استخدام مورگان شوستر آمریکایی و پیامدهای آن در ایران- بخش سوم
شوستر چگونه از ایران رفت؟
سیاست روسها این بود که شوستر را از ایران اخراج نمایند و برای این کار موافقت بریتانیا را کسب کرده بودند، اما «نیکلسون» معتقد بود که شوستر را نباید به زور از ایران اخراج کرد؛ بهتر است وی استعفا بدهد، زیرا این کار باعث میشد از مشاجره و مجادله در مطبوعات و بهویژه پارلمان آمریکا اجتناب شود. این روزها شوستر «لولو خرخره روسها شده بود میخواستند طوری شوستر را از ایران اخراج نمایند، بیآنکه نسبت به شوستر اقدامی معمول شود، چون او تبعه ایالات متحده آمریکا است؛ دولتی که باید از مداخلهاش در امور ایران برحذر بود». در این زمان فقط مجلس و عدهای از دولتمردان ایران پشتیبان شوستر بودند. وثوقالدوله و برادرش، نخست از دوستان شوستر بودند، اما در ماجرای پدرشان که والی آذربایجان بود با او به دشمنی برخاستند. به تدریج بسیاری از سیاسیون دریافتند که شوستر در کارها تندروی میکند و شدت وخامت اوضاع را نمیداند، شوستر نمیدانست که روسها درباره بیرون کردن او از ایران با بریتانیا صحبت کردهاند. کاتوزیان مینویسد: «هرچند انگلیسیها در این زمان با دموکراتها رابطه خوبی داشتند و عصر کودتای محمد علی شاه، عدهای از آنها را در سفارت انگلیس پناه دادند و مخالف روسها بودند، اما سیاستشان این بود که شوستر را با روسها درگیر کنند». روسها اولتیماتومی ۴۸ ساعته را به ایران دادند که اگر تا ۴۸ ساعت دیگر خواسته آنان عملی نشود، روابط دیپلماسی خود را با ایران قطع خواهند کرد. کابینه صمصامالسلطنه میدانست که منظور از قطع روابط، هجوم قزاقها به ایران است. با اینحال، قادر به پذیرفتن اولتیماتوم نبود و بسیار کوشید تا شوستر را متقاعد کند که نیروهای ژاندارم خزانه را از املاک شعاعالسلطنه بردارد، اما شوستر زیربار نرفت. شوستر در اینباره نوشته است: «بعد از آنکه حکم مزبور به من رسید، در صورتی که برخلاف حکم سابق در خصوص ضبط و توقیف املاک شعاعالسلطنه صادر شده بود و تنها امضای وزیر اعظم را به عوض امضای وزرا داشت، چارهای غیراز جواب ذیل نداشتم که بگویم تا مادامی که این حکم امضای هیات وزرا را نداشته باشد، حکم اولی را فسخ و باطل نخواهد کرد و آنها را مجبور کردم که یا املاک مزبوره را در تحت محافظت و سرپرستی فرستادگان من باقی گذارند یا مسوولیت کلیه امور را به دیگری رجوع نمایند.» صمصامالسلطنه مجبور به استعفا شد، اما نایبالسلطنه از قبول استعفا سرباز زد و دستور داد همچنان به کار ادامه دهند.
زمانیکه قوایی از روسها وارد ایران شدند دولت ایران اولتیماتوم را پذیرفت. آنان قصد داشتند دو هزار نفر نیرو عازم تهران کنند، اما انگلیسیها در برابر اعزام نیروهای روس، واکنش نشان دادند. وضعیت بهگونهای بود که احساس میشد به روابط دو کشور لطمه بزند. گویا علت اساسی ترس انگلیسیها از ورود سربازان روس به تهران، تحریک احساسات مسلمانان منطقه بود. در برابر این حساسیت، روسها اعلام کردند: «در پیشروی به سوی تهران از هر عملی که منافع انگلیسیها را به خطر بیندازد، اجتناب میکنیم و هنگامی که فقط دو خواسته روسها عملی شد، یکی پوزشخواهی وزیر خارجه و دیگر گماردن نیروهای قزاق در پارک شعاعالسلطنه، آنگاه نیروها را فرا میخوانیم» دولت بریتانیا که از این سیاست روسها ترسیده بود، به دولت ایران توصیه کرد که اولتیماتوم روس را بپذیرد تا آنها را از پیشروی باز دارد. در همین زمان، کابینه جدید تشکیل شد که همه اعضای آن در معذرت خواستن از روسها هم نظر بودند. وثوقالدوله، وزیر خارجه ایران با لباس تمام رسمی به قنسولخانه روس رفت و دست وزیر مختار روس را گرفت و گفت: «عالیجناب!! [من] از طرف دولت خود مامور میباشم که به واسطه بدسلوکی که نسبت به فرستادگان جنابعالی در خصوص املاک شعاعالسلطنه شده، از شما معذرت بخواهم.» سپس ژاندارم خزانه از پارک شعاعالسلطنه برداشته شد. وضعیت کشور به قدری وخیم بود که حتی افرادی که در خارج از کشور بودند، به آن پی برده بودند. تقیزاده تلگرافهای متعددی برای رجال سیاسی زد و التماس کرد که برای پیشگیری از یک شکست فاجعهبار، با روسها کنار بیایند. او در تلگرافی به «سلیمان میرزا» نوشت: «بسیار متحیرم از این طرز رفتار که مجلس در مساله اولتیماتوم پیش گرفت؛ عناد و لجاج در این موقعیت، لعنت ابدی دارد و... باید اولیای دولت و مجلس، مثل وجود واحد، کمیته بحرانی تشکیلدهند و از روسها عذرخواهی رسمی نمایند». در چنین وضعیتی کشاکش بین مجلس و دولت بر سر قدرت آغاز شد. مجلس خود را نماینده ملت میدانست، در برابر، وثوقالدوله شکایت داشت که قدرت و اختیارات دولت کافی نیست. با این اوصاف، دولت اولتیماتوم را پذیرفت، اما به هنگام معذرتخواهی وزیر خارجه ایران، سفیر روس با کمال وقاحت جواب داد که اولتیماتوم دیگری در شرف صدور است و شاید اکنون در راه باشد. چنین برخوردی در جهان بیسابقه بود. شاید اگر روسها از طرف انگلیسیها اطمینان نداشتند، تا این حد بیپروایی به ایران نشان نمیدادند. دولتمردان ایران در این بحران، سخت به تکاپو افتاده بودند. «میرزا مهدی خان» سفیر ایران در لندن، در گفتوگویی با ادوارد گری، علت تاخیر پاسخ ایران را بحران در کابینه دانست که با تشکیل کابینه جدید، خواسته روسها تحقق یافت و حفاظت اموال شعاعالسلطنه به قزاقها واگذار شد.
اولتیماتوم روس به تهران
هدف اصلی روسها، بیرون کردن شوستر بود، به همین دلیل به پاسخ مثبت دولت ایران به اولتیماتوم توجهی نکردند. طی جلسهای مقرر شد که روسها خواستار عزل شوستر شوند و برای انجام این کار مهم، هر فشاری را تحمیل کنند. دولت روسیه درخواست ۵۱۰ هزار منات بهعنوان خسارت قشونکشی را مطرح کرد که باید دولت ایران بپردازد.
این گزارشها در ایران بازتاب عجیبی داشت. دولت متزلزل با مجلس اختلاف داشت و از طرف قدرتهای دیگر از ایران حمایت نمیکردند. ادوارد گری به سفارت بریتانیا در سن پترزبورگ گزارش داد: «ما در باب مساله شوستر و تعیین مستخدمین آتیه و تعهد دولت ایران در استخدام نیروها، با سفارتین روس و انگلیس موافقیم؛ ولی با مطالبه خسارات قشونکشی موافق نیستیم که ما در این مسیر راههای تجارت، بیشتر متحمل خسارت شدیم و اینکه روسیه قصد دارد محمد علی شاه را برگرداند، قطعا دولت انگلیس نمیتواند او را به رسمیت سابقش بشناسد، حتی به وزیر خارجه روسیه نیز اطلاع داده شد که انگلیسیها با رجعت محمد علی شاه مخالفند چون از او صفات حمیده و پسندیده ندیدیم. شناختن او برای ما محال است ولو بختیاریها با رجعت وی موافق باشند.»
دولت ایران با پذیرفتن اولتیماتوم، مانع رسیدن دولت روسیه به اهداف خود شد، اما روسیه، نامهای از مورگان شوستر را که در روزنامه تایمز به چاپ رسیده بود، بهانه قرار داد. در آن نامه، شوستر به تخطه سیاست روسیه پرداخته و از دسایس آنها و انگلیسیها در ایران پرده برداشته بود. انتشار این نامه، دولت روسیه را وادار به اقدام کرد. شوستر در اینباره مینویسد: «وزرای جاهل و نادان ایران، حقیقت اداره پلتیکی روسها را به خاطر نیاورده و ملتفت نشدند. راضی شدن کابینه به مطالبات روسها، آخرین آرزوی روسها نبود. اگر روسها فقط عزت و شرافت مامورین متمرد خود را طالب بودند، معذرتخواهی وثوق الدوله، معامله را به کلی ختم مینمود، ولی خواهش اصلی روسها این بود که میخواستند بهانهای به دست آورند که قشونشان نقاط شمالی ایران را اشغال و تصرف نماید، حتی قبل از فرستادن اولتیماتوم، شروع به کار کرده بودند»
در همین زمان، اولتیماتوم دوم روسیه تسلیم دولت ایران شد. در این اولتیماتوم به ایران چهل و هشت ساعت فرصت داده شده بود تا خواستههای روسیه را برآورد. این خواستهها عبارت بودند از:
«۱- اخراج مورگان شوستر و لکوفر از خدمت مرجوع شان. تکلیف سایر ماموران آمریکایی که شوستر آنها را انتخاب کرده است، بعدا معلوم میشود.
۲- تعهد دولت ایران مبنی بر عدماستخدام مستشاران خارجی، مگر با کسب رضایت و موافقت قبلی روسیه و انگلستان.
۳- پرداخت غرامت به روسیه، بابت هزینههای مربوط به اعزام نیروی نظامی به ایران. تعیین مقدار و طریقه تادیه خسارت مزبوره، بعد از رسیدن جواب دولت ایران معین خواهد شد.»
روسها افزودند: «چنانچه دولت ایران این درخواستها را قابلقبول نداند یا بگوید اجرای آنها به علت مخالفت طرفداران اصلاحات اساسی قابل اجرا نیست، ما ناگزیریم دستهای از قوای خود را به طرف تهران حرکت دهیم و به نایبالسلطنه پیشنهاد خواهیم داد که کابینهای جدید تشکیل دهد تا مقدم بر هر کاری، مجلس غیرقانونی را منحل و دستور انتخابات ایران را صادر نماید. سپس شوستر را عزل و خواستههای ما را عملی کند.» تقیزاده مینویسد: «در مقابل اولتیماتوم روسها، عدهای میگفتند: دولت انگلیس نخواهد گذاشت روس ایران را اشغال کند، این دیگر قهقهه میخواهد. امید بستن به همراهی دولت انگلیس در حفظ استقلال ایران و بر آن امید اعتماد کردن، غفلت از اوضاع سیاسی این عصر و مخصوصا مسائل حاضره فرنگستان و بالاخره بیخبری از سیاست انگلیس از ده سال به این طرف است. دولت انگلیس به دولت روس میگوید خوب است شاه مخلوع را دوباره راه ندهد، ولی در وزارت خارجه انگلیس هیچ نقشه برای ظهور خلاف، یعنی در صورت راه دادن نیست که چه خواهند کرد. شاید به دولت ایران یک مراسلهای میفرستد که حالا محمد علی شاه آمده به ایران، بیطرفیم، یا اینکه حالا روسها مایلند او باشد؛ خوب است شما نیز خونریزیها را باعث نشده، تمکین کنید. مگر نه دولت انگلیس حرف رسمی خود را در موضوع استخدام «میجر استوکس» از ترس فریاد «نوایه ورمیا» روزنامه ارتجاعی روس، پس نگرفت؟ مگر نه دولت انگلیس از ترس سوءظن دولت روس به او در طرفداری آمریکاییها، خود تلگرافی به پطرزبورگ زد و خواهش کرد که روسها عزل شوستر را مطالبه کنند.» مطالب بالا، نشاندهنده سیاست انگلیسیها در برابر روسیه در بحران ایران بود و باید افزود که اولتیماتوم با اطلاع انگلیس بوده است. بهترین سند در اینباره، تلگراف وزیر خارجه بریتانیا در سن پطرزبورگ، در تاریخ ۴۱ نوامبر ۱۱۹۱، است. در این تلگراف آمده است: «شما وزیر خارجه را مستحضر بنمایید که امیدوارم دولت روس در باب مقاصد خود، آنچه که«کنت بنکدرف»به من اطمینان داده است، تجاوز نخواهد کرد. به این معنی که قشون را در قزوین محدود و به هیچوجه قشون به سوی تهران نفرستد، مگر برای حفاظت سفارت روس نیاز باشد». در گزارش دیگر از آقای ادوارد گری به آقای اوبرن آمده است: «من با آقای بنکدرف ملاقات کردم؛ ایشان بیان داشت از امکان احاطه یافتن آقای شوستر به تمامی امور ایران، خیلی مشوش است. برای دولت روسیه امکانناپذیر است که بگذارد دولتی که هیچ جز حساب نبوده، در ایران استیلا حاصل نماید.» انگلیس قبلا از سفارت روسیه قول صریح گرفته بود که اگر قوای روس به تهران آمدند، فقط در سفارت روسیه فعالیت کنند و از حدود منافع ویژه پلتیکی عمومی تجاوز نکنند.
در این زمان اوج سیاست انگلیسیها به ظهور میرسد که نسبت به حفظ منافع خود اقدام میکردند. آنان نخست با روسها براساس مفاد قرارداد ۱۹۰۷ بازی کردند. تمام کوشش انگلیسیها این بود که روابطشان به خاطر مصالح بینالمللی خدشهدار نشود. سپس با آمریکاییها براساس تقسیم مناطق تبلیغات مذهبی عمل کردند و دست آمریکاییها را در منطقه بازگذاشتند و بعد روابط خود را با والیان و روسای ایالات و ایلات براساس منافع ایالتی تنظیم کردند و توانستند منافع خود را در ایران حفظ کنند.
روس و انگلیس از نفوذ آمریکا و اصلاحات مالی در ایران رضایت نداشتند. انگلیسیها مخالف حضور شوستر در تهران بودند و یکیاز علل ناکامی شوستر، خرابکاری و کارشکنیهای سفیر انگلیس، جرج بارکلی، در تهران بود که ادامه کار شوستر را ناممکن ساخت و او را وادار به ترک ایران کرد. متاسفانه شوستر همچنان به انگلیسیها خوشبین بود. هدف دیگر انگلیسیها این بود که روسها را در ایران درگیر کنند تا موقعیت آنها در ایران متزلزل شود. در هر صورت، انگلیسیها به دنبال منافع خود بودند و به خوبی اقدام میکردند. گاهی از کارهای روسها در ایران دفاع میکردند و در خلوت از آنان شکایت داشتند. در جایی ایران را وادار به تسلیم در برابر اولتیماتوم میکردند. در جای دیگر دست روسها را باز میگذاشتند که دست به اقدامات نظامی بزنند. گاهی با اشغال تهران توسط روسها مخالفت کرده و آن را نقض قرارداد ۱۹۰۷ میشمردند و در جایی دیگر، با استخدام استوکس، ژنرال انگلیسی، در ژاندارم خزانه مخالفت کرده و آن را عامل به همریختن تعادل روابط با روسیه میدانستند. در حقیقت با این بازیها، استقلال ایران مورد تهدید قرار گرفته بود.
هنگامی که روسها به ایران اولتیماتوم شدیداللحنی دادند، انگلیسیها دولت ایران را وادار به پذیرش اولتیماتوم کردند. این امر نشان داد که انگلیس در این اقدام با روسیه هماهنگ است و چون دولبه قیچی، یکجا عمل میکنند و مقاصد هردو یکی است. انگلیس در این زمان به فکر منافع خود بود و به روسیه نیز توصیه میکرد که با ملایمت رفتار نماید. زمانی که وزیر خارجه انگلیس شنید که روسها قصد حرکت به سوی تهران را دارند، به دولت روسیه تذکر داد که این عمل اثر بدی در جهان اسلام خواهد داشت و مسلمانان را تحریک میکند پس به جای فشار به تهران، گمرکهای شمالی ایران را تصرف کند و به مالیات تبریز دست بگشاید تا به شوستر اعمال فشار شود. «براتف»از جانب دولت روسیه جواب داد که قصد اخلال در استقلال ایران را ندارد و اقدامات قشون، سطحی است و قصد نقض مواد معاهده روس و انگلیس را ندارد.
دولت ایران پس از ناکامی و ناامیدی از انگلیسیها، به آمریکا متوسل شد. وثوقالدوله در تلگرافی به «نبیل الدوله» در واشنگتن، اوضاع وخیم ایران را تشریح کرد و بیان کرد که ما یا باید به اخراج مستر شوستر راضی شویم، یا به نابودی واقعی و فوری مملکت. وثوقالدوله میخواست بداند نظر آمریکاییها در اینباره چیست. جواب آمریکاییها کوتاه و سرد بود. آنها جواب دادند: «با توجه به مشکل پیشآمده برای ایران، وزیر خارجه آمریکا مناسب نمیداند نسبت به آنها هیچگونه پیشنهادی را تقدیم کند.»
انگلیسیها دست آمریکاییها را در ایران بازگذاشته بودند تا به فعالیتهای مذهبی بپردازند و آمریکاییها هم به اصول این قرارداد پایبند بودند. بهطوریکه مدرسه آمریکاییها در تهران، در برابر اخراج شوستر که با تهدید روسها همراه بود، کوچکترین واکنشی نشان نداد، اما همین مدرسه، هنگام ظهور بلشویسم، برای اینکه جوانان به دامن بلشوسیم نروند، مجله «الادب»را برای تنویر فکر آنها منتشر کرد.
با سکوت و برخورد سرد آمریکاییها در برابر اخراج مورگان شوستر، برای مردم ایران روشن شد که میان آمریکا و انگلیس، تعهد سازش برای گسترش مذهب جریان دارد و حوزه خلیجفارس را بین هیاتهای مذهبی خود تقسیم کردند. ایرانیها و بسیاری از آزادیخواهان فهمیدند که آمریکا غیر از انگلیس آن سوی اقیانوس اطلس، چیز دیگری نیست و انگلیس هم آمریکای این طرف آبهای اقیانوس اطلس است.
ارسال نظر