پیامدهای اقتصادی جنگ جهانی دوم- ۳
دعوت مردم ایران به صرفهجویی در مصرف
عباس پرتوی مقدم- احتکار زمینداران و مالکان، دستاویز دیگر سفیر انگلستان برای توجیه سیاست کشورش در قبال منع ارسال گندم به ایران بود: «در همه جا زمینداران و ماموران میزان واقعی محصول را پنهان میکنند با این هدف که نشان دهند تولیدکنندگان گندم مازاد برای فروش به دولت برای مصرف شهرها ندارند. وقتی آدم بیحالی و فساد در ایران را میبیند وعدهای با روشهای بلشویکی همدلی میکنند، یک دیکتاتوری مصلح حق خواهد داشت که همه زمینداران بزرگ را به زندان بیندازد و به قید قرعه هفتهای یک نفر از آنها را به دار آویزد تا انبارهای گندم مخفی، علنی شود.» سفیر انگلستان که خود را محق به دخالت در تمام امور ایران میدانست، پایین بودن قیمت خرید گندم و تبانی ماموران دولتی با زمینداران را علت ناتوانی دولت در گرفتن گندم از مالکان بر میشمرد. هر چند دولت به توصیه بولارد، بهای گندم را از خرواری بیست تومان به صد تومان افزایش داد، اما گندم چندانی به بازار عرضه نشد. ورای پارهای از بهانهتراشیهای سفیر انگلستان در تهران، سماجت آن دولت در جلوگیری از رسیدن گندم به ایران دلایل اساسیتر دیگری هم دارد.
اساس سیاست دولت انگلستان بر تامین و تدارک نیازهای جنگی متفقین با بهرهبرداری حداکثری از منابع و امکانات دیگر ملتها از جمله ایران بود و در این راستا نسبت به تعهدات خود در پیمان اتحاد سهگانه و تبعات جنگ و اشغالگری بر زندگی اقتصادی مردم ایران بیاعتنا بود؛ سفیر انگلستان در تهران، به صراحت از چنین سیاستی دفاع میکند. «چیزی که دولت [منظور دولت ایران] مایل به انجام آن است خرید ۱۲۰ هزار تن گندم از متفقین برای مصرف شهرهاست. در نتیجه کشتیهایی که باید به حمل مهمات جنگی بپردازند باید به قیمت جان ملوانان متفقین به کشوری گندم حمل کنند که اگر محتکران مال اندوز و ماموران خودش را مهار کند میتواند با گندم تولیدی خود زندگی کند.» هنگامی که اصرار انگلیس بر این سیاست با اعتراض ایالات متحده روبهرو شد، انگلیسیها پاسخ دادند که برای منافع ملل متفق و برای نتیجه دادن کوششهای متفقین در جنگ لازم بود فشار زیادی به ایران حمل شود. آنچه انگلستان را در تداوم این سیاست خصومتآمیز نسبت به مردم ایران بیپرواتر میساخت، نگرش منفی ملت ایران و نگاه بغضآلود آنها به سیاستهای استعماری آن کشور بود؛ به گونهای که بولارد در ملاقات با نخستوزیر ایران آشکارا اظهار میدارد: «انگلستان هیچ دلیلی نمیبیند که مردم ایران را یاری کند، آنها در هر حال مخالف انگلستان هستند». تنها سفیر آن کشور در ایران نیست که بارها از نفرت ایرانیان نسبت به انگلیسیها شکایت میکند؛ کیسی، وزیر کابینه انگلستان در خاورمیانه نیز به هنگام سفر به ایران در اوایل ۱۹۴۳، از آنچه وی تمایلات غیردوستانه ایرانیان مینامد، ابراز ناخرسندی میکند.
سماجت خصمانه دولت انگلستان در ممانعت از رساندن گندم به ایران تا حدی بود که سفیر آمریکا در تهران به دولت متبوع خود گزارش میدهد: «احساس میشود که دولت انگلستان عملا نمیخواهد از قحطی و گرسنگی در ایران جلوگیری به عمل آورد.»
در آبان ۱۳۲۱، زمانی که وضعیت غله در ایران، رو به وخامت میگذاشت، انگلستان موافقت کرد موقتا ۳۵۰۰ تن غله از انبارهای خود در عراق را به ایران ارسال دارد و تهران را از بحران کمبود غله نجات دهد؛ اما گندم و آرد مورد نظر، تا پیش از شورشهایی که در آذر ۱۳۲۱ در تهران رخ داد، نرسید و پس از آن با تبلیغات پر سر و صدا وارد شد. البته چند روز بعد مستشار وزارت خواربار گزارش داد، آرد ارسالی دولت انگلستان مملو از خردهشیشه است و تقاضا کرد به ارتش آن کشور پس داده شود.
ورود آمریکا به صحنه سیاسی، اداری و اقتصادی ایران بر سماجت و سرسختی انگلستان در عدم ارسال غله به ایران اثر گذاشت. اگرچه آمریکا جزو متحدان انگلستان در جنگ به شمار میرفت و به توصیه بولارد، مستشاران آمریکایی در ایران به کار گرفته شدند؛ اما رقابتهای درونی دولتهای متفق در دوران جنگ جهانی دوم نیز به شکلهای گوناگون نمود یافت. موفقیت مستشاران آمریکایی به ویژه در حوزه اقتصاد ایران که موجب تقویت سیاست آمریکا و محبوبیت آمریکاییها در ایران میشد، خوشایند انگلستان نبود. اهمیت این مطلب هنگامی برای دولت انگلیس دو چندان میشد که در فاصله مرداد تا بهمن ۱۳۲۱ دولت قوامالسلطنه در مصدر امور بود و قوام برای تعدیل موقعیت و نفوذ انگلستان و شوروی، سعی میکرد نیروی سومی، یعنی ایالات متحده را وارد کارزار سیاست ایران کند. این امر منجر به سقوط کابینه قوام و روی کار آمدن دولتی کاملا مطیع و وابسته به انگلیس شد.
از منظر همین رقابتهای درونی متفقین است که بولارد با اشاره به حضور نیروهای شوروی در بخش غلهخیز و غنیتر ایران، تلویحا روسها را متهم ساخته که مانع خروج غله از مناطق تحت اشغال خود میشوند و نتیجه چنین اقدامی را خوشنامی روسها و بدنامی انگلیسیها بر میشمارد. سفیر انگلستان در تهران همچنین با منتسب کردن روسها به در پیش گرفتن رفتار خشونتآمیز، مدعی میشود به همین دلیل ایرانیها از روسها انتقاد نکرده تمام تقصیرها را به گردن انگلیسیها میاندازند؛ لابد از دیدگاه بولارد، انگلیسیها بسیار مهربان و رئوف بودند!
اختلافهای دولتهای ایران و انگلستان در ۱۳۲۱ ش بر سر نشر اسکناس، عامل دیگری برای کارشکنیهای انگلستان در واردات گندم به ایران بود.
دولت ایران تقاضا داشت تا رسیدن محصول ۱۳۲۲ ش، دولتهای متفق، ۱۲۰ هزار تن گندم به ایران وارد کنند؛ اما سفیر انگلستان در ایران اصرار میورزید محصول ۱۳۲۱ ش نیازهای داخلی ایران را تا رسیدن محصول ۱۳۲۲ ش کفایت میکند. سرانجام در آذر ۱۳۲۱، زمانی که بحران غله به حادترین مرحله خود رسید، دولتهای انگلستان و آمریکا موافقت نامهای را با دولت ایران امضا کردند. براساس توافق نامه مذکور مقرر شد چنانچه وزیر خواربار به اتفاق مستشار آمریکایی غله و وزرای مختار آمریکا و انگلستان در تهران به این نتیجه برسند که غله موجود در داخل جوابگوی حداقل احتیاجات اهالی ایران تا رسیدن محصول سال جدید نیست، انگلستان و آمریکا در حد مقدور برای جبران کسری آن کوشش خواهند کرد. نهایت کوشش آن دو دولت، موافقت با واردات ۲۵ هزار تن غله از کانادا و آمریکا به ایران بود که آن هم زودتر از اسفند ۱۳۲۱ نرسید.
سوای اقدامات و سیاستهای اثر گذار متفقین بر مساله غله، فعالیتهای تبلیغی آنها در این زمینه حائز اهمیت است. هدف دستگاه تبلیغاتی دول متفق از جمله انگلستان، فراهم آوردن شرایطی مناسب و مطلوب برای بهرهبرداری کامل از منابع، ثروت و نیروی کار ملتهای ضعیف در جنگ جهانی دوم بود؛ شرایطی که ملت و دولتهای بیطرف و غیر ذی نفع در جنگ، شریک تمام ضرر و زیانهای مادی و معنوی جنگ باشند.
دولتهای متفق و محور با تبلیغات گسترده میکوشیدند تا پشتیبانی جهانیان را به خود جلب کنند. اساس تبلیغات متفقین بر معرفی جنگ جهانی دوم به عنوان جنگ نیروهای ضدآزادی و بشریت یعنی دولتهای محور، علیه شیفتگان آزادی و انسانیت یعنی دولتهای متفق بود. به این صورت از تمام ملتهای جهان میخواستند تا تمام ثروت و قدرت خود را به هواداری از متفقین بسیج کنند تا ریشه قدرتهای ضدآزادی و خشونتطلب نازیسم و فاشیسم برکنده شود. به این منظور ترات، دبیر اول سفارت انگلستان در تهران طی سخنرانی در بهمن ۱۳۲۰ گفت: ملت و دولت انگلستان تا حدی که ممکن بود از بروز این جنگ جهانسوز جلوگیری کردند و علاقه و شور آنها برای ممانعت از این خونریزی بینالمللی که همه ملتهای جهان را غرق در مصیبت و بیچارگی کرده به حدی بود که بعضی از انگلیسیها نیز آن را حمل بر تکاهل کردند. امروز نه فقط ملت ایران گرفتار مزاحمات شده، بلکه کلیه ملل دنیا در این مصایب جانگداز شریک هستند. از همین جهت باید کلیه شیفتگان آزادی دستبهدست هم بدهند و با خونسردی و متانت مصایب را تحمل کنند، تا آنکه بتوانند به قول مستر روزولت رییسجمهور آمریکا، فساد و خشونت بینالمللی را ریشهکن سازند.
چنین تبلیغاتی توسط مستشاران آمریکایی در ایران نیز عنوان میشد. شریدان، مستشار خواربار طی سخنانی در جمع مدیران جراید در مهر ۱۳۲۱ اظهار کرد: «در حال حاضر بر هر فرد آزادی دوست در سراسر گیتی و از آن جمله خود شما آقایان فرض لازم است آنچه را که در قوه خویش دارید برای در هم شکستن تهدید و خطر آلمان به کار ببرید»؛ او حتی پا را از این هم فراتر نهاد و مشارکت در جنگ را تکلیف همگی ابنای انسان در سراسر جهان برشمرد.
محور دیگر تبلیغات انگلیسیها در ایران کمرنگ جلوه دادن آثار و پیامدهای اقتصادی جنگ بود. آنها کمبودها و گرانیها را بیشتر ناشی از سیاستهای داخلی ایران میدانستند و در مواردی حتی جنگ را عامل رونق و آبادانی بر میشمردند. بولارد دولتمردان و مردم ایران را مقصر اصلی نابسامانیهای اقتصادی قلمداد میکرد تا جنگ جهانی دوم. او وضع بد اقتصادی دوران جنگ را نتیجه سیاستهای اقتصادی نابخردانه سالهای پیش از جنگ میدانست و رضا شاه مخلوع را به سبب ذخیره نکردن گندم سرزنش میکرد. ترات، دبیر اول سفارت انگلستان در تهران با ادعای کمکهای مستمر متفقین به ایران، از مردم ایران خواست: «... با دیده بصیرت به قضایا بنگرند و به مغرضین یا به طرفداران فاشیستها میدان ندهند که همه عیوب را به گردن ارتشهای خارجی مقیم ایران بیندازند. اگر در حقیقت دلیل عمده گرانی خواربار در ایران مربوط به اوضاع جنگ است یا اینکه راه بازرگانی بینالمللی بر ایران بسته شد، ولی ممکن است دلایل دیگری که مربوط به اوضاع داخله است موجب این گرانی و تنگنا باشد.»
در حالی که منابع اقتصادی ایران در اختیار انگلستان و شوروی قرار گرفته بود، تا به آن حد که وزیر خواربار کشور نفتخیزی چون ایران، برای تامین سوخت نانواییها و حمامهای پایتخت به فکر جمعآوری بوته و هیزم افتاد. دبیر اول سفارت انگلستان در تهران مدعی شد: «ملت انگلستان اگرچه خود در فشار است ولی طرز حکومت و اصول آزادیخواهی ما که به آن پایبند هستیم به ما اجازه نمیدهد که خواربار دهقان ایرانی را برداریم و به کشورهای دیگر ببریم.»همان هنگام که جمعی از ایرانیان با قحطی و گرسنگی دست و پنجه نرم میکردند، ایلیف، مشاور مالی سفارت انگلستان در جمع وزراء، روسای بانکها و مدیران روزنامهها اظهار عقیده کرد؛ جنگ فرصت کار و کسب و منفعت بیشتر را فراهم آورده، راهسازی و ساختمانسازی رونق گرفته است و هزاران ایرانی با اجرتی که هرگز در تاریخ ایران سابقه نداشته استخدام شدهاند و در نتیجه آن سیلی از ثروت به طرف ایران جاری شده است. این در حالی بود که کارگران ایران با حقوق ناچیزی از سوی نیروهای متفقین به خدمت گرفته شدند. اجبار دولت ایران به انتشار بیش از حد ریال برای نیازهای متفقین موجب تورم و افزایش قیمتها شد؛ اما ایلیف انتشار خارج از حد اسکناس را به خودی خود مضر و منفی نمیدانست و علت تورم را مربوط به نپرداختن مالیات و خوشگذرانی ایرانیان ثروتمند میدانست. مشاور مالی سفارت انگلستان در تهران، استقراض بیش از حد دولت از بانک مرکزی برای تامین ریال مورد نیاز متفقین را یکی از مظاهر لازم زندگانی اقتصادی بیان میکرد و اصرار داشت نفس قرض گرفتن بد و زیانآور نیست، بلکه عدم پرداخت آن ایجاد اختلال میکند. او در برشماری فایدههای اقتصادی جنگ جهانی دوم برای ایرانیان از این هم فراتر رفت و اظهار کرد اگر ایران با متفقین متحد نمیشد، ارز خارجی مکفی برای واردات کالا به دست نمیآورد و اگر هم ارز تحصیل میکرد، انگلستان و آمریکا حاضر نمیشدند به آن کالا بفروشند. یکی دیگر از شگردهای تبلیغی متفقین در ایران در جهت کاهش مصایب مردم و افزایش تحملپذیری آنان در برابر مشکلات ناشی از جنگ، القای این موضوع بود که مردم انگلستان و آمریکا نیز سخت در مضیقه هستند. شریدان مستشار آمریکایی خواربار طی سخنرانی در تهران اظهار کرد: ۱۳۵ میلیون آمریکایی برای تامین لوازم ارتش خود از استفاده و کاربرد قلع و کائوچو صرف نظر کردند و مدعی شد در آمریکا و انگلستان فروش آزاد بنزین و لاستیک ممنوع شده است. وی به مردم ایران توصیه کرد: «باید مثل مردم آمریکا و انگلستان در مورد خواربار از خود فداکاری نشان دهید، باید غذای روزانه خود را کمتر کنید و سفره کوچکتری پهن نمایید.»
ارسال نظر