احمد شاه قاجار پادشاه بود و وثوق الدوله(عاقد قرارداد معروف ۱۹۱۹) صدر اعظم و نصرت الدوله فیروز (عامل دیگر قرارداد ۱۹۱۹) وزارت‌خارجه را بر عهده داشت. در این زمان فروغی به مدت شش ماه در اروپا همراه هیات‌یاد شده معطل مانده بودند و چنانچه این نامه نشان می‌دهد از سوی دولت ایران هیچ‌دستور العملی برای آنها صادر نشده بود که چه مشی و برنامه‌ای را در پیش گیرند. سرانجام نیز ایران را در کنفرانس صلح نپذیرفتند و این هیات به ایران برگشت.

همزمان با اعزام فروغی و هیات همراه به اروپا، دولتمردان ایران با انگلیس مذاکراتی‌ آغاز کرده بودند. اصل ایده قرارداد ۱۹۱۹ را لرد کرزن، نایب السلطنه انگلیس در هند، داده و پرسی کاکس در مشورت با وثوق‌الدوله مفاد آن را تهیه کرده بود. آنها درصدد بودند این قرارداد را که ایران را دربست در اختیار انگلیس قرار می‌داد توسط وثوق‌الدوله‌ به اجرا در آورند.

از نامه فروغی چنین بر می‌آید که این مذاکرات کاملا جنبه باندی و غیر شفاف داشته و حتی این هیات دیپلماتیک اعزام شده به اروپا را هم در جریان نگذاشته‌اند. هم انگلیس‌و هم دولت ایران هیات اعزامی را به عنوان جریانی غریبه و نامحرم به حساب ‌می‌آوردند.

فروغی می‌نویسد: «هر چه سعی کردیم با انگلیس‌ها نزدیک شویم و آنها را رام کنیم‌ گفتند ما در تهران با دولت ایران مشغول مذاکرات هستیم و عن‌قریب نتیجه حاصل‌می‌شود. در لندن خواستیم اقدامات کنیم، خودمان به لندن برویم گفتند دولت ایران یا باید توسط دولت انگلیس کار خود را صورت دهد یا به کنفرانس مراجعه کند. جمع‌ هر دو نمی‌شود و این همه به اتکای اوضاع تهران بود. به تهران مراجعه کردیم که شما چه مذاکرات با انگلیس‌ها می‌کنید ما را مطلع کنید و در هر صورت هیات پاریس با هیات ‌تهران باید به موافقت یکدیگر کار کنند جوابی نرسید و حاصل کلام اینکه امروز که ‌شش ماه می‌گذرد که ما از تهران بیرون آمده و قریب پنج ماه است در پاریس هستیم به‌کلی از اوضاع مملکت و پلتیک دولت و مذاکراتی که با انگلیس کرده‌اند و می‌کنند و نتیجه‌ای که می‌خواهند بگیرند و مسلکی که در امور خارجی دارند بی‌اطلاعیم و یک‌کلمه دستورالعمل و ارائه طریق،نه صریحا نه تلویحا، نه کتبا، نه تلگرافا، نه مستقیما نه ‌به واسطه به ما نرسیده. حتی اینکه در جواب تلگراف‌های ما به سکوت می‌گذرانند.»

بی‌توجهی به این هیات دیپلماتیک ایران از سوی دولت به آنجا می‌رسد که حتی از دادن هزینه‌های جاری به آنها خودداری می‌شود. «سه ماه است از رییس الوزرا دو تلگراف نرسیده، استعفا می‌کنیم قبول نمی‌کنند. دو ماه است برای پول معطلیم و نسیه‌می‌خوریم پول نمی‌فرستند.»

«چیزی که از تلگرافات تهران و... استنباط کرده‌ایم این است که انگلیس‌ها اوضاع‌ تهران را مساعد و مغتنم شمرده‌اند که ترتیباتی داده شود که مملکت ایران از حیث امور سیاسی و اقتصادی زیر دست خودشان باشد. چون اوضاع دنیا و هیاهوهای ما در پاریس‌طوری پیش آورده که صریحا و بر حسب ظاهر نمی‌توانند بگویند ایران را به ما واگذار کنید می‌خواهند ایرانی‌ها را وادار کنند که خودشان امور خود را به ما واگذار کنند و امیدوار هستند که این مقصود در تهران انجام بگیرد و وجود ما در پاریس مخل این‌ مقصود است. دولت ایران هم به کلی تمکین می‌کند و تسلیم است، یا می‌ترسد اقدامی ‌بکند و خود را در عالم بی‌تکلیفی نگاه داشته و هم نمی‌داند چه بگوید». فروغی در این نامه نگاه دولتمردان مقیم تهران را به نقد کشیده و به جای رابطه‌ منفعلانه و تسلیم‌طلبانه، نوعی دیپلماسی فعال و هوشیاری سیاسی را برای کسب منافع‌ ملی ایرانیان پیشنهاد می‌کند: «با همه قدرتی که انگلیس دارد و امروز یکه مرد میدان است با ایران هیچ کاری‌ نمی‌تواند بکند. مجبور است هر روز تکرار و تاکید کند که ما ایران را تمام و مستقل‌ می‌خواهیم. فقط کاری که انگلیس می‌تواند بکند همین است که خود ما ایرانی‌ها را به‌ جان هم انداخته پوست یکدیگر را بکنیم و هیچ کاری نکنیم و متصل به او التماس کنیم‌ که بیا فکری برای ما بکن.البته من می‌گویم ایرانی‌ها با انگلیس نباید عداوت بورزند، بر عکس عقیده من این است که نهایت جد را باید داشته باشیم که با انگلیس دوست‌ باشیم و در عالم دوستی از او استفاده هم بکنیم. انگلیس هم در ایران منافعی دارد، نمی‌توان آن را منکر شد و صمیمانه باید آن را رعایت کرد. اما این همه مستلزم آن نیست‌ که ایران در مقابل انگلیس «کالمیت بین یدی الغسال» باشد».

در آن سال‌ها اعتقاد برخی دولتمردان بر این بود که اگر با انگلیس مخالفت کنیم و همه شرایط آنها را نپذیریم ما را از بین می‌برند. فروغی در این زمینه می‌کوشد با منطق واستدلال ضعف این تفکر را نشان دهد: «می‌گویند اگر خلاف میل انگلیس رفتار کنیم فرضا اعمال قوه قهریه نکند اعمال نفوذ و دسیسه می‌کند. ملت را منقلب ساخته اسباب تجزیه آن را فراهم می‌کند.اگر کسی‌ نمی‌گوید خلاف میل انگلیس رفتار بکنید فقط مطلب در حد تسلیم نسبت به انگلیس‌ است که لازم نیست ما خودمان برویم و به او التماس کنیم که بیا قلاده به گردن ما بگذار. ثانیا آیا حقیقتا انگلیس می‌خواهد و می‌تواند این اندازه اعمال نفوذ و دسیسه نماید؟ بعد از آنکه بخواهد بکند آیا اگر قدری جدیت و صمیمیت باشد می‌تواند در اعمال نفوذ دسیسه کاملا موفق شود؟ بعد از همه اینها آنچه از او احتراز می‌کنید آیا بدتر از آن چیزی‌ است که به آن اقبال دارید؟»