روایت دیگر
نگاهی به وقایع اقتصادی در شعر ملک الشعرای بهار
شهین سراج- یکی از خطوط برجستهای که چهره ایران معاصر را در شعر بهار بر میسازد، «دستاندازی بیگانگان به خاک وطن» و «تهدید استقلال و تمامیت ارضی ایران» است. عصری که بهار در آن میزیست، عصر رقابت قدرتهای بزرگ استعماری، به ویژه روس و انگلیس برای دستیابی به بهرههای بیشتر و امتیازات روز افزون بود. در این راستا کمتر حادثهای است که از چشم تیزبین بهار پنهان مانده باشد- چه در آن دوران که در خراسان میزیست و چه در دورانی که رهسپار پایتخت شد و در قلب حوادث قرار گرفت.زبان شاعر هنگام اعتراض به «دستاندازی بیگانگان به خاک وطن» به اوج میرسد و لحظههایی که میان بهار، وطن و غاصبان وطن میگذرد از لحظات پرخروش و شور انگیز شعر بهار است.قرارداد ۱۹۰۷ تقسیم ایران میان روس و انگلیس، اولتیماتوم روسها دائر بر اخراج مورگان شوستر و کشتار در آذربایجان، و به توپ بستن حرم رضوی.
یک: قرارداد ۱۹۰۷
انعقاد قرارداد ترکمانچای (۱۸۲۸) سر آغاز یک رقابت طولانی بین روسیه و بریتانیا در ایران شد. رقابتی که به یکی از عوامل مسلط بر تمام امور خارجی و داخلی کشور مبدل شد. در سالهای فراتر، روسیه و بریتانیا بر اساس معاهده ۱۹۰۷ در مورد ایران، افغانستان و تبت به توافقهایی دست یافتند. در مورد ایران، مقدمه معاهده، تمامیت و استقلال ایران را به رسمیت میشناخت، در حالی که در متن معاهده کشور به سه منطقه تقسیم میشد. منطقه شمالی یا تقریبا نیمی از قلمرو ایران، حوزه نفوذ روسیه تعیین شده بود و بریتانیا موافقت کرد که در این حوزه نه در پی کسب امتیازاتی برای خود برآید و نه با امتیازات مورد درخواست روسیه مخالفت کند. روسیه نیز در مقابل حوزه نفوذی بریتانیا در جنوب تضمین مشابهی به بریتانیا ارائه میداد. بین این دو حوزه نفوذی نیز حوزه سومی وجود داشت که منطقه بیطرف محسوب میشد و بر هر دو طرف باز بود.درباره قرارداد و همسازی روس و بریتانیا یا آنچه که به «معاهده ۱۹۰۷» مشهور است، چهار سروده در دیوان بهار مییابیم:وطن در خطر است (۱۲۹۰)، ایران مال شما است (۱۲۹۰)، «پیام به وزیر خارجه انگلستان، سر ادواردگری» و «صفحهای از تاریخ». هریک از این سرودهها در عین داشتن درون مایه مشترک، از نظر بیان شاعرانه و شیوه پرداخت دارای ارزشهای ویژهای هستند که برای تشخیص جلوههای هنر بهار، باید جداگانه مورد بررسی قرار گیرند.
«وطن در خطر است»
این سروده در قالب مسمط سروده شده و دوازده بند و سی و شش بیت دارد. شعر به دور از اندیشه خطری که وطن را تهدید میکند، آفریده شده است. ولی در آن، غیر از اشارات سیاسی، به پند و اندرز و پارهای هشدارهای سرچشمه گرفته از اندیشه وطن پرستانه بهار نیز بر میخوریم.
پیام به وزیر خارجه بریتانیا
این قصیده که معروف ترین چکامههای سیاسی عصر خود گردید، چهل بیت دارد و در یازده نوامبر ۱۹۱۲ در روزنامه حبلالمتین منتشر شد. سپس به وسیله ادوارد براون نیز به چاپرسید. قصیده خطاب به سر ادوارد گری که میان سالهای (۱۸۶۲-۱۹۳۳) میزیسته و از سال ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۶ متصدی مقام وزارت امور خارجه بریتانیا بوده است، نوشته شده. فکر عهدنامه ۱۹۰۷ و توافق با روسیه را به او نسبت میدهند. از همین رو خطاب بهار به اوست. بهار نیز همچون دیگر مشروطه طلبان که بریتانیا را حامی احرار به شمار میآورد، از اتحاد بریتانیا با روس که از مستبدان و محمدعلی شاه مشروطه ستیز حمایت میکرد در شگفت است.زبان بهار اما در این سروده بر سیاق دیگری است. او سنت دیرین شعر ستایشی را برای بیان منظور خود به کار میگیرد. مورد تقلید او یکی از قصاید انوری شاعر قرن ششم هجری است. قصیده انوری که آن را به حق «نامه اهل خراسان» نامیدهاند به هنگام تهاجم ترکان غزنوی به خراسان و خطاب به رکنالدین محمود قلج طمغاج خان نوشته شده است. شاعر ضمن دعا و ثنایی که نثار حاکم سمرقند میکند، به تشریح وضع رقت آور اهل خراسان میپردازد و سپس از حاکم سمرقند درخواست میکند که برای نجات خراسانیان از دست خونریزان غز به این دیار لشکر بکشد و آن مردم بی پناه را رهایی بخشد.
بیخردی در عین خردمندی
درست است که سر ادوارد گری ، آن «دستور خردمند و وزیر هنری»، رائی همچون بیزمارک دارد و طرحریزی سیاسی فراتر از پطر کبیر، اما به دیده بهار او با تمام خردمندی، در رابطه با ایران یک بی خردی عمده مرتکب شده است و آن همانا عهد بستن با روسیه و اشتراک منافع با آن دولت است.از دیده بهار، آن «دستور خردمند و وزیر هنری» بسیج روسها را در مرزهای ایران نادیده گرفته و دلیل آنها را دائر بر تامین امنیت باور داشته است. حال آنکه روسها از این بسیج خیالی جز حمله به هند ندارند. اگر چنین نیست پس از چه رو در خراسان درآن «مهین رهرو هند» آن همه قشون کار گزارده است؟بهار هشیار، قصیده خود را با این هشدار که طنزی تلخ در خود دارد، به پایان میبرد و وزیر را نسبت به عواقب تصمیم خود آگاه میسازد:
صفحهای از تاریخ
سرودههایی که بر شمردیم به همان زمانهای که روس و بریتانیا بر سر تقسیم ایران یا به قول بهار «مقاسمتی نا صواب، چانه میزدند،» نوشته شده است. او در قصیده «صفحهای از تاریخ» که در سال ۱۹۲۰ و تقریبا سیزده سال پس از آن دوران نوشته شده، رویکردی دوباره به آن قرارداد میکند و ظلم و پشت کرد بریتانیا را نسبت به آزادیخواهان ایران یاد آور میشود:از میان تصنیفهای بهار که در رابطه با دستاندازی بیگانگان نوشته شده، تصنیف «ای وطن چرا ویرانه گشتی»، «رقیب وطن»، «ایران هنگام کار است» و «ای وطن من» از نقطه نظر بافت و کاربرد زبان عاشقانه در یک مضمون سیاسی، از برجستگی و توان چشمگیری برخوردار هستند. دیگر وقایعی که زبان بهار را به گفتن از «تجاوز بیگانگان» باز میکند، اولتیماتوم روسها برای اخراج مورگان شوستر و به دنبال آن دستاندازی به خاک آذربایجان و اعدام آزادیخواهان است.بهار این مقطع عمده را با سرودن مثنوی «به یاد آذربایجان» در ذهنیت تاریخیمان ماندنی ساخته است.
* بخشی از یک مقاله
ارسال نظر