نگاهی به صنعت پارچهبافی در ایران باستان
عفت امیری- معصومه امیری- در بسیاری از جوامع، منسوجات نقشی حیاتی در زندگی اجتماعی، اقتصادی و مذهبی ایفا کردهاند. آنها در تمام مراسم اصلی زندگی، همچون جشن تولدها، عروسیها و مراسم تدفین، جزو تجهیزات و وسایل ضروری به شمار میروند. چه زمانی که به عنوان هدیه بخشیده میشوند یا معامله، دفن و سوزانده میشوند و چه وقتی به عنوان یادبود خانوادگی به نسلهای بعد انتقال مییابند. برای مثال، لباس مخصوص عروسی ممکن بود بعدها در جشنها یا موقعیتهای خاص دیگری پوشیده شود، اما در برخی نواحی آن را برای استفاده بعدی به عنوان کفن کنار میگذاشتند و نگه میداشتند. شواهد بافندگی در ایران همراه با دیرینهترین نشانههای زندگی بشر مشاهده میشود. در این نوشتار به تاریخچه پارچه بافی در ایران باستان پرداخته میشود.
از آنجا که منسوجات میتوانند، هم ارزش واقعی و هم مفهوم نمادین داشته باشند، از دیرباز مورد توجه اشراف بودهاند. منسوجات به مقدار زیاد پوشیده میشدند یا به نمایش درمیآمدند تا ثروت و سعادت را نشان دهند و چشم تماشاگران را با بهت و حیرت خیره کنند. در عین حال، به دنبال هدفهای سیاسی توزیع میشدند تا وفاداری به حاکمان را نشان دهند.
نساجی در دوره ایلام
نوعی مهرهای حلقهای در لرستان کشف شدهاند که به دوره ایلامی تعلق دارند. هر مهر حلقهای، حلقه نواری است که از ورقه مفرغی کندهکاری شده ساخته شده است. روی مهر، موتیفهای متنوعی کنده شدهاند که موید رونق نساجی و دوخت در این دورهاند. در ۲۷۰۰ تا ۲۵۰۰ ق. م، بافندگی بهطور کامل و ظریفتر معمول شده و این امر با بافت پارچههایی از سیمهای طلا و نقره و نیز تهیه پارچههای مرغوب با استفاده از پشم گوسفند و موی بز، کاملا مشهور است. یکی از چشمگیرترین و زیباترین نمونههای پوشاک زنان ایلامی، تصویر برجستهای است که روی جامی سیمین نقش بسته و چند سال پیش در مرودشت کشف شده است. روی اینجام، پیکره دو زن که یکی ایستاده و دیگری نشسته است، دیده میشود. هردو، پیراهن بلندی با زمینهای از نقشهای برگمانند بر تن دارند و تزیینات دوختی در قسمت یقه و لبه پیراهن، جلوه دیگری به لباسها داده است. همچنین لباس ناپیراسو، ملکه ایلام و همسر اونتاش که در کشفیات شوش به دست آمده و اکنون در موزه لوور موجود است، رواج دوخت در دوره ایلامی را نشان میدهد. در هزاره دوم و اول پیش از میلاد، مجسمه گلی و گلپخته که همراه با اجساد مردگان دفن میشد، ما را با انواع لباسها و دوختودوزها آشنا میسازد. تندیس گلی مربوط به هزاره پیش از میلاد، متعلق به مجموعه فیلیس اکرمن، گواه دیگری برای رواج نساجی و انواع دوختها در این دوره است. تندیس مزبور دارای پیراهنی بلند، تمامقد با چینهای زیاد در قمست پایین زانو، چینهایی در قسمت آستین و تزیینات روی لباس است.
نساجی در دوره مادها
اگرچه در خصوص نساجی ایران در دورههای مادها اطلاعات چندانی در دست نیست، اما از بررسی لباس و پوشاک آنان از روی نمونههای سنگتراشی، چنین برمیآید که پارچهبافی و تولید پارچههای دستباف در آن روزگار کاملا مرسوم و دوخت آنها نیز معمول بوده است. ضمن آنکه براساس نوشتههای مورخان و محققان، رنگ ارغوانی از رنگهای بسیار مورد علاقه مادها به خصوص در پارچه دستباف بوده است. در روزگار مادها، این صنعت پرارزش، خود دانشی را برپا کرده بود. زیرا در آن روزگار، انواع پارچه و پوششهای گوناگون علفی، پوستی و پشمی، چه از دیدگاه جنس و مواد نخستین آن و چه از دیدگاه رنگآمیزی، نقش و نگارو بافت و طرح، بافته میشده است. مادها در بافندگی پشم، کتان و دیگر الیاف گیاهی را به کار بردهاند. نقش روی جعبه سیمین از خزانه جیحون که هم اکنون در موزه بریتانیا نگهداری میشود، نشانه آن است که در دوره مادها لباس مردان و زنان غالبا بلند، فراخ و چیندار بوده و تزییناتش دوختی مثل قیطاندوزی، ملیلهدوزی و قلابدوزی داشته است. لبه لباسها اکثرا دارای تزیینات رودوزی بوده که جلوهای خاص به لباس بخشیده است.
نساجی در دوره هخامنشیان
گرچه به دلیل گذشت سالیان دراز از دوره هخامنشی، از بافتههای آن زمان به جز چند تکه قالیچه و گلیم، نمونههای دیگری به دست نیامده است، اما اسناد جدید به دست آمده، حاکی از این هستند که از زمانهای بسیار باستان و شاید پیش از هخامنشی، در آسیای میانه به ویژه در سغد، پرورش تخم نوغان انجام میگرفته است. بدینسان دیگر شکی باقی نمیماند که به کار بردن پارچههای ابریشمی در ایران هخامنشی رواج داشته است و پارچههای ابریشمی ایران که گاهی در تاروپود آنها گلابتون زروسیم نیز به کار برده میشد (زری)، از دید زیبایی، لطافت، رنگ و درخشش، زبانزد یونان بودند. در آن زمان، پارچههای ایرانی از نظر جنس، رنگ و نرمی، شهرت جهانی به دست آورده بود و بیشتر مردم خواستار و خریدار آنها بودهاند. به ویژه لطافت و طرح نقشهای پارچههای پشمی، ابریشمی و کتانی که به رنگهای گوناگون، رنگرزی میشدند همه را فریفته خود میساخته است.
همه ساله در نوروز و مهرگان، جزو باجهای نقدی و جنسی که به گنجینههای شاهنشاهان هخامنشی سپرده میشد، همواره مقداری نیز پارچههای گرانبهای نبریده، جامههای دوختهشده و پردههای منگولهدار و زیبا وجود داشت. این موضوع گذشته از نوشتههای تاریخنویسان، از نقشبرجستههای تخت جمشید نیز آشکار است و چون هریک از تیرهها و کشورهای شاهنشاهی، ناگزیر بهترین ساخته و محصول کشور خود را به دربار هخامنشی گسیل میداشتند، منسوجات ایرانی خیلی مورد توجه بودند و مایه تجارت مهمی با کشورهای همسایه شدند. یونانیها بنابر آنچه مورخانشان مینویسند، از نفیس بودن البسه دشمنان ایرانیشان تعجب میکردند.
در نشریه یونسکو (ایرانشهر) درباره بافندگی و پارچهبافی روزگار هخامنشی چنین آورده شده است: پارچهبافی ایران در روزگار هخامنشی به ویژه در زمینه بافت پارچههای پشمی نرم و بسیار خوب، نامور بوده است و شاهان هخامنشی به داشتن لباسهای گرانبها مشهور بودند. همچنین، از کتاب«استر» در تورات چنین برمیآید که قصرهای هخامنشی با پردههای زیبا و رنگارنگ مزین بودهاند. در این دوره، همچنین از پارچه زری نام برده شده و گفته شده است، زریهای ایران که هم برای جامه و هم برای سراپرده به کار میرفتند، مشهور آفاق بودند.
از آثاری که در دوران هخامنشیان رواج بیشتری داشته است، میتوان از انواع بافتهها از قبیل پارچههای ابریشمی و زریدوزیشده و قالی و اختراع و ابداع انواع فرش، نمد و غیره یاد کرد.
این امکان وجود دارد که در کارگاههای دربار شاه، ابریشم نیز به عمل آورده میشده است. تولید ابریشم از دیرباز در چین معمول بود، اما از پیله ابریشم چنان محافظت میشد که به خارج از کشور راه نمییافت. در پازیریک، در کنار اشیای وارداتی از ایران، قطعهای پارچه ابریشمی چینی با سوزندوزی بسیار ظریف و بافتههای ابریشمی دیگر پیدا شده است. حتما شاهان ایران نیز قادر به تملک این شیء پربها بودهاند. مخصوصا که در هندوستان از آغاز هزاره اول ق.م و شاید هم پیشتر، ابریشم وحشی به دست میآمد. همچنین از سده پنجم ق.م و در آتن بقایایی از پارچه ابریشمی به دست آمده است. پارچه ابریشم فقط میتواند از طریق ایرانیان به آتن راه یافته باشد. بنابراین میتوان گمان برد که ایرانیان ابریشم را میشناختهاند و از آن برای تهیه لباسهای گرانبهای خود استفاده میکردند. مسلما پشم نیز برای تهیه لباس کاربرد داشته است. شاید لباسهای پشمی از جمله لباسهای ظریف بودهاند. پارچههای وارداتی از ایران که در گورهای پازیریک پیدا شدهاند، پشمی هستند. این پارچهها با تکنیک گوبلن و بسیار پرنقش و نگار بافته شده اند. علاوه بر این، لباسی از همین پارچه بر تن سربازان نگهبان در آجرهای لعابدار شوش دیده میشود. در پارچهای دیگر، نقش دو زن با خدمتکارانشان در کنار یک عودسوز، بافته شده است.
در زمان پادشاهی داریوش بزرگ، کشت پنبه در نواحی باختر و شرق ایران رواج داشته است. چون پارچههای پنبهای لطیفتر و نرمتر از پشم بودند و جامههایی که از پارچه پنبهای دوخته میشدند، با هوای گرم بیشتر سازگاری داشتند، ازاینرو، پارچههای پنبهای برای دوخت جامه و زیرجامه، خواستاران فراوان داشت. به همین علت، کارخانههای پنبهریسی و پنبهبافی در ایران به فراوانی بنیاد یافته و پارچههای پنبهای یکی از کالاهای بازرگانی ایران بودهاند. ماری کخ در کتاب خود مینویسد، در این دوره لباسهای بسیار گرانبهایی نیز از پنبه درست میکردند. بعضی از پارچههای پنبهای چنان ظریف بافته شدهاند که به ابریشم میمانند.
در دوره هخامنشی، کتان و جامههای کتانی در ایران رواج فراوان داشتند و از آن، جامهها و پردههای رنگارنگ زیبایی میساختند. در کتاب«استر»از پارچه کتان و نیز پارچههای ارغوانی رنگ، به علاوه پارچههای رنگارنگ دیگر، به عنوان البسه پادشاهان آن دوران نام برده شده است. نتیجه دانش و چیرگی هخامنشیان در پارچهبافی و ساختن بافتههای گوناگون که تنها به وسیله آموزش و پرورش استادان چیرهدست میتوان به آن دست یافت، تا آن اندازه حائز اهمیت بوده است که برخی از نویسندگان میگویند، نخستین ملتی که صنایع پارچهبافی و بافندگی آن میارزید، ایران هخامنشی بود. در این دوره، کار بافندگی را بیشتر زنان انجام میدادند و کار و مشغولیت بانوان ایرانی، بافتن پارچههای گرانبها و سوزنکاری بود. حتی شهبانوها و شاهدختها نیز در دربار بدین کار میپرداختند. ملکه آمیستریس، زن خشایارشا هم، از همان آغاز کودکی، به فراگیری بافندگی-که شاید نیازی به آن نداشته-پرداخته است. او که بانویی با شخصیت و هنرمند بود، برای شاه نیز با دست خود پارچه میبافته و لباس میدوخته است. تاریخنویسان درباره مراکز پارچهبافی شاهنشاهی هخامنشی یادآوری کردهاند که در مصر و لیبیا پارچههای کتانی، در آشور پارچههای گوناگون و ملیلهدوزی، در خراسان، باختر و سغد پارچههای گوناگون، در هند شمالی و جنوبی پارچههای پنبهای، در «کلیکلیه»پارچههایی از پشم شتر، در سوریه پارچهای ارغوانی، در بابل بافتهها و جامههای دوخته و در خوزستان پارچههای گوناگون نرم و نازک بافته و آماده میشدند. همه بافتههای این سرزمینها در ایران رواج داشتند و پارسیان نیز در دوخت جامههای خود از این پارچهها استفاده میکردند. کلافههای ابریشم چین و سغد، در کارخانههای بلخ، همدان و شوش و بسیاری از شهرهای دیگر ایران، به پارچه تبدیل میشده است.
آتنائیوس میگوید: گرانترین لباسها رداهای پربهای ایرانی بودند، با بافتی محکم و پوشیده از پولکهای طلایی. هرچند پارچه این لباسها از میان رفته، ولی تعداد زیادی از این پولکهای طلا برجای ماندهاند. در ساختمان خزانه تخت جمشید، دکمه و گل طلا نیز بافت شده است. تعداد زیادی از این تزیینات منقش لباس، از گورهای سارد به دست آمدهاند. یقینا در سارد به منزله پایتخت ساتراپی ایران، تعداد زیادی لباس گرانبهای ایرانی وجود داشته است. پارسیان زمان هخامنشی نیز همچون مردمان دیگر آن دوره، به رنگ جامههای خود اهمیت فراوان میدادند. آنها رنگهای پخته و متین را میپسندیدند و رنگهای گرم و شاد را دوست داشتند. این موضوع از رنگآمیزی کاشیهای لعابی شوش و اشیای رنگین دیگر که از آن زمان بازمانده، هویداست. بنابر نوشته استرابون، زیرجامههای ایرانیان از پارچههای سفید رنگ و جامههای رویین آنان از رنگهای گوناگون بوده است. رنگ دیگری که در دربار هخامنشی ارج ویژهای داشت، رنگ ارغوانی بود و به گفته جاکسون، این رنگ به میترا منسوب بود. ارغوان، رنگ و کالای گرانبهایی بود که از فنیقیه به پارس میآوردند و آن را با آمیختن املاح زر با گونهای صدف دریایی کمیاب، میساختند. به همین علت هم، بسیار گرانبها بود و پارچه و جامههایی که با ارغوان رنگرزی میشدند، درخشندگی و شکوه و زیبایی خیرهکنندهای داشت. هخامنشیان بهترین پارچههای ارغوانی را به کشور و دربار خود اختصاص داده بودند. جامههای رسمی شاهنشاهان هخامنشی از این رنگ بود و جامههای برخی از شاهزادگان و بزرگان و خلعتهای شاهی نیز از اینگونه پارچهها دوخته میشدند.
یکی دیگر از رنگهای خوشایند پارسیان هخامنشی، رنگ طلایی یا نزدیک به آن، زرد نارنجی بود؛ چون طلا منسوب به خورشید بود و رنگ طلایی در میان رنگهای دیگر، ارج ویژهای داشت. نمونه پارچههای نارنجی رنگ دوره هخامنشی (گلدار) را میتوانیم در تن سربازان جاویدان خوزی که روی کاشیهای رنگارنگ شوش نقش شده و در موزه لوور است، ببینیم. همچنین، شاهان هخامنشی در جشنهای مهرگان، جامههای زعفرانی در بر میکردند. رنگهای دیگری که در آثار هخامنشی میتوان دید، عبارت است از سبز زیتونی، آبی آسمانی، فیروزهای، لاجوردی، سرخ تیره، کبود تیره و قهوهای. گاهی پارسیان در جامههای خود دو رنگ پارچه به کار میبردند؛مانند رنگ ارغوانی و سفید. در کاشیهای شوش نیز قباهای دورنگه دیده میشوند که در آنها پارچه زمینه سفید گلدار را با پارچه نارنجی ساده و پارچه زمینه نارنجی گلدار را با پارچه قهوهای درمیآمیختند و زیبایی نوینی در جامههای خود پدید میآوردند.
ارسال نظر