احسان‌اللّه اشراقی- کتاب «یک سفارت فوق‌العاده» اثر کنت‌دوسرسی، سفیر دولت فرانسه در زمان محمدشاه قاجار است که در سال ۱۸۹۳ میلادی‌ (۱۲۵۵ هجری قمری) در ایران می‌زیست. دی خاطرات سفر خود را به صورت اطلاعاتی ارزنده تدوین کرد. این کتاب در سال ۱۹۲۸ منتشر شد و بدون شک یکی از اسناد مهم تاریخ ایران در قرن سیزدهم هجری است که نه تنها مسائل سیاسی را مورد توجه‌ قرار داده، بلکه تصویر جالبی از زندگانی اقتصادی و اجتماعی‌ مردم در زمان محمدشاه قاجار به دست می‌دهد.

در نخستین سال‌های جنگ‌های ایران و روس که سرزمین قفقاز لگدکوب نظامیان تزار الکساندر اول شده بود و فتحعلی شاه‌ قاجار برای رهایی از گرفتاری‌های نظامی و سیاسی به هر وسیله‌ای‌ متشبث می‌شد، سیر حوادث او را در مسیر ارتباط دوستانه با ناپلئون بناپارت قرار داد و امپراتور که می‌کوشید از هر راهی‌ به هندوستان دست یابد به تقاضای دوستی پادشاه ایران که‌ سرزمینش گذرگاهی مناسب در سر راه هند بود، پاسخ مثبت داد و از همین‌جا فصل تازه‌ای در روابط ایران و فرانسه گشوده شد و پیمان «کنشتاین» که مظهری از این روابط تازه بود بر اساس‌ تعهدات طرفین به وجود آمد؛ اما این پیمان که ظاهرا بزرگ‌ترین‌ موفقیت سیاسی ایران در گیرودار رقابت‌های دول بزرگ محسوب‌ می‌شد بر اثر فرصت‌طلبی دولت فرانسه و کارشکنی‌های انگلیس‌ بلااثر ماند و عدم اجرای تعهدات فرانسه موجب شد که فتحعلی شاه رابطه خود را با این دولت قطع کند و چون پس از ناپلئون‌ میدان رقابت در آسیا به دست روسیه و انگلیس افتاد و فرانسه در این رقابت سهمی نداشت، درصدد برنیامد رابطه خود را با ایران‌ تجدید کند و این وضع تا سال ۱۲۵۴ هجری قمری اوایل سلطنت‌ محمدشاه قاجار ادامه یافت. در این سال بر اثر بروز اختلاف بین‌ ایران و انگلیس بر سر مساله هرات و محاصره هرات از طرف ایران، دولت انگلیس برای اینکه محمدشاه را از تصرف این شهر منصرف کند، کشتی‌های جنگی خود را به سواحل جنوبی خلیج فارس فرستاد و محمد شاه و حاجی میرزا آغاسی صدراعظم برای رهایی‌ از این بن‌بست هیاتی را به ریاست آجودان‌باشی به دربار انگلستان‌ فرستادند و سفیر فوق‌العاده ایران در عین حال حامل پیامی از جانب محمدشاه برای امپراتور اتریش و فرانسه بود تا با جلب‌ کمک این دو دولت اختلافات خود را با انگلیس حل کند.آجودان باشی در ۲۳ جمادی الثانی ۱۲۵۴ برابر با ۲۷ مارس‌ ۱۸۳۸ عازم اروپا شد و از راه آسیای صغیر به اتریش و سپس به‌ فرانسه رفت و چون دولت انگلیس حاضر به پذیرفتن او به صورت‌ یک نماینده رسمی نبود، به طور غیر‌رسمی به انگلیس رفت و بعد از مراجعت از انگلیس در پاریس مذاکراتی را با دولت فرانسه‌ آغاز کرد که هدفش جلب همکاری این دولت با ایران بود؛ اما دولت فرانسه نیز مایل نبود در مسائل موجود بین ایران و انگلیس‌ مداخله کند و تنها حاضر شد برای برقراری مجدد روابط این دو کشور مخصوصا در زمینه اقتصادی هیاتی را به ایران اعزام دارد. ریاست‌ این هیات که از عده‌ای کارشناس و مهندس و معلم توپخانه تشکیل‌ می‌شد، با یکی از نجبای فرانسه موسوم به کنت‌دوسرسی بود.این شخصیت و همراهان در نوامبر ۱۸۳۹ برابر با شوال ۱۲۵۵ هجری قمری از بندر تولون به مقصد ایران حرکت کردند و در ذیقعده ۱۲۵۵ هجری قمری به تبریز رسیدند و در ۲۸ محرم سال ۱۲۵۶ قمری در اصفهان مورد استقبال محمدشاه قرار گرفتند؛ اما چون کنت دستور داشت از گفت‌وگوی جدی در مسائل‌ سیاسی با دولت ایران اجتناب کند و محمدشاه نیز مایل بود فرانسه‌ برای کمک به ایران یک معاهده نظامی و سیاسی با این دولت منعقد سازد. نتیجه‌ای از ماموریت سرسی به دست نیامد و در سال ۱۲۵۹ قمری برابر با ۱۸۴۳ میلادی سفیر دیگری موسوم به کنت دوساتیژ از طرف دولت فرانسه به ایران آمد و زمینه عقد یک قرارداد تجارتی را فراهم ساخت.کنت‌دوسرسی خاطرات سفر خود را از بندر تولون تا ورود به ایران و مراجعت به فرانسه به صورتی دقیق و خواندنی وصف‌ کرده و کتابش حاوی مطالب با ارزشی در زمینه‌های اجتماعی و سیاسی و جغرافیایی است.او می‌نویسد: امروز مردان سیاسی و دیپلمات‌های فرانسوی بیشتر توجه خود را به سوی خطرهای‌ همجوارتر و فوری‌تری معطوف داشته‌اند که نتیجه وقایع این‌ ده ساله اخیر است، وقایعی که نمی‌توان در اهمیت آنها مبالغه‌ کرد؛ با این حال ضروری به نظر می‌رسد که جریان فعالیت ما در خاورمیانه که چندین قرن سابقه دارد، یابد و رها نشود.بدون شک از پنج سال پیش ناکامی‌هایی موجب نقصان نفوذ فرانسه در این نواحی بوده است. غالبا این ناکامی‌ها مربوط به‌ سهل‌انگاری‌هایی است که از روی اهمال و بدون ضرورت‌ غیر‌قابل اجتناب از سوی کابینه‌های مختلف فرانسه انجام گرفته‌ است؛ زیرا آنها امتیازاتی را که ما در کشورهایی از آن برخوردار بودیم که آنها آن کشورها را خوب نمی‌شناختند به مثابه ماده قابل‌ مبادله در نظر گرفتند، ولی احتمال بسیار قوی هست که ما بتوانیم‌ بدون اینکه مبالغ زیادی خرج کنیم، امتیازات سابق را در آن‌ مناطق به‌دست بیاوریم، بدون اینکه ناچار باشیم در زمینه‌های‌ دیگر سیاست بین‌المللی از امتیازات دیگری دست بکشیم.اگر روابط بین‌ ایران و فرانسه در دوران لویی ۱۴ را نادیده بگیریم، می‌توانیم‌ بگوییم که تا تاریخ ۱۸۳۹ بین این دو کشور فقط مقدمات دو قرارداد جدی فراهم شده است.در سال ۱۷۰۳ شاه ایران سلطان حسین، جانشین شاه سلیمان‌ نامه‌ای به خط خود برای لویی ۱۴ نوشت و از او تقاضا کرد این افتخار را به او بدهد که وزیری از طرف شاه بزرگ به دربار او فرستاده شود.سفیر«فابر» موفق شد در تاریخ ۱۷۰۸ قراردادی بین دو کشور منعقد سازد؛ ولی این سفیر در راه مسافرتش در ایروان وفات یافت‌ و انجام این ماموریت به منشی او«میشل» که بازرگانی از اهالی‌ شهر مارسی‌ بود واگذار شد؛ اما قرارداد ۱۷۰۸ هرگز اجرا نشد و شاه، محمدرضا بیگ را به پاریس فرستاد با اینکه‌ دو قرن از آن تاریخ می‌گذرد هنوز ماموریت «محمدرضا بیگ» کاملا روشن نشده و به هر حال این امر دنبال نشده است.سفارت دوم مشخصات دقیق‌تر و روشن‌تری دربرداشت.وقتی در سال ۱۷۹۹ ارتش بناپارت فلسطین را مورد هجوم‌ خود قرار داد، اخبار مربوط به این تهاجم به کشورهای آسیایی‌ رسید. یک فرانسوی به‌نام فورتیه‌ کوشش کرد «سیک‌های» هندو ایران را با ارتش فلسطین نزدیک کند؛ ولی سیاست مشخص ‌پرون‌ که قرار بود این کار را به عهده گیرد، مانع برقرار شدن این تماس‌ شد. چند سال بعد، در سال ۱۸۰۴ فتحعلی‌شاه که به دنبال کمکی‌ علیه روس‌ها می‌گشت برای مارشال «برون» که در آن هنگام سفیر فرانسه در قسطنطنیه بود، نامه‌ای فرستاد که ترجمه آن به پاریس‌ فرستاده شد. وی در این نامه از دولت فرانسه کمک می‌طلبید.