چگونه نساجی ایران جهانی شد؟

نمونه‌ای از یک چرخ نخ ریسی قدیمی

نساجی در دوره اشکانیان

تا آنجا که اطلاع داریم، از منسوجات اشکانی چیز زیادی در ایران کشف نشده است. تنها بعضی تکه‌های پارچه ابریشمی از زمان‌ اشکانی به دست آمده که مقداری از آن متعلق به چین است، ولی مقداری دیگر ویژگی‌هایی دارد که احتمال می‌رود متعلق به قسمت‌ شرقی امپراتوری اشکانی باشد. بعضی از طرح‌های آن، نفوذ یونان را در صنایع آن عصر می‌رساند. خطیبی می‌نویسد: نقاشان اشکانی‌ فرهنگ اجتماعی و لباس‌ها و زیورآلات مردم را نقش کرده‌اند و هنرمندان با خلاقیت توانسته‌اند، لباس نجبا و خانواده سلطنتی را از پارچه‌های اعلا و رنگین و ابریشم بدوزند.

در کرانه «گرمی» مشکین شهر در آذربایجان خاوری، ضمن‌ کندوکاو، گورهایی از روزگار اشکانی پیدا شده‌اند و درون آنها نشانه‌هایی از آن روزگار به دست آمده از جمله آنها، پاره‌ای‌ پارچه است. این پارچه بخشی از لباس مرده است و آنچه باز مانده، بیش از ۲۰ سانتی‌متر نیست. ولی همین اندازه پارچه، خود نمونه‌ بسیار مهمی است که امروزه در موزه تهران نگهداری می‌شود. از پارچه‌های دوره اشکانی تنها همین پارچه به دست آمده است. نقش متن آن شامل کادرهای مربع شکلی است که درون آنها، یکی‌ در میان با نقش چلیپای شکسته و چهارخانه‌های کوچک به طرح‌ شطرنجی، در رنگ‌های گوناگون پر شده است. این متن را حاشیه‌ای‌ با نقش معروف و یونانی شکل خطوط دندانه‌دار (کلیدی یا کنگره‌ای) دربرگرفته است. رنگ‌های به کاررفته در آن عبارتند از: زرد مایل‌ به نارنجی، سفید، قهوه‌ای و ارغوانی. در روزگار اشکانیان، به‌ انگیزه پیوندهای بازرگانی و رونق دادوستد با کشورهای همسایه، از جمله ورود ابریشم طبیعی از چین، صنعت بافندگی به ویژه بافته‌های‌ ابریشمی پیشرفت بسیار کرد. پارچه ابریشمی نیز متاع مخصوص‌ ایران بود و در ممالک روم و آفریقای شمالی، به بهای گزافی فروش‌ می‌رفت‌. پلوتارک می‌نویسد: انواع پارچه‌های پشمی و شال‌های بافت ایران‌ به ممالک مغرب صادر می‌شد فیلوسترات آنها را چنین توصیف‌ می‌کند: خانه‌ها و ایوان‌ها، به جای نقاشی، از پارچه‌های زری یراق‌دار پوشیده از پولک‌های نقره و نقش‌های زرین و تزیین‌شده بودند، می‌درخشیدند. موضوع نقش‌های پارچه‌ها بیشتر اقتباس از اساطیر یونان است‌. به اعتقاد ویلسن تن‌پوش‌های زنان و مردان‌ پارتی با نقش و نگارهای گوناگون و زیورآلات‌ رنگارنگ، نشان می‌دهد که آنان در بافتن پارچه و پوشاک نهایت دقت و چیرگی را به کار می‌برده‌اند. گونه‌های تن‌پوش از دیدگاه دوخت، شکل، رنگ‌ و آراستگی نقش و نگار آنها روشن می‌سازد که هنر و صنعت بافندگی در دوره اشکانیان، آموزش‌ داده می‌شده است و بافندگان و دوزندگان‌ پارچه‌های رنگین و گرانبها، دوره‌های آموزشی‌ ویژه‌ای را می‌گذرانده‌اند؛ زیرا اگر ابزاری بسنده‌ برای بافندگی و همچنین آموزش‌های نظری و عملی پارچه‌بافی در این روزگار نبود، هرگز این‌ همه پارچه و تن‌پوش‌های رنگارنگ و گوناگون بافته نمی‌شد. در ناحیه«اولان»در منتهی نقطه شرقی ایران کنونی، چند تکه‌ ملیله‌دوزی و قلاب‌دوزی پیدا شده که شاید متعلق به دوره اشکانی‌ باشد. نقش یکی از ملیله‌دوزی‌ها درخت مو است که شاخه‌های‌ پیچ‌درپیچ دارد و قسمت‌های باز را، برگ و انگور پر کرده است. طرح‌ مرغ خیالی و قوچ نیز دیده می‌شود.

نساجی دوره ساسانیان

بنا به گفته اکثر نویسندگان، پس از یک دوره رکود در هنر و صنایع ایران در دوره ساسانی، با زنده شدن مدل‌های قدیمی لباس، صنعت بافندگی ترقی و این صنعت همدوش با سایر صنایع در این‌ دوره پیشرفت کرد تا جایی که پس از غلبه اسلام هم از میان نرفت. پارچه‌های زمان ساسانی در تمام دنیا معروف و ایران در صنعت نساجی‌ از تمام کشورهای جهان پیش بود. در آن زمان، پارچه‌های ابریشمی و سایر قماش ایران در اروپا و نقاط دیگر دنیا خریداران زیادی داشت‌، ولی حتی یک بافته که بتوان آن را به دوره ساسانی منتسب دانست، هنوز در ایران پیدا نشده است. آگاهی ما درباره بافته‌های ساسانی به بازنمایی‌های آنها در نقوش‌ برجسته طاق‌بستان و نقاشی‌های دیواری در چند نقطه آسیای میانه‌ محدود است. چند بافته را به دوره ساسانی نسبت داده‌اند که چون‌ هسته‌ای کوچک و سخت نقش و نگارهایی به راستی ساسانی دارند و با اسلوب ساسانی خالص بافته شده‌اند، می‌توان اعتبار آنها را پذیرفت. شناسایی بافته‌های ساسانی را، تقلیدهای فراوانی که نه تنها بافندگان آن روزگار، بلکه بافندگان چند سده بعد از آنها کردند، دشوار می‌سازد. مجموعه‌ کوچکی از بافته‌ها که تعلق آنها به دوره ساسانی قطعی است، آنهایی هستند که در گورهای آسیای میانه و مصر و در خزائن‌ کلیساهای اروپا حفظ شده‌اند. بیشتر این بافته‌ها ابریشم هستند تصویر لباس‌هایی که در حجاری‌ها یا روی ظروف سیمین دیده‌ می‌شود، معمولا کار مطالعه پارچه‌های ساسانی را آسان می‌کند. امیل مال می‌گوید: حتی در چین که سرزمین ابریشم نامیده می‌شد، گاه از اسلوب پارچه‌بافی ایرانی تقلید می‌کردند.

طبق نظر پوپ، گرانبهاترین اسباب تجمل در دوره ساسانی‌ ابریشم بوده است؛ زیرا دست‌کم تا زمان سلطنت ژوستینین(۵۶۵- ۵۲۷ م)، ایران ماده اولیه پارچه‌هایی را که می‌بافته، خود نداشته‌ است و آن را از چین به صورت ابریشم خام دریافت می‌کرده که هنوز قابل بافتن و رنگ کردن نبوده یا به صورت پارچه‌ای بوده که می‌شکافته‌ است تا دوباره از نخ آن استفاده کند. نقل کرده‌اند که وقتی نساجان‌ انطاکیه را به شوشتر بردند، شاپور اول در سال ۲۶۰ میلادی صناعت‌ ابریشم را در ایران تاسیس کرد. اما از طرف دیگر، اگر محرز باشد که‌ تا قرن سوم پیش از میلاد چین نگذاشته است، کسی در خارج، از ابریشم و صنایع مربوط به آن اطلاعی به دست آورد. می‌توان نتیجه‌ گرفت که از آن پس، مهاجرینی کم‌کم ابریشم رشته و پارچه‌های‌ ابریشمی و بعد صنعت رشتن و بافتن آن را به آسیای غربی برده‌اند. ولی بر ما معلوم نیست که چه وقت و در کجا این مهاجرین به ایران‌ رسیده‌اند و اطلاعاتی هم که از آزمایش پارچه‌ها به دست آمده، بسیار اندک است. مقارن نیمه قرن ششم میلادی بود که پرورش نوغان و تهیه‌ ابریشم در ایران معمول شد. هنگامی که ایران مانند مصر، سوریه و بیزانس، خود موفق به تهیه ابریشم خامی شد که به آن احتیاج داشت، تجارت ابریشم بین خاور دور و باختر دچار رکود نشد؛ زیرا در این‌ اثنا، بازار پارچه‌های ابریشمی چنان گرم شده بود و مردم به قدری فریفته‌ آن شده بودند که تقاضای آن همیشه بر عرضه فزونی داشت. گیلان، مازندران و خوزستان مراکزی از ایران بودند که در آنها پرورش کرم‌ ابریشم بیش از همه جا توسعه یافته بود. مسعودی می‌نویسد: شاپور دوم بعد از شکست رومیان عده‌ای از بافندگان را در شوشتر، شوش و شهرهای ناحیه اهواز جای داد و در این زمان، تولید دیبای شوشتر و انواع حریر در این شهر معمول شد. تافته را در شوش و پرده را در خاک‌ نصیبین می‌بافتند. همچنین، شاپور دوم بافندگانی را از«آمیده»، در شمال بین‌النهرین، به شوش و دیگر شهرهای خوزستان کوچ داد و آنها گونه‌های تازه‌ای از پارچه‌های ابریشمی و زری رواج دادند. این‌ داستان را گویا، گزارشی در«کارنامه شهیدان»درباره پوسی نامی‌ که گویند رییس کارگاهی وابسته به کاخ شاپور در شوش و بعدها در «کرخادی»لیدان بوده است، تایید می‌کند. کار ویژه پوسی، بافتن‌ زری و ابریشم زربفت بود. اهمیت داستان بافندگان آمیده و گزارش‌ پوسی در این حقیقت است که نشان می‌دهد، ابریشم‌بافی و از جمله‌ بافت زربفت، از سده چهارم میلادی در ایران سابقه داشته است. طبق نظر بهشتی‌پور، دیبای شوشتر پوشاک بزرگان عالم بود و خریدار بسیار داشت و نیز در شوشتر و بلاد دیگر خوزستان، قسمی پارچه از پر مرغ ماهی‌خوار و قو درست‌ می‌کردند که پربهاترین منسوجات و در لطافت و ظرافت بی‌مانند بود.

برخلاف نظر پوپ که نوشته است، ما نمی‌دانیم اولین کارگاه‌های‌ بافندگی ابریشم از چه تاریخ و در کجای ایران تاسیس شده‌اند، بهشتی‌پور می‌نویسد: کارخانه‌های نساجی در مرو، ری، اهواز و شوشتر، انواع منسوجات مانند شال‌های کرکی، پشمی، حریر و دیبا را می‌بافتند. زراعت و صنعت پنبه نیز ترقی کرده و در جمیع ایالات مخصوصا نواحی خراسان، معمول بود. او در جای دیگری می‌نویسد: مردم در زمستان از جامه‌های ابریشم و پشم استفاده می‌کردند و دلایل‌ بسیاری است که بافندگی، مخصوصا بافتن پارچه‌های فاخر، مانند دیبا و زری که مسلما مورد استفاده شاهان وقت بوده، در زمان‌ ساسانی ترقی کرده است. همچنین، پارچه‌های بسیار لطیف از پشم، کرک و ابریشم در ایران ساسانی بافته می‌شد که مشهور آفاق بود. در مغرب نیز، پارچه‌های ابریشمی ایران بسیار مورد توجه بودند. چنان‌که‌ ژوستینین، امپراتور روم به زحمت توانست برای کارگران حق انحصاری‌ بافتن آنها را به دست آورد. همین امر باعث شد، بسیاری از کارگران‌ سوریه به ایران بازگشتند. پس از آن ژوستن، امپراتور دیگر، توانست‌ از پادشاهان ساساسنی اجازه بگیرد که مردم سرزمین سغد تنها برای رومیان‌ پارچه ببافند. در کتاب«هنرهای ایرانی و آثار برجسته آن»ذکر شده‌ است که تقریبا همه نمونه پارچه‌های این دوره در خارج از ایران‌ هستند. کریستی معتقد است، بیش از ۶۰ نمونه از کالاهای نساجی‌ آن زمان در دست است که اغلب آنها در موزه‌های اروپا و هندوستان‌ نگهداری می‌شوند. رضایی می‌نویسد: این نمونه‌ها در موزه‌های بزرگ‌ جهان چون: آرمیتاژ، برلن، آلبرت و ویکتوریا در لندن موجودند.

علاوه بر اینها، تقریبا ۲۵ قسم نقشه پارچه روی حجاری‌های‌ طاق بستان نمایش داده شده که برای متخصصین راهنمای مهمی است‌ و به تشخیص و تقسیم‌بندی منسوجات زمان ساسانی کمک می‌کند. گیرشمن در این مورد می‌نویسد: از ابتدای سال هزار میلادی، تجارت اشیای متبرک مقدس رواج‌ عجیبی یافت. هرعبادتگاهی می‌خواست مالکیت استخوان‌های‌ پارسیان مسیحی را داشته باشد و برای آنکه این استخوان‌ها را از شرق‌ بیاورند، آنها را در پربهاترین بافته‌ها می‌پیچیدند. به این ترتیب، این‌ پارچه‌های کهنسال که در صندوق‌های متبرک محفوظ مانده بودند، به دوران ما رسیدند. از دوران«مروونژین»ها به بعد، پربهاترین تزئینات‌ کلیساهای بزرگ مسیحی، دیوارپوش‌ها و پرده‌های شرقی بودند که‌ آنها را در پیش‌درها و بین ستون‌ها می‌آویختند. نقش تزئینی این‌ منسوجات غالبا عبارت است از دایره‌های جدا یا مماسی که نویسندگان پیشین آنها را دایره‌های چرخ‌وار می‌نامیدند. همان‌طورکه انتظار داریم، در این ترکیبات تزئینی موضوع‌هایی می‌یابیم که به کهن‌ترین‌ تمدن‌های آسیای مقدم و فلات ایران تعلق دارند. ایران ساسانی این‌ میراث را گرد آورد و شکوه مذهبی یا حماسی آن را دوباره زنده کرد.

گیرشمن می‌نویسد: از«سنت اورسول»در کولونی، یک بافته‌ ابریشمین عالی که رنگ ارغوانی و آبی دارد، به دست آمده است که‌ روی آن تصویر یزدگرد سوم باز شناخته می‌شود. در روزگار ساسانیان، صنعت پارچه‌بافی در زمینه ساخت پارچه‌های زربفت و قلاب‌دوزی‌ پیشرفت بسیار کرد. یک تکه بزرگ پارچه پشمی قلاب‌دوزی در موزه آرمیتاژ روسیه وجود دارد که از عالی‌ترین نمونه پارچه‌های زمان‌ ساسانی است و نقش آن خروس بزرگی است که در قاب مدوری رسم‌ شده و دارای رنگ‌های قشنگی است. تقریبا هفت رنگ متفاوت در آن‌ دیده می‌شود. پارچه‌های زربافت دوره ساسانی بسیار مشهور بودند و مورد تقلید سایر کشورها قرار گرفتند. در اغلب موزه‌های بزرگ جهان از این نوع پارچه‌های زربفت می‌توان یافت. از جمله در موزه لیون، یک قطعه پارچه زری ساسانی موجود است. بنابر نظر تئوفیلاکت، لباس هرمز دوم طلادوزی و پارچه آن دستبافت و بسیار گرانبها بود. خسرو پرویز نیز در مراسمی، لباسی به رنگ سرخ و شلواری به‌ رنگ آبی آسمانی پوشیده و تاج قرمزی به سر داشته است‌.