نقش زنان در ایجاد بناهای مذهبی در پایتخت صفویان

نزهت احمدی- اماکن مذهبی در هر جامعه بی‌شک، نمادی از دین و مذهب غالب در آن جامعه هستند. از این رو، توسعه و گسترش این اماکن گویای توسعه و گسترش مذهب در جامعه است. با ظهور صفویان در ایران و رسمیت یافتن آیین تشیع در کشور، برای اشاعه و گسترش این آیین، تلاش‌های بسیاری از سوی حکمرانان جدید انجام پذیرفت که از جمله آنها، توجه به ساخت و مرمت اماکن خاص شیعیان بود. در پی این هدف، مزار امامان و امام زادگان نه تنها بازسازی و مرمت شدند، بلکه بناهای باشکوهی بر آنها ساخته و تاسیسات جانبی بسیاری بر آنها افزوده شدند که هر یک به نوبه خود، بر رونق این اماکن می‌افزود. مساجد باشکوه و زیبایی احداث شدند و مدارس بسیاری صرفا به نیت اشاعه آیین تشیع اثنی عشری در سراسر کشور ساخته شدند که برخی از آنها شاهکارهایی از هنر و معماری عصر خود هستند و نه تنها امروزه برجای مانده و مورد استفاده قرار می‌گیرند، بلکه گذر زمان از زیبایی آنها چیزی نکاسته است.

همان‌گونه که گفته شد، بیشتر این بناهای باشکوه با حمایت دولت صفوی و از سوی خاندان سلطنتی و نیز رجال و درباریان و غالبا در پیروی از سیاست‌های حاکم و در چارچوب سنت حسنه «وقف»، ساخته شده‌اند. اما پرسشی که در اینجا مطرح است، آن است که زنان در این ساخت‌وسازها چه نقشی داشته‌اند؟ آیا آنان نیز در این امر مشارکت کرده‌اند؟ اگر چنین است، دلیل و انگیزه آنان چه بوده است؟ همچنین می‌خواهیم بدانیم این زنان از کدام طبقه اجتماعی بوده‌اند.

متاسفانه سکوت منابع تاریخی در مورد زنان، ما را از اطلاعات دقیق در باره اوضاع و احوال زنان در جامعه آن روز محروم می‌کند. ما از میزان مشارکت زنان در امور جامعه تقریبا بی‌خبریم، اگرچه اطمینان داریم به‌رغم سکوت منابع، نمی‌توان نقش زنان را نادیده گرفت و باید این واقعیت را پذیرفت که سکوت منابع صرفا به دلیل عدم نقش‌آفرینی زنان نیست. ما بر این باوریم که زنان کم و بیش و به صورت پنهان و آشکار و بنا بر موقعیت اجتماعی و فرهنگی خود، در برخی امور اجتماعی فعالیت‌هایی داشته‌اند.

با توجه به آنچه گفته شد، می‌خواهیم بدانیم جایگاه زنان در ایجاد بناهای مذهبی چه بوده است. فرضیه ارائه شده در این مقوله گویای آن است که زنان طبقات بالای جامعه به پیروی از سیاست‌های حاکم و نیز اعتباری که جامعه برای این مهم قائل بود، تا حد توان خود، در ایجاد بناهای مذهبی و نیز مرمت و پاسداری از آنها کوشیده‌اند.

گاه دیدن نام بانویی حک شده بر یک کتیبه یا حتی سنگابی در یک مسجد یا مدرسه حضور زنان را در عرصه‌های اجتماعی یادآوری می‌کند. اگرچه هنوز به درستی روی این مساله پژوهشی انجام نگرفته است، اما همین قدر اطلاعات ما را تا آن حد پیش می‌برد که بر حضور آنان واقف شویم و نامشان را در گذر تاریخ فراموش نکنیم.در این مقاله نیز متاسفانه مجالی برای جزئی‌نگری و جست‌وجوی این نام‌های پراکنده وجود ندارد؛ این نوشتار صرفا تلاشی است برای نشان دادن جایگاه بانوان دوره صفوی در رونق بخشیدن به اماکن مذهبی شیعه. البته رویکرد اصلی بحث پایتخت صفویان، اصفهان، است که بنابر فرضیه ارائه شده، بیشترین زنان خاندان صفوی و زنان اشراف در آن ساکن بودند و خود شهر نیز حجم وسیعی از این گونه اماکن را در خود جای داده و تنها به صورت گذرا به برخی شهرهای دیگر اشاره شده است.

انگیزه‌های ایجاد بناهای مذهبی

اصفهان دوره صفوی، به ویژه از زمانی که به عنوان پایتخت ایران برگزیده شد، ساخت و سازهای بسیاری را در خود دید که نه تنها چشم معاصرانش را خیره می‌ساختند، بلکه تا به امروز شکوه و جلال اصفهان عصر صفوی را در خود حفظ کرده‌اند. مساله قابل توجه در اینجا آن است که بخش عظیمی از این ساخت و سازها به بناهای مذهبی تعلق داشت که بسیاری از آنها به دلیل قداستشان، از درازدستی روزگار ایمن مانده و تا امروز پا بر جا هستند.

در راس آنها، مساجد، مدارس و بقاع متبرکه هستند که به طور مستقیم با اندیشه تشیع پیوند دارند. البته بناهای دیگری نیز هستند که اگر چه به طور مستقیم ارتباطی با مذهب مردم ندارند، اما از آنجا که بناهایی عام‌المنفعه هستند، به طور غیر مستقیم بی‌ارتباط با مسائل مذهبی نیستند و دست‌کم بانیان آن بناها قصدشان انجام عمل خیری بوده است که در جهان آخرت دستگیر آنان باشد؛ مانند سقاخانه، آب انبار، حمام، پل و مانند آنها. اکثر قریب به اتفاق این بناها بر اساس سنت «وقف» ساخته شده‌اند و واقف ادعا کرده که هدفش از این عمل، قرب به درگاه خداوند و کسب توشه‌ای برای آخرت است.

بی‌شک، سخن گفتن از نیت واقعی واقفان کار آسانی نیست؛ چرا که می‌تواند از کسب اعتبار دنیوی تا کسب ثواب اخروی در نوسان باشد. ما اصل را بر گفته خود سازندگان بناها می‌گذاریم. در مورد هدف واقفان، تفاوتی میان زنان و مردان وجود ندارد و هر دو دسته اهداف و نیات مشابهی بیان کرده‌اند. البته بررسی نیت واقعی واقفان می‌تواند خود موضوع پژوهشی مستقل باشد.همچنین از آن رو که توجه به اماکن مذهبی از سوی پیروان آیین‌های گوناگون، همیشه مورد توجه بوده است، دیگر تفاوتی میان زنان و مردان در این مورد دیده نمی‌شود. تنها تفاوتی که می‌تواند وجود داشته باشد، اختیار زنان در صرف دارایی‌های خودشان است؛ چرا که در برخی از جوامع، در دوره‌های گوناگون تاریخی گاه زنان به فرض داشتن اموالی از خود، هیچ گونه اختیاری در هزینه کردن آنها نداشته‌اند و در واقع، آنان از استقلال اقتصادی محروم بوده‌اند.البته این مورد در جوامع اسلامی کمرنگ بوده و زنان از لحاظ قوانین دینی حق داشته‌اند اموالی را که به خودشان تعلق دارد، به هر نحوی که می‌خواهند هزینه کنند، به ویژه درباره اموالی که از طریق مهریه به دست می‌آوردند، کمتر مجبور به جوابگویی بودند. البته این واقعیت را نباید فراموش کرد که در بسیاری از جوامع، حتی همین حق قانونی و شرعی نیز بنا به دلایلی می‌تواند محدود یا معدوم شده باشد. ولی چیزی که در جامعه عصر صفوی می‌بینیم، گویای آن است که دست کم زنان طبقات مرفه جامعه می‌توانستند در زمان حیات خود، بخشی از اموالشان را آن گونه که خود می‌خواستند هزینه کنند.

دادن هدیه و پیشکش و نذورات به اماکن مذهبی، تقریبا در تمامی دنیا رواج دارد. حتی تخصیص اموالی به صورت وقف بر این اماکن تقریبا عمومیت دارد. این هدایا و پیشکش‌ها می‌توانند مختصر و کم هزینه باشند، و ممکن است گرانبها و پرهزینه باشند که در این مورد تفاوتی میان زنان و مردان دیده نمی‌شود و غالبا طبقات گوناگون اجتماع بنابر توان مالی خود، نذورات و پیشکش‌هایی به این اماکن تخصیص داده‌اند، و اگر می‌بینیم شمار مردان در تمامی این موارد بیشتر است، به دلیل عدم فعالیت اقتصادی و اجتماعی زنان و در نتیجه، توان مالی کمتر آنان است.

اما بی‌شک، احداث یک بنای مذهبی یا مرمت آن هزینه بسیاری در بر دارد که اگر به صورت مشارکت و همت عالی افراد آن جامعه نباشد، همه افراد سطوح مختلف جامعه، هر قدر هم که علاقه مند باشند، از عهده آن برنمی‌آیند و غالبا چنین هزینه‌هایی از سوی کسانی انجام می‌گیرد که از توان مالی بسیاری برخوردارند. در این مورد نیز تنها تفاوتی که میان زنان و مردان وجود دارد، در تعداد آنان است که این امر ناشی از آن است که زنان کمتر مصدر امور و فعالیت‌های درآمدزای اقتصادی بوده‌اند و در نتیجه، از توان مالی کمتری برخوردار بوده‌اند و طبیعتا تنها زنان طبقات اشراف از طریق پدر یا همسر خود دارای ثروت‌های کلان می‌شدند. اما نکته جالب توجه در این دوره آن است که آنان خود اجازه هزینه کردن آن را داشتند و برای این کار مجبور به کسب اجازه از کسی نبودند. در واقع، جامعه این حق را برای آنان قائل بوده است.

بناهای مذهبی در پایتخت صفوی

با توجه به آنچه ذکر شد و با در نظر گرفتن اینکه بیشتر این گونه بانوان در دربار صفوی و در پایتخت زندگی می‌کردند، ساخت و سازهایی که در شهر اصفهان شده یا توسط بانوان این شهر در سایر نقاط انجام گرفته، مورد توجهند. البته این نکته را نیز باید مورد توجه قرار داد که بانیان بناهای مذهبی تقریبا بدون استثنا، کار خود را در چارچوب امور وقفی انجام داده‌اند؛ یعنی تقریبا هیچ بنای مذهبی پیدا نمی‌شود که نه تنها چیزی بر آن وقف نشده باشد، بلکه حتی هزینه نگهداری و مرمت آن هم از محل موقوفات تامین نشده باشد. این مساله ارتباط تنگاتنگی بین گسترش موقوفات و توسعه این گونه اماکن در جامعه ایجاد می‌کند.

به طور کلی، می‌توانیم فعالیت‌های زنان در ایجاد بناهای مذهبی را به چند بخش تقسیم کنیم: بناهای مربوط به مزار امامان و امامزادگان، مساجد و مدارس.

همان گونه که پیش از این گفته شد، بیشترین هزینه‌ای که صرف این اماکن شده از محل موقوفات است. بنابراین، بهتر است برای شناخت این اماکن به سراغ وقف نامه‌ها برویم:

در اصفهان، بیش از ۵۷ وقف نامه از دوره صفوی در بایگانی اداره اوقاف این شهر وجود دارند که در میان آنها ۱۷ وقف نامه از سوی بانوان خیر تنظیم شده‌اند. از میان این اسناد، ۶ مورد بر مدارس علوم دینی وقف شده و ۵ مورد بر امامان و امام زادگان تخصیص یافته‌اند. البته موارد دیگری نیز وجود دارند که به موضوع مورد بحث مربوط نمی‌شوند.

الف. مزار امامان و امام زادگان

به طور کلی، بقاع متبرکه و زیارتگاه‌ها همیشه مورد توجه زنان قرار داشته‌اند؛ آنان اموال بسیاری را، چه به صورت جزئی و چه به صورت مبالغ هنگفت، به این اماکن تخصیص داده‌اند. در دوره صفوی و رونق گرفتن تشیع در ایران، به دلیل قرار نداشتن بیشتر مقابر امام‌زادگان در داخل مرزهای ایران، توجه بسیاری به حرم امام هشتم علیه‌السلام که در محدوده جغرافیایی ایران قرار داشت، شده است. البته این به آن معنا نیست که شیعیان از هزینه کردن اموال خود بر مزار سایر امامان پرهیز کرده‌اند، به ویژه وقف بر حرم حضرت علی علیه‌السلام و حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام که مورد توجه بسیار واقفان قرار گرفته‌اند. ولی وقف بر مزار امام رضا علیه‌السلام و نیز امام‌زادگانی را که در داخل ایران بوده‌اند سرلوحه همت خود قرار داده‌اند.

از این دوره، ۵ وقف نامه از زنان اصفهان باقی مانده است که بر امامان و امام زادگان وقف شده‌اند. گوهرشاه بیگم در ۱۰۷۱ اموالی را برای زائران و مجاوران حرم حضرت علی علیه‌السلام و حرم امام حسین علیه‌السلام وقف کرده است. در سال ۱۰۷۹ هجری قمری، مادر شاه سلیمان اموالی را برای عتبات عالیات وقف کرده است. مروارید خانم، زن خیر دیگری است که در سال ۱۰۹۰ اموالی را برای روشنایی و عطرافشانی در اماکن متبرکه وقف کرده است. وقف نامه‌ای نیز از دختر شاه سلیمان، زبیده بیگم و همسر محمدحسین پسر سلطان العلما، باقی‌مانده که بر عتبات عالیات وقف شده است. همچنین در سال ۱۱۰۰ مادر شاه سلیمان طی وقف نامه‌ای جداگانه، اموالی را به امامزاده شمس‌الدین اختصاص داده است.

ب. مساجد

از نکات قابل توجه آن است که در این دوره، زنان کمتر به ساخت مسجد توجه کرده اند و از هیچ مسجدی که صرفا توسط زنان ساخته شده باشد، نشانی در دست نیست، در حالی که در همین دوره، زنان توجه ویژه‌ای به ساخت مدارس کرده‌اند. علت این امر چه بوده، دقیقا روشن نیست و نمی‌توان به راحتی در مورد آن قضاوت کرد. آیا آنان امر تعلیم را ارجح می‌دانستند؟ یا آنکه تعداد مساجد را نسبت به جمعیت شهروندان کافی تشخیص داده بودند؟ یا آنکه ثواب مدرسه‌سازی را بیش از ثواب بنای مسجد می‌شمردند؟ به هر حال، هر چه بوده امروز برای ما مشخص نیست و نمی‌توانیم پاسخی قطعی به آن بدهیم.

البته بی‌شک می‌توان ادعا کرد که در همین دوره، هدایا، نذورات و گاه موقوفاتی کم بهاتر مانند سنگاب، فرش یا مبالغی برای روشنایی مساجد و بوی خوش آنها از سوی زنان بر مساجد تخصیص یافته‌اند. اما متاسفانه مدارک زیادی، به ویژه در شهر اصفهان، در دست نیست و آنچه موجود است، نشان از توجه ویژه آنان به ساخت مدرسه دارد.

البته باید توجه داشت که بانیان بناهای مذهبی تقریبا بدون استثنا کار خود را در چارچوب امور وقفی قرار داده‌اند؛ یعنی تقریبا هیچ بنای مذهبی پیدا نمی‌شود که نه تنها چیزی بر آن وقف نشده باشد، بلکه هزینه نگهداری و مرمت آن هم از محل موقوفات تامین نشده باشد. این مساله ارتباط تنگاتنگی بین موقوفات و گسترش آن و توسعه این گونه اماکن در جامعه ایجاد می‌کند.