نامهها و نکتهها
رشد صنایع در ایران قدیم
صنایع قدیم ایران اگرچه در ضمن حوادث و تحولات متوالی بارها دستخوش تخریبات شده و با اینکه پس از قبول دین اسلام ایرانیان به حفظ و ترقی دادن آن گونه صنایع دیگر همت نگماشتهاند باز وقتی که تاریخ تمدنات قدیمه به رشته تحریر در میآید ایران نیز با صنایع قدیم خود مقامی در صفحات آن تاریخ پیدا میکند. برخی از مدققین تمدنات قدیمه را عقیده این شده که ایرانیان قدیم در صنایع از قوه ابداع و ابتکار محروم بودهاند و هرچه به عمل آوردهاند همه از روی تقلید و استنساخ آثار ملتهای دیگر بوده است.
این مساله به خود بسیار اهمیت دارد و تحقیق آن به عهده ارباب اختصاص و تتبع است، ولی ما در اینجا دو نکته را یادآور میشویم و آن این است که اولا ایرانیان هرقدر هم آثار ملتهای دیگر را اخذ و اکتساب یا تقلید کرده باشند باز خیلی چیزها از خود به آن آثار افزوده و به آنها رنگ دیگر و شکل دیگر دادهاند؛ یعنی به آنها لباس ایرانیت پوشانده و روح ایرانیت دمیدهاند بهطوری که آن آثار استحقاق نامیده شدن به صنایع ایرانی را کسب کرده است.
ثانیا ایرانیان هرچه را که از دیگران کسب کرده و خود به آن افزودهاند به ملتهای دیگر نیز آموخته و در نشر کردن آنها در میان ملل دیگر خدمت و همت بزرگی به کار بردهاند و میتوان گفت که در این خصوص مقام معلمی را پیدا کردهاند.
این دو خصلت؛ یعنی استعداد اخذ و تقلید و استعداد نشر و تعلیم از خصایص روح ایرانی است که در هریک از شئون اجتماعی آن از روزی که تاریخ یاد دارد تجلی کرده و باز هم خواهد کرد. چنانکه پس از قبول دین اسلام، ایرانیان در نشر آن به اقطار عالم خدمتهای بزرگ کردند و در ترجمه و تعلیم فلسفه یونان و حتی در وسعت دادن دایره فلسفه اسلام بسیار کوشیدند و مخصوصا در رشته فلسفه و حکمت الهی و زبان و ادبیات اسلامی آن قدر تجدد و ترقی به عمل آورده و روح ایرانیت به آنها دمیدهاند که حق دارند به آن افتخار بکنند. همین تجلی روح ایرانی است که دانشمند و شرقشناس معروف پروفسور «دار مستتر» را به این واداشته که پنجاه سال پیش در بالای کرسی خطابت مدرسه کولژ دو فرانس در پاریس میگفت که فرهنگ و آداب ایرانیان معلول از آثار تمدن ساسانی است.
ما این روح تجدد و تعلیم را در صنایع قدیم ایران نیز مشاهده میکنیم و از این رو روح ایرانی را شایسته تقدیر میدانیم.
در این باب مارسل دیو لافووا فرانسوی که حفریات شوش را به عمل آورده و آثار عتیقه زیاد از آنجا به پارسی برده است در کتاب نفیس خود به نام «آثار صنایع قدیم ایران بازمانده از هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان» چنین مینویسد:
«مملکت شوش و بابل و نینوا از میان رفتهاند. مملکت بیزانس نیز سقوط کرده و حتی مصر با آن همه قوه حیات و زندهدلی حیرتانگیزی که داشت زبان و مذهب خود را فراموش کرده و کاملا به زیر تسلط اقوام سامیه رفته است. از میان همه این ممالک بزرگ فقط ایران توانسته خود را از نفوذهای خارجی حفظ نماید و آئین و جوهر زبان خود را نگاه دارد و حتی در آداب مذهبی جدید نیز ... یک شکل مخصوص محفوظ داشته است که آن شکل از آداب مذهبی که مسلمانان اقوام سامی و تورانی به عمل میآورند به طور واضح متفاوت است.
ایران مغلوب شده بود و به حکم قانون طبیعت در زیر تحکم غالب به سرمی برد، ولی باوجود این در همان حال در مملکتهای اسلامی، صنایع و معماری شرقی را که از زمان انقراض سلطنتهای قدیمه به وراثت اخذ کرده بود انتشار و یاد میداد. این صنایع همان منبع الهامات است که مملکت بیزانس نیز وقتی که امپراتور کونستانتن مرکز آن را به سواحل بوسفور نقل داد از آن سیراب شده بود.
منبع: مجله ایرانشهر، ربیع الاول ۱۳۴۱ - شماره ۵
ارسال نظر