ایران دارای قانون وظیفه عمومی شد

روش به کاربردن واژه «سرباز» در اخبار چنین روزی در مهر ماه سال ۱۳۰۵ هجری خورشیدی در تهران اعلام شد مبنی بر اینکه از دهم آبان همان سال (۳۱ اکتبر ۱۹۲۶) قانون نظام وظیفه عمومی در ایران به اجرا درمی‌آید و پسران ۱۸ سال به بالای ایرانی مشمول خدمت سربازی خواهند بود و این خدمت ملی دو سال طول خواهد کشید. هنگام طرح لایحه این قانون در مجلس که خواست رضا شاه (پهلوی یکم) بود. اجباری و عمومی شدن خدمت سربازی از افکار «کلازویتس» فرضیه‌پرداز نظامی آلمان است که اندیشه‌هایش را در نیمه اول قرن ۱۹ منتشر ساخت و این قسمت را «عمومی شدن دفاع از وطن» عنوان گذارد. در حال حاضر شمار کمی از کشورها هستند از جمله آمریکا که خدمت وظیفه عمومی ندارند و نظامیانشان استخدامی (پیمانی) هستند که پس از انجام پیمان، در صورت تمایل در شمار نیروی ذخیره قرار می‌گیرند و هنگام نیاز احضار و فعال می‌شوند.کلازویتس ابراز عقیده کرده است که مردم یک کشور باید از طریق خدمت وظیفه (اجباری، بدون اغماض و تبعیض) با فنون رزم آشنا شوند تا در صورتی که خطری میهن آنان را تهدید کند جملگی و بدون نیاز به آموزش وقت‌گیر، در کوتاه‌ترین زمان آماده دفاع باشند. این اصل نیز از کلازویتس است: جنگ دنباله سیاست (دیپلماسی) است، به طریقی دیگر. دولت‌هایی که نظام وظیفه ندارند به این قسمت از اندیشه‌های کلازویتس استناد می‌کنند تا بتوانند نظامیان استخدامی (اصطلاحا: داوطلب) را برای جنگ (جنگ تعرضی) به نقاط دوردست بفرستند و تلفات وارده هم نمی‌تواند مورد اعتراض قرار گیرد؛ زیرا که این نظامیان برای جنگیدن استخدام شده‌اند و «جنگ» کشته شدن هم دارد و اگر جانشان را دوست داشته باشند نباید به استخدام ارتش درآیند. هزینه نظامی دولت‌هایی که نظام وظیفه ندارند بسیار سنگین است و بیشتر این بودجه صرف پرداخت حقوق و مزایا به نظامیان می‌شود.از قرن بیستم، دولت‌های دارای قانون نظام وظیفه استدلال می‌کنند که تعرض نوعی دفاع است؛ بنابراین می‌توانند از سرباز وظیفه برای تعرض هم استفاده کنند.نظام وظیفه در ایران سابقه طولانی دارد. در زمان هخامنشیان و ساسانیان به نوعی این نظام وجود داشت. در زمان هخامنشیان، سپاه جاویدان (دائمی و استخدامی) تا رسیدن مردانی که به عنوان سرباز احضار می‌شدند کار دفاع را به دست می‌گرفتند. شاه عباس نظام وظیفه را به صورتی دیگر احیا کرد و آن، موظف بودن هر دهکده یا خانواده به دادن یک سرباز بود

جنگی که آغاز فروپاشی امپراتوری انگلستان بود

دور دوم جنگ بوئرها با انگلستان از نیمه اول اکتبر سال ۱۸۹۹ آغاز شد. «بوئر» در لغت به معنای کشاورز است. مهاجران هلندی مستقر در آفریقای جنوبی را هم که عمدتا کشاورز بودند «بوئر» خوانده‌اند. نیاکان این جماعت به دلیل کالونیست بودن (شاخه‌ای از مذهب پروتستان)، فشارهای وارده را تحمل نکرده و از اروپا به آفریقای جنوبی مهاجرت کرده بودند که پس از تصرف منطقه کیپ (دماغه امید نیک) توسط انگلستان به نقاط شرقی و شمالی رفته و دو جمهوری تازه برای خود ایجاد کرده بودند. در میان این مهاجران، گروهی کالونیست آلمانی و فرانسوی هم دیده می‌شدند. این مهاجران قدیمی چون انگلیسی‌ها را همه جا در تعقیب خود دیده بودند سرانجام دست به مقاومت مسلحانه زده بودند. این مقاومت هنگامی در سطحی وسیع آغاز شد که انگلیس جمهوری ترانسوال آنها را ضمیمه ایالت «کیپ» کرد. جنگ از ۱۶ دسامبر ۱۸۸۰ آغاز شد. در دور اول جنگ، انگلیسی‌ها شکست خوردند و فرمانده آنان ژنرال «کالی» نیز کشته شد. ویلیام گلدستون نخست‌وزیر وقت انگلستان که چنین دید و به واقعیت پی برد، از در سازش وارد شد و خود مختاری ترانسوال را پذیرفت.پس از کشف طلا در ترانسوال، هزاران انگلیسی برای کار در معادن وارد این منطقه شدند و شهر یوهانسبورگ ساخته شد.بوئرها که چنین دیدند بر کارگران غیربومی و شرکت‌های انگلیسی استخراج طلا، مالیات سنگین بستند و تازه واردان را از شرکت در انتخابات و کسب مقام دولتی در آن منطقه محروم کردند. این وضعیت، باعث اعتراض معدن‌داران شد و به وزارت مستعمرات در لندن شکایت بردند. این وزارت به دولت محلی بوئرها اولتیماتوم داد که به آن توجه نشد. به دستور لندن نیروی نظامی انگلستان مستقر در «کیپ» وارد عمل شد و دور دوم جنگ از یازدهم اکتبر ۱۸۹۹ آغاز شد که هر حمله نظامی انگلیسی‌ها به شکست انجامید. این بار بوئرها از شیوه جنگ گریلایی استفاده می‌کردند، لباس غیر نظامی می‌پوشیدند و از کمینگاه حمله می‌بردند. همچنین، این بار دولت‌های اروپایی متخاصم با انگلستان به ویژه آلمان به بوئرها اسلحه و آموزش نظامی می‌دادند، به گونه‌ای که تا آخرین ماه‌های این جنگ ۲۹ ماهه از نیروی ۲۵۰ هزار نفری انگلستان کار موثری برنیامد. انگلستان بهترین سربازان و ژنرال‌های خود از جمله ژنرال کیچنر، ژنرال کمپ، ککویچ و رابرتز را به جنگ بوئرها فرستاده بود. جنگ در ۳۱ ماه ۱۹۰۲ با امضای پیمان ورینیگینگ پایان یافت. دولت انگلستان طبق این پیمان ۳ میلیون پاوند به بوئر‌ها داد، خود مختاری آنان را به رسمیت شناخت و قول داد که بعدا اجازه دهد جمهوری فدرال آفریقای جنوبی را تشکیل دهند و به این وعده‌های خود هم عمل کرد.این جنگ‌ها اختلاف سفید و سیاه را در آفریقای جنوبی افزایش داد زیرا در طول جنگ، انگلیسی‌ها سعی کرده بودند از سیاهپوستان محلی بر ضد بوئرها استفاده کنند. سرانجام بوئرها (افریکانرها) با محروم کردن اکثریت سیاهپوست، حکومت اقلیت ایجاد کردند که تا آخرین دهه قرن بیستم ادامه داشت. نتایج دیگر این جنگ‌ها منجر به روی کار آمدن حزب لیبرال در انگلستان، روشن شدن این واقعیت برای مردم مستعمرات که افسانه قدرت نظامی انگلستان پوچ بوده و در برابر اراده مردم هیچ است و ایجاد جنبش‌های استقلال‌طلبی و نیز گسترش احساسات ضد انگلیسی در اروپا شد که جزئیات اخبار مربوط به جنگ‌های بوئر را در روزنامه‌هایشان می‌خواندند.