ورود ماشین دودی به پایتخت قاجار

زهرا میرزایی‌پری- راه‌آهن، از همان روزگاری که ایرانیان به اروپا رفتند و متوجه‌ ضرورت اتصال نقاط دور به نزدیک کشورها و یکدیگر شدند، در دستور کار آنها قرار گرفت. آنها؛ ارزش حیاتی این پدیده چه از لحاظ اقتصادی و چه از لحاظ اجتماعی،خاصه در کشور خود پی بردند. به ویژه در کشور پهناور ایران- که کوه ها،کویرها و رودخانه‌ها، بخش‌های مختلف آن را از یکدیگر جدا کرده‌ - این وسیله مهم ارتباطی می‌توانست ارتباط بین مردم نواحی مختلف مثل کرد، بلوچ، ترکمن و... را با یکدیگر برقرار سازد.ناصر الدین شاه نیز پیش از آنکه به‌ سفر اروپا رفته و راه‌آهن را به چشم دیده باشد، به ایجاد راه‌آهن در ایران، بسیار علاقه‌مند بود و می‌خواست خطی واصل، بین دو ساحل بحر خزر و خلیج‌ فارس ایجاد کند. به همین جهت دربار ایران از حسنعلی خان امیر نظام، سفیر ایران در پاریس خواستار اطلاعاتی درباره راه‌آهن شد.نامه مفصلی که سفیر ایران در تاریخ سه‌شنبه چهارم ذی‌الحجه ۱۲۸۰ از لندن نوشته،گویای این حقیقت است که حتی‌ دولت ایران درصدد یافتن شرکت معتبر و با صلاحیتی برای تعهد این عمل بوده‌ است. بخش‌هایی از این را در اینجا می‌آوریم: «...درباب راه‌آهن، منفردا و متفقا آنچه از روی خیرخواهی دولت اعلی‌حضرت ولی‌نعمت خود می‌دانستیم، به‌ عرض اولیای دولت (فرانسه) رسانده،... از جوابی که مرقوم شده بود، معلوم‌ گردید که اولیای دولت نیز وقت را مقتضی دانسته‌اند که به انجام این امر عمده مشغول شوند و به همین ملاحظه اختیار نامه‌ای برای چاکران مرحمت و مقرر فرموده بودند که چاکران از روی جد به مقدمات این کار پرداخته، با اشخاصی‌ که لازم است گفت وگو نماییم و گزارش را به عرض اولیای دولت برسانیم. بنابراین در این مدت چندین کمپانی‌ را- که در فرنگستان به اعتبار مشهور بودند-تکلیف‌ به این امر کردیم...» نامه حسنعلی خان در اوایل ماه ذی‌الحجه ۱۲۸۰ (مه ۱۸۶۴) نوشته شده و تقاضای امتیاز راه‌آهن در سال ۱۸۶۵ میلادی (یعنی‌ یک سال بعد) مطرح شده است. در تقاضای امتیاز، فرانسوی‌ها، اتریشی‌ها، آلمانی‌ها، بلژیکی‌ها، آمریکایی‌ها و انگلیس و روس شرکت جستند؛ تا اینکه در سال ۱۸۷۲ قرارداد معروف دولت ایران با بارون ژولیوس رویتر صورت گرفت و امتیاز راه‌آهن نیز مثل امتیاز کلیه امور دیگر به آن طرف انگلیسی داده شد. طبق این امتیاز، قرار بود که راه‌آهن ایران از خلیج‌فارس به دریای خزر کشیده شود و... اما این قرارداد بر اثر وسعت فراوان صحنه عمل و عدم قدرت صاحب امتیاز بر اقدام جدی لغو شد.در سال بعد بارون فالکن هاگن، افسر روسی برای مذاکره در باب راه‌آهن -تبریز-جلفا-تفلیس به ایران آمده ولی کارش به جایی نرسید. در سال ۱۸۷۸ //۱۲۹۵ ق.یک ارمنی شهروند فرانسه مقیم در استانبول به نام الیون به نمایندگی از یک شرکت پاریسی به تهران آمد، اما مذاکراتش برای ایجاد راه‌آهن به بن بست‌ رسید.در سال ۱۸۸۰ مستر وینستون،وزیر مختار ممالک متحده، به فکر امتیاز راه‌آهن تهران- بوشهر افتاد که از سخنان پوچ و بی‌ارزش درباریان نومید شد. در سال ۱۸۸۱ انگلیسی‌ها سعی بر احداث راه‌آهن تهران به سواحل رود کارون‌ داشتند و به قول لرد کرزن،برای انجام مقصود خود تهیه مقدمات، «با شاه و صدر اعظم و سیاستمداران ایران‌» وارد مذاکره شدند و به هیچ نتیجه‌ای‌ نرسیدند. این مذاکرات، تنها سبب شد که شاه قاجار برکشیدن خط آهن تهران به زاویه مقدسه اهتمام بیشتری بورزد. ناصر الدین شاه طی سه سفر به‌ فرنگستان، از بسیاری از آثار و موسسات تمدنی اروپا دیدن و با جلوه‌های‌ متعددی از فرهنگ غربی برخورد کرد.توصیف ناصرالدین شاه از مشاهده این‌ موسسات و برخوردش با فرهنگ مغرب زمین در جای‌جای سفرنامه اش‌ منعکس است. او در سومین سفر خود به فرنگستان، از کارخانه‌ها و مراکز صنعتی‌ بسیاری بازدید به عمل آورد و نیز بسیاری از مظاهر صنعتی مغرب زمین را به‌ چشم خود دید. وی، در روسیه به توصیف این دستاورد تمدنی پرداخته و بیان داشته است:

«...روزی که از استاسیون آغستقا سوار راه‌آهن شدیم،قطارهای‌ واگون آهنی که یکی چیز بزرگ درازی مثل دیگ بخار کارخانجات‌ ساخته بودند، میانشان خالی است. قطارها- که در هر قطاری البته‌ دویست سیصد از این دیگ‌ها بودند- حرکت می‌کردند و حاضر حرکت بودند. توی این دیگ‌ها از بادکوبه نفت پر می‌کنند به باطوم‌ می‌برند و از آنجا به فرنگستان.خیلی چیزهای بزرگ عجیبی‌ بودند.»

او در خاطراتش در باب ترن‌های شهری و سیم‌های تلگراف برلن-که‌ مشاهده کرده بود- آورده است:

«متصل از اینجا طرن می‌آید و می‌رود. اغلب این طرن‌ها به جهت آمد و شد شهری است که از یک محله با طرن به محله دیگری می‌روند، مثلا از سنگلج به اودلاجان(عودلاجان) و سرچشمه و یا از سنگلج‌ به بازار بخواهند بروند....تا نشسته بودیم متصل طرن می‌گذشت، با چراغ‌های زیاد مثل مار آتشی؛خالی از تماشا نبود...». «... در فرنگستان به همان نسبت که قطار زیاد است، خر و الاغ نایاب است.» «در فرنگستان خر غیر باغ‌وحش هیچ‌جا دیده نمی‌شود، مگر آنکه‌ در آمستردام یک خر دیدم که به عراده بسته بودند.»

اما راه‌آهن فرانسه تاثیر بیشتری بر روحیه و فکر ناصر الدین‌شاه گذاشت. او در توصیف آن آورده است:

«عجب راه‌آهنی، در دنیا دیگر این‌طور راه‌آهن نمی‌شود... برای‌ طهران این‌جور راه‌آهن خوب بود. فورا با بالوا، رییس این راه حرف زدیم و چهار فرسنگ از این راه با ده واگن خوب برای‌ خودمان و ده واگن برای مردم خریدیم که خود این رییس، آدم و کمپانی روانه تهران نمایند. هرجا بگوییم بکشند و مراجعت‌ نمایند.»

در سفر سوم ناصرالدین شاه به فرنگستان، میزبان‌های سرمایه دار او در میهمانی‌ها و ضیافت‌هایی که از وی به عمل آوردند، .سعی کردند شاه را با انواع و اقسام‌ صنایع اعم از صنایع نظامی و غیرنظامی،از توپ‌های عظیم گرفته تا صنعت نساجی آشنا کنند؛ تا از یک سو مرعوب گردد و خود را ناچیز و حقیر بیابد و از سویی به خرید آنها راغب گردد و ازاین راه بازاریابی شود.به نظر می‌رسد نخستین بار که در اسناد دولتی ایران سخن راه‌آهن به بیان آمده است،نامه‌ای‌ است که ناپلئون سوم،امپراتور فرانسه در تاریخ ۱۴ آوریل ۱۸۸۵ م. یعنی هفت‌ سال قبل از انعقاد اولین قرارنامه راه‌آهن تهران-شهرری پس از بازگشت‌ فرخ خان امین الملک از سفارت فرانسه، به ناصرالدین شاه نوشته شده است. در این نامه ناپلئون سوم آورده است:

«...ایران می‌تواند اعتقادهای قدیمی و رسوم سابق خود را دست‌ نخورده حفظ کند... طرز مالی عادلانه‌ای انتخاب کند که در ضمن مراعات اموال اتباعش، درآمد خزانه را منظما زیاد کرده باشد و تشکیلات اداری پدرانه‌ای‌ به وجود بیاورد و با تاسیس راه‌ها و ترعه‌ها، منابع مملکت خود را زیاد کند...»

از اینکه نامه ناپلئون چه میزان ضمانت اجرایی داشت،می‌باید با رجوع به‌ اسناد و فرامین تصویب شده، صورت عملی این قضایا را مورد بررسی قرار داد. طبق اسناد و مدارک، اولین معاهده در این خصوص راه‌آهن تهران - شهرری‌ (شاه عبدالعظیم) بوده است. تا روزی که این قرارداد منعقد شد ،قطار به‌ خدمت ایاب و ذهاب شهروندان ایرانی در نیامده بود.ساکنان تهران قدیم، زمانی‌ برای تجارت و گاه زیارت حضرت عبدالعظیم ناچار به سفر بودند، همچنان‌ استفاده از حیوانات، کالسکه و کجاوه متداول بود.شاید کمتر کسی حدس می‌زد که این قرارنامه، پیش‌درآمد معاهدات اقتصادی در دنیای مترقی به پایه و مایه امروز برسد. این عهدنامه،از نوع ابتدایی‌ترین قرار نامه‌هاست، هرچند به مرحله‌ اجرا در نیامد، اما موضوع قابل اهمیتی و شاید جرقه‌ای اولیه در ایجاد یک رشته‌ تسهیلات ترابری بوده که زمینه‌ساز تحولات و دگرگونی‌هایی شده است. سواد قرارنامه، مشتمل بر دو قسمت است.اصل قرارداد شامل یک مقدمه و چهارده‌ فصل است؛ دفتر عمل و شروط و تکالیف آن، شامل چهارده فصل و یک جدول‌ تعیین مبلغ کرایه.سرتیپ حاجی محسن خان، مامور مخصوص دولت ایران، به نمایندگی از طرف شاه و آدرین دلکامبر، مهندس تبعه فرانسه و لوئی هانری‌ بانکدار و تبعه فرانسه به تاریخ ۱۴ ژوئن ۱۸۵۲ م./۱۲۸۲ ق. در پاریس منعقد شد. در این قرارداد نام طرفین ذکر شده است اما فاقد مهر و امضا است که‌ این امر زمینه اجرایی آن را دچار اشکال می‌کند. بیش از سه سال نگذشته بود که معاهده‌ای دیگر که مکمل و اصلاح‌کننده معاهده پیشین بود، بین «سرتیپ‌ محسن خان شارژ دافر ایران» و «هانری اشتروسبرگ» تبعه پروس،ساکن برلن‌ منعقد شد. این قرارداد-که مشتمل بر یک مقدمه و ۱۷ فصل بود-در تاریخ‌ چهارم مارس ۱۸۶۸ م./۱۲۸۴ ق.در شهر لندن به امضا رسید. این قرارداد به وسیله شهردار لندن تایید و امضا شد.

از تاریخ انعقاد اولین قرارنامه(۱۸۶۵ م.)بیش از یازده سال نگذشته بود که بنا به اراده ناصر الدین شاه قاجار امتیاز احداث و راه ‌اندازی، در دسامبر ۱۸۸۶ م. به یک مهندس بلژیکی،موسوم به‌ «فابیوس بوآتال» اعطا و ختم مقاوله و تحصیل امتیاز به شیخ محسن خان یا حاج میرزا محسن خان‌ ملقب به مشیرالدوله واگذار شد. بواتال،شرکتی برای ساختمان راه‌آهن مزبور تشکیل داد و سهام آن را به مقاطعه‌کاری روسی به نام‌ «لازار پولیاکف‌» فروخت. شرکت مزبور با سرمایه پنج میلیون فرانک بلژیکی، با عنوان‌ «شرکت راه‌آهن و تراموای ایران» تاسیس شد. سرانجام در سال ۱۸۸۸دم./۱۳۰۵ ق. ساختمان راه‌آهن مزبور به پایان رسید. مرحله احداث ساختمان این راه‌آهن با مشکلات بسیار نظیر کهنه‌پرستی، اعتقاد به اوهام و خرافات و غول‌ آتشخوار خواندن قطار (زیرا هنگام حرکت، از تنوره‌اش بخاری غلیظ برمی‌خاست و به همین جهت آن را ماشین دودی نامیده بودند) روبه‌رو بود. گرچه این راه‌آهن به بالا بردن میزان درآمد ملی کمکی نکرد، اما بسیاری از شرایط محیطی و اجتماعی را به نفع ایران تغییر داد. چنانچه اعتماد السلطنه در خاطرات خود با اشاره به واکنش مردم تهران نسبت به راه‌اندازی قطار تهران-شاه عبد العظیم نوشته است: «دیشب شب دویم‌ عروسی حاجی میرزا محمد قزوینی بود و جناب میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی، حاجی علی اکبر تاجر شیرازی با جمعی کثیری از تجار و غیره در مجلس عروسی حضور داشتند. بعد از متفرق‌شدن‌ آنها،مطرب آورده، مشغول تعیش بودند.... در میان مجلس صحبت‌ از کشیدن راه‌آهن بود. جناب میرزا جواد آقا اظهار داشته بودند که کشیدن راه‌آهن در دولت ایران، هم تعریف دارد و هم‌ تکذیب دارد.برای اسباب و معاش خیلی خوب است، ولی به‌ جهت مذهب و دین خوب نیست. دولت ایران باید به‌ قدر امکان به خارجه راه ندهد، بلکه آنهایی هم که هستند بیرون‌ نمایند؛ زیرا بعد از چندی مذهب از میان می‌رود.قدری از این‌ مقوله حرف زده و رفته بودند.»

حکایت ورود ماشین دودی به عنوان یکی از مظاهر فنون و تمدن جدید، همانقدر عجیب بود که حوادث خاص و غریب و ماجراهای جانبی تهران، برای آشنایی با پدیده جدیدی که به شهرشان آمده بود، دسته‌دسته به‌ محل گاراژ ماشین‌که در واقع ایستگاه ماشین دودی بود- می‌رفتند، ولی‌ هیچکس جرات و تمایل سوار شدن به آن را نداشت. بخشی عمده این مقاومت و ناباوری، ناشی از بی‌اعتمادی به حاکمان و بخشی دیگر نیز به فرهنگ و باورهای‌ عامه مربوط می‌شد. ایستگاه‌های آن یکی در خیابان خراسان قرار داشت و دارای‌ ده هزار متر مربع وسعت بوده و دیگری در حوالی مرقد حضرت عبد العظیم‌ (پارک رازی)، میدان شهرری واقع بوده و به مساحت یک هزار متر مربع می‌رسیده‌ و این دو ایستگاه آوازه بلندی داشته است و مردم تهران به خوبی آنها را می‌شناختند.

ناصرالدین شاه برای از بین بردن ترس و وحشت عمومی، دستور داد عده‌ای‌ از سرداران و سپهسالاران در معیت وی با ماشین‌دودی به حضرت عبدالعظیم‌ بروند تا ترس مردم زایل شود. عده‌ای از ملتزمین،زیر لب ذکر گفته و عده‌ای‌ کفن به گردن انداخته بودند. این راه‌آهن بسی استفاده برد و بسی بی‌نظمی کرد و تلفات مسیر راه آن، بسیار بود. اعتماد السلطنه در روزنوشت جمعه ۲۰ رمضان ۱۳۰۵ ق. نوشته است: سابقا در راپورت عرض شده است‌ که عرابه اسباب راه‌آهن را از خیابان چراغ گاز عبور می‌دادند. پسر یکی از عملجات کارخانه چراغ گاز زیر چرخ عرابه آمده است؛ اسب را گرفته،نگاه داشتند. بعد کسانی شش تومان گرفته،اظهار رضایت کرده،اسب را رد کردند.دیروز طفل معروض فوت‌ شده است.»

او در جای دیگری می‌نویسد «امروز، چهار ساعت به غروب مانده، جمعیت زیاد که به زیارت با کالسکه بخار می‌رفتند، شاگرد نانوایی که در کالسکه بخار بود، رذالت کرده، قبل از اینکه‌ کالسکه‌ها بایستند، خود را پایین می‌اندازد که برود؛ دامن عبایش‌ به چرخ راه‌آهن گیر می‌کند، می‌افتد زیر چرخ؛ پا و کمر قطع شده، فی الفور می‌میرد. مردم لجاره بی‌تربیت-که در این کالسکه بودند -به فرنگی رعیت روس-که بلیت‌ها را می‌گیرد-هجوم می‌آورند فرنگی هم از ترس فرار می‌کند، به اتاق توقفگاه می‌رود. قدری‌ پول سیاه و سفید در میان می‌پاشد که مردم را مشغول کند. همین که‌ آنها مشغول شدند، طپانچه شش لوله را به طرف آنها خالی می‌کند؛ پنج تیر خطا می‌رود یکی به سینه مردخیاطی می‌خورد، فی الفور می‌میرد.بعد از این قتل جمعیت به طرف فرنگی هجوم می‌آورند ... حاکم حضرت عبدالعظیم می‌رسد، فرنگی‌ها را مجروح و نیمه‌ مجروح به خانه خود می‌برد. الواط که می‌بینند. فرنگی را بردند، کالسکه‌های راه‌آهن را می‌شکنند و با نفت آتش می‌زنند... به‌ عرض شاه می‌رسانند؛ خاطر مبارک خیلی متغیر می‌شود. تا ساعت‌ شش با امین‌السلطان و نایب‌السلطنه و وزیر نظام مشغول اصلاح‌ این کار می‌شوند.»

و این حادثه تا چند روز سبب تعطیلی آمدوشد قطار راه‌آهن شد. بالاخره، پس از پاره‌ای اقدامات، دوباره راه‌آهن مذکور به‌کار افتاد.